رمان گرداب پارت 279 - رمان دونی

 

 

 

 

عسل انگار نه انگار که ارایشگر داره چه حرصی می خوره، بدون توجه بهش دوباره به سوگل گفت:

-زنگ بزن..

 

-خیلی خب..

 

قبل از اینکه سوگل حرکتی بکنه، صدای ایفون بلند شد…

 

چشم های عسل گرد شد و از جا پرید:

-وای اومد..اومد..خودشه..

 

با استرس نگاهش رو بین ما چرخوند و گفت:

-چطورم؟..همه چیم اوکیه؟..نگاه کنین قشنگ..

 

لبخندی بهش زدم:

-عالی هستی..نگران نباش..

 

سوگل چشم غره ای بهش رفت:

-حالا شاید سامان نباشه..اروم باش..

 

-نه خودشه..حس کردم..

 

دوباره خنده ام گرفت و یکی از شاگردهای ارایشگر که ایفون رو جواب داده بود بلند گفت:

-داماد اومد..

 

عسل چشم و ابرویی برای سوگل اومد که یعنی دیدی حدسم درست بود…

 

سوگل با تاسف سری تکون داد و به من اشاره کرد و دوتایی عقب رفتیم و گوشه ی سالن ایستادیم…

 

عسل هم صاف و خانم وار وسط سالن ایستاد و به در خیره شد…

 

در اروم باز شد و سامان با سری پایین و دسته گلی به دستش وارد شد…

 

فیلمبردار هم درحالی که فیلم می گرفت، همراهش اومد داخل…

 

#پارت1654

 

سامان کت و شلوار مشکی با پیراهن سفیدی پوشیده بود و کراواتش هم نباتی رنگ و همرنگ لباس عسل بود….

 

خیلی شیک و خوشتیپ شده بود..

 

یکی دو روز بعد از اومدنمون، یک شب اومده بودن خونه ی سوگل اینا و باهاش اشنا شده بودم….

 

برخلاف عسل خیلی شخصیت ارومی داشت و بسیار متشخص و اقا بود…

 

نگاهم بین عسل و سامان می چرخید که عسل با چشم هایی خیره و پر احساس به سامان نگاه کرد و یهو بلند گفت:

-وووی چه داماد خوشتیپی..

 

چشم هام گرد شد و یهو همزمان با سوگل ترکیدیم از خنده…

 

صدای خنده ی بقیه هم از گوشه و کنار سالن بلند شد..

 

سوگل اروم و زیرلبی، با خنده گفت:

-خاک تو سرت عسل..یکم ادم باش..

 

سامان با لبخند سرش رو بلند کرد و یهو تو جاش ایستاد و محو عسل شد…

 

چشم هاش تو صورت عسل می چرخید و از حرکت بی صدای لب هاش متوجه شدم که گفت:

-عزیزم..

 

عسل اروم و با عشوه پلک زد و حرکت کرد به سمتش که سامان هم به خودش اومد و دو قدم اخر رو برداشت….

 

با لبخند و چشم هایی خیره، دسته گل رو به دست عسل داد…

 

#پارت1655

 

بعد دست هاش رو دور صورت عسل قاب کرد و با مهر و محبت پیشونیش رو بوسید…

 

چشم های عسل بسته شد و وقتی لب های سامان از پیشونیش جدا شد، چشم هاش رو باز کرد…

 

سامان همینطور که هنوز دست هاش دور صورت عسل بود، اهسته گفت:

-خیلی خوشگل شدی عزیزدلم..

 

عسل نگاهش رو از بالا تا پایین روی سامان چرخوند و با شیطونی گفت:

-شما هم خیلی خوشتیپ شدی شاه دوماد..

 

سامان اروم خندید و شنل نباتی رنگ رو از روی صندلی برداشت و روی سر عسل انداخت…

 

کمی نگاهش کرد و بعد دوباره بی طاقت خم شد و ایندفعه گوشه ی سر عسل رو بوسید…

 

لبخندی از مهر و محبت و عشقشون روی لب هام نشست…

 

با حرف ها و توصیه های فیلمبردار، سامان دست عسل رو گرفت و قبل از اینکه برن، عسل به ما نگاه کرد و گفت:

-پس شما چی؟..

 

سوگل با خنده گفت:

-برو کارت به ما نباشه میان دنبالمون..برید الان تایم اتلیه تون میگذره..ما مستقیم میریم باغ…

 

عسل سری تکون داد و سامان به ما نگاه کرد و گفت:

-سامیار و سورن بیرون منتظرتونن..

 

سوگل سر تکون داد و عسل و سامان دست تو دست، با همراهی فیلمبردار بیرون رفتن…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 78

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی

  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش رو مورد تحول قرار میده…   به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو س

  خلاصه رمان :       پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از ناشناخته های خیال و … واقعیت .مینو ، دختریه که به طرز عجیبی با یه خالکوبی روی کتفش رو به رو میشه خالکوبی که دنیای عادیشو زیر و رو میکنه و حقایقی در رابطه با

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
7 ماه قبل

اولاش خوشگل تربود وهیجانی

سارا
سارا
7 ماه قبل

تنها رمانی که خیلی تکراری شده و ۱۰ پارتم نخونی بعد بخونی هیچی ازدست ندادی خخخخ

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x