رمان گرداب پارت 268 - رمان دونی

 

 

 

 

با ناراحتی زیادی نگاهم کرد و من درجا از حرف هام پشیمون شدم…

 

نباید این بحث رو باز می کردم..من که می دونستم یاداوری اون روزها چقدر ناراحتش می کرد…

 

با دیدن اشکی که توی چشم هاش جمع شد، حالم بد شد و به خودم لعنت فرستادم…

 

با ناراحتی یک دستش رو بین دست هام گرفتم و گفتم:

-ببخشید..نمی خواستم ناراحتت کنم..باشه هرچی تو بگی اصلا نمیریم..ناراحت نباش دیگه…

 

چشم هاش رو بهم فشرد تا مانع ریزش اشک هاش بشه و دستم رو محکم گرفت:

-سورن کِی میخواد بره؟..

 

-دقیق نمی دونم..ولش کن مهم نیست مامان..نمیریم..

 

سرش رو تکون داد و نگاهش رو ازم گرفت و به تلویزیون خیره شد…

 

من هم با ناامیدی سرم رو چرخوندم و به فیلمی که از تلویزیون پخش میشد نگاه کردم…

 

هم از کنسل شدن سفر و هم از ناراحتی مامان، ناراحت بودم…

 

برای رسیدن به خواسته ام نباید اون حرف رو میزدم و بحث اون اتفاق بد رو وسط می کشیدم…

 

دلم برای صورت ناراحت و چشم های پر اشک مامان سوخت و دوباره به خودم لعنت فرستادم…

 

از گوشه چشم بهش نگاه کردم که کاملا با حواس پرتی و گیج به تلویزیون نگاه می کرد و مشخص بود اصلا تلویزیون رو نمیبینه و فکرش جای دیگه ای بود…..

 

#پارت1577

 

نفس لرزونی کشیدم و با بلند شدن صدای ایفون سرم چرخید…

 

حواس مامان هم جمع شد و نگاهم کرد:

-کیه؟..

 

با ناراحتی نگاهش کردم:

-نمی دونم..حتما سورنِ..

 

سرش رو تکون داد و من از جا بلند شدم و رفتم سمت ایفون و گوشی رو برداشتم:

-کیه؟..

 

حدسم درست بود و صدای گرم سورن توی گوشم پیچید:

-منم خانوم..

 

شاسی ایفون رو زدم و گوشی رو سرجاش گذاشتم و به مامان نگاه کردم:

-سورنِ..

 

لب هاش به لبخند کمرنگی حالت گرفت و سرش رو تکون داد…

 

حتی اگه تو ناراحت ترین حال ممکن هم بود، با شنیدن اسم سورن و اومدنش لبخند روی لبش می نشست…

 

من هم لبخند زدم و راه افتادم سمت در ورودی و بازش کردم…

 

با دیدن سورن که پشت در بود، لبخندم پررنگ تر شد:

-سلام..خوش اومدی..

 

اومد داخل و درحالی که کفش هاش رو درمی اورد لبخند زد:

-سلام خوشگله..چطوری؟..

 

-مرسی تو چطوری؟..

 

-خوب..

 

#پارت1578

 

کفش هاش رو توی جاکفشی گذاشت و دمپایی هاش رو برداشت و پاش کرد…

 

قبل از اینکه راه بیوفته و از راهرو رد بشه، بازوش رو گرفتم و نگهش داشتم…

 

سرش چرخید و از روی شونه نگاهم کرد:

-جون؟..

 

خنده ام گرفت و اروم گفتم:

-وایسا..کارت دارم..

 

کامل چرخید طرفم و با شیطنت گفت:

-درخدمتم..

 

با خنده مشتی به بازوش زدم و نگاهی به ته راهرو انداختم و صدام رو پایین اوردم:

-داشتم با مامان درمورد رفتن به تهران حرف میزدم..

 

جدی شد و اخم هاش کمی توی هم رفت:

-خب؟..

 

شونه هام افتاد و با افسوس گفتم:

-گفت نمی تونه بیاد و راه طولانیه خسته میشه..

 

نفسی کشید و اروم گفت:

-بهت گفتم خودم باهاش حرف میزنم..

 

-طاقت نیاوردم..دو روز گذشت و تو هیچی بهش نگفتی..دوست داشتم زودتر بدونم چی میگه…

 

دستش رو روی بازوم کشید و لبخند مهربونی زد:

-خیلی خب..نگران نباش سعی میکنم راضیش کنم..

 

دوباره امید اندکی توی دلم روشن شد:

-واقعا؟..

 

-اره عزیزم..خودم بیشتر مشتاقم باهام بیایین..حالا بیا بریم ببینم چی میشه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 81

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول

    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل دیگه هم وجود داره…مایک حتی با هم نوعان خودش هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای آرام جلد دوم به صورت pdf کامل از سلاله

    خلاصه رمان:   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن   اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری   که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره…   اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
8 ماه قبل

اصلا معلوم نشد اون همه پارت گرفتار نبودن پرند بودیم چه بلایی سرش اومده بود اصلا

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

کاش زودتر برن تهران تا سوگل و سامیار هم بیان قاطی داستان

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x