رمان ملورین پارت 26 - رمان دونی

 

 

تک خنده‌ای از روی استیصال لب‌هایش را پوشش داد و به ارامی زمزمه کرد:

 

– دیشب مهمونی دعوت بودم…

 

حرفش را به اتمام نرسانده بود که ملورین متوجه‌ی منظورش شد!

 

محمدی که به قول خودش بی قید و بند بود، دیشب هم میان آغوشِ باز زنی دیگر سازش را کوک کرده بود.

 

با دلخوری و لب‌هایی جمع شده، تنش را تکانی داد و به ارامی زمزمه کرد:

 

– بذارم پایین!

 

محمد اما بدون توجه به حرف دخترک، تنش را محکم تر به دیوار کوباند و فاصله‌ی میانشان را به قدری کم کرد که سینه‌های برجسته‌ی ملورین به تخت سینه‌اش چسبیده بود.

 

دندان رو هم فشرد و برای کم کردن حسادتِ دخترکِ ناز پرورده‌اش گفت:

 

– باهاش نخوابیدم جوجم که لباتو اینطوری واسم بر میچینی!

 

دلخور موهای خوش حالت محمد را در پنجه‌هدی کوچکش گرفت و کمی آن‌ها را کشید و با معصومیتی کودکانه گفت:

 

– ولی پیشش روی یه تخت خوابیدی!

 

پر از طمع از رفتارِ ملورین، دندان‌هایش را روی برآمدگی سینه‌اش فشرد و گازی محکم از بالای سینه‌اش گرفت:

 

– آخ!

 

جای گاز گرفتگی‌اش را بوسه باران کرد و سپس کنار گوشش پر از حرص گفت:

 

– به موت قسم حتی دستمم بهش نخورد دردونه!

 

 

 

اینگونه که سر و صورتش را بوسه باران می‌کرد و قسم می‌خورد نمی‌توانست حرفش را باور نکند.

 

با این حال هنوز کمی دلخوری در لحن حرف‌ زدنش باقی مانده بود زمانی که گفت:

 

– دیگه…دیگه مهمونی نمیری؟ دیگه پیش دخترِ دیگه‌ای نمیخوابی؟ حتی…حتی…

 

ادامه‌ی جمله‌اش با بوسه‌ای که محمد روی غنچه‌ی لب‌هایش کاشت به اتمام رسید، خمار از لب‌هایش دل کند و زمزمه کرد:

 

– دیگه فقط تو! همش تو! مِن بعد فقط تویی دردونه! قربون حسودی کردنت بشم!

 

حرفش را زد و اینبار شانه‌ی عریانش را بوسه زد و دوباره ادامه داد:

 

– دلم میخواد همینطوری تو بغلم نگهت دارم، دلم میخواد وقتی لباتو اینطوری واسم پیچ میدی تا جون داری ببوسمت، دلم می‌خواد این تن و بدن سفیدتو مارک دار کنم، آخ ملو…آخ از دست تو دختر!

 

نخودی خندید و کمی تنش را از دیوارِ سرد فاصله داد و سپس گفت:

 

– میذاریم پایین؟ دستات درد میگیره.

 

تنش را از دیوار فاصله داد و گفت:

 

– یه نَمه بچه تو بغلم گرفتم اونوقت نگرانی دستم درد بگیره؟ مگه تو وزنیم داری؟ باید از این به بعد خودم لقمه بذارم دهنت که یه خورده پر و بال بگیری، گفته باشم من زن لاغر مردنی دوست ندارما!

 

ملورین بی حواس به اندام کوچکش نگاهی انداخت و خجالت زده گفت:

 

– یعنی منو دوست نداری؟!

 

 

 

تن کوچکش را روی زمین گذاشته و با لب‌هایی که سعی داشت به لبخند کِش نیاید گفت:

 

– یه چرخ بزن ببینمت!

 

ملورین گیج و متعجب دور خودش چرخی زد.

اندام زیبایش در تاپ دو بنده‌ی مشکی رنگ و شلوار خوش دوختش دیدنی بود.

 

سینه‌های گرد و تو پر، کمری باریک و باسنی گرد و پاهایی ظریف و کشیده! مگر میشد این زن با این ظرافت را دوست نداشت؟

 

نگاه خمارش را به سختی بالا کشاند و به ملورینِ متعجب نگاهی انداخت و گفت:

 

– بیا نزدیک تر.

 

انتهای موهایش را در دست گرفت و آهسته نزدیکش ایستاد و دوباره گفت:

 

– چاق بشم یعنی؟ یا…یا نکنه…نکنه چون ریزم…

 

حرفش را ادامه نداد و محمد متوجه‌ی منظورش شد، حرصی از شوری که در دلش افتاده بود گفت:

 

– یکی از خوبیای ریز بودنت میدونی چیه دردونه؟

 

سری به دو طرف تکان داد و محمد ادامه داد:

 

– خوبیش اینه که وقتی دعوامون شد میتونم بلندت کنم بذارمت رو طاقچه، بعد از اون بالا جیغ جیغ کنی و نیارمت پایین! چرا اینقدر جوجه‌ای تو؟

 

بعد دستش را روی کمر ظریفش سراند و بوسه‌ای میان دو ابرویش نشاند:

 

– بعدشم شما همینطوری که هستی خوبه، تو دل برو و خوردنی فقط باید یه خورد و خوراکت برسی که خدایی نکرده ضعیف نشی، همین الانشم پای چشمات داره گود میره خوشگل خانمم! باید خودم مراقب دردونم باشم دیگه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هفتا
هفتا
1 سال قبل

از بی ناموسی ممد
چطوری راحت میگذره
فقط تو فکره چیزه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط هفتا
Asal
Asal
1 سال قبل
پاسخ به  هفتا

واقعا نمیفهمم تو دو دیقه شدن لیلی مجنون😑😑

بی نام
بی نام
1 سال قبل

اوووقققق. چه دل وقلوه الکی.. دردونه. اووقققق

Tamana
1 سال قبل

آره حالا هی قربونش برو دو روز بعد یه جورییی میزنین ب تیم و تاپ هم ک نگوووو😑تجربه ی خوندن رمان های زیاد اینو بهم میگه🥴😂

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

عه تمنااااا😃

Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ

سپیدههههه😍🖐🏻🖐🏻

Yas
Yas
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

چطولی کچل 😂 😂 😂 😂
چرا اینقدر کم پیداییییییییییییییی

Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  Yas

کچل نیسمم ک ببین این همه مو داررمم😂
چیکارکنم یاسیی درس دارمم🥺🚶‍♀️💔

Yas
Yas
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

ببینم چیگده مو دالی؟
اللهی بگردم🥺
موفق باشی دورت بگردم❤

Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  Yas

ایناهاش💇‍♀️💇‍♀️
خدانکنه گلم
ان شاءالله 😘

مهی
مهی
1 سال قبل

اره بخدا دلارای پیرمون کرد گل بگیرن تو سر نویسنده

Yas
Yas
1 سال قبل

هعی خداکنه حداقل اینا دیگه باهم خوب باشن یکدفعه مثل دلارای جنی نشن🥺💔

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x