رمان ملورین پارت 43 - رمان دونی

 

 

ملورین نخودی خندید و از روی شانه‌ی محمد به بیرون گردن کشی کرد.

 

زمانی که از نبودنِ مینو خیالش راحت شد، روی پنجه‌ی پا بلند شده و زیر چانه‌ی مرد را بوسید..

 

پلک‌های محمد با حسی خوب روی هم افتاد و دمی عمیق از عطر دخترک گرفت و همانجا پچ زد:

 

– نکن…میفتم به جونتا!

 

از خدا خواسته گفت:

 

– بیفت، چه عیبی داره؟!

 

چشم ریز کرد و بار دیگر سر تا پایش را از دید گذراند و آهسته لب زد:

 

– تنت میخاره پس نه؟

 

لب‌هایش را محکم روی هم فشرد تا مانعِ صدای خنده‌ی بلندش شود.

 

کف دستش را با طنازی رویِ سینه‌ی محمد قرار داد و با دگمه‌ی پیراهنش مشغول به بازی شد و گفت:

 

– اوهوم…خیلی!

 

رفته رفته از آن دخترِ خجل و سر به زیر داشت فاصله میگرفت.

 

سر تا سرِ حرف‌ها و حرکاتش با نازی ذاتی آغشته شده بود که او را دلبر تر مینمود.

 

تخت سینه‌ی محمد به شدت بالا و پایین می‌شد، صورتش رو به سرخی زد و گفت:

 

– برو اونور شیطون نشو! تو چهارچوب در نمیتونم ترتیبتو بدم که بچه!

 

دخترک چپ چپی نگاهش کرده و گفت:

 

– همش فکرت میره اونجا؟! یه بوسی بغلی چیزی منظورم بود منحرف!

 

 

اینبار نوبتِ محمد بود که لبخندی دندان نما تحویلش دهد و با شیطنت گفت:

 

– اونجا یعنی کجا؟ منظورت یه شب خاطره انگیز روی یه تخت دو نفره تو لخت باشی و …

 

دخترک خیز برداشت و سریع با کف دست جلوی دهان محمد را گرفت و گفت:

 

– خیله خب حالا نمیخواد تشریح کنی!

 

چشم‌های مرد گرد شد و با دلبری کف دستش را بوسید و صداهایی نامفهوم از خود در آورد.

 

کف دستش را از جلوی دهانش برداشته و چپ چپی نگاهش کرد و گفت:

 

– میخوام مینو رو صدا کنم بیاد ناهارشو بخوره، گشنشه بچم، چیزی نگی جلوشا!

 

بیخیال شانه بالا فرستاد و گفت:

 

– چی میخوام بگم مثلا!

 

– مثلا همین بخور بخور و اینا… این قضایا…این حرفای…

 

محمد به خنده افتاده بود.

کف هر دو دستش را به نشانه‌ی تسلیم بالا برد و تند تند سر تکان داد:

 

– چشم عزیزم، چشم!

 

از کنار محمد رد شده، بافتِ کهنه و سفید رنگش را روی تاپش به تن زد‌

 

نمیخواستم در حافظه‌ی مینو تصویری نامطلوب از خود و محمد بجای بگذارد.

 

جلوی در اتاق ایستاد و چند تقه به در کوبید و سپس گفت:

 

– مینو عزیزم بیا ناهار!

 

مینو با ذوق و صدایی بلند چشمی گفت و از اتاق خارج شده، به سمت اشپزخانه پرواز کرد.

 

 

 

دور هم ناهار را خورده و سپس قرص مینو را به دستش داده و گفت:

 

– خوبی الان؟ اگه حالت بده بهم بگو؟

 

مینو تنها سری به نشانه‌ی مثبت تکان داد و پلک‌های خمار از خوابش را روی هم کوبید.

قبل از اینکه کامل به خواب رود تنها یک جمله زمزمه کرد:

 

– عمو محمد بمون تا من بیدار شم!

 

سپس به خوابی ارام فرو رفت.

محمد دو دگمه‌ی ابتدایی پیراهنش را باز کرده و گفت:

 

– صورتِ خوشی نداره من همش بیام اینجا!

 

ملورین که تا ان لحظه مشغول جمع کردن بریز و بپاش هایِ مینو بود، دستش روی هوا خشک شده و سر به سمتش چرخاند.

 

ته دلش به شور افتاده بود مخصوصا زمانی که متوجه شد هیچ شوخی‌ای در کار نیست.

 

چرا که محمد جدی تر از هر لحظه ای دست به جیب ایستاده بود و نگاهش می‌کرد.

 

دستی به گردن عرق کرده‌اش کشید و سعی کرد تمام فکر و خیال های نامطلوب را پس بزند و گفت:

 

– پس چی؟

 

و بعو بدون انکه قصد و قرضی داشته باشد ادامه داد:

 

– نکنه…نکنه کسر شان می‌شه واست که بیای اینجا نه؟

خب حقم داری…اینجا اصلا…اصلا به پرستیژ تو نمیخوره! این محله خیلی قدیمی و چرکه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
moby
moby
1 سال قبل

خیلی قشنگه
تو رو تند تند پارت بزار
زیاد هم پارت بزار
لطفا

ArEs
ArEs
1 سال قبل

سلام، بعد از چند روز خیلی کم بود

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x