یزدان در همان حال که نگاهش ویترین ها را جستجو می کرد او را مخاطب خودش قرار داد :

 

 

 

ـ دنبال چی هستی که هر چند دقیقه یکبار برمی گردی عقب و نگاه می کنی ؟

 

 

 

گندم متعجب از این حرکت یک هویی او ، سرش را سمت او بالا گرفت . از این زاویه تنها فک خوش تراش و استخوانی او ، با آن ته ریش کوتاه مردانه ای که رویش نشسته بود ، قابل دید بود .

 

 

 

ـ می خوام ببینم این محافظات دنبالمون می یان یا نه .

 

 

 

یزدان او را بیش از پیش به خود فشرد ………… نگرانی گندم را هم حس می کرد و هم درک .

 

 

 

ـ نگران هیچی نباش ………… کسی جرأت نداره به یزدان خان یا به معشوقش نظر سوء داشته باشه یا بخواد تعرضی کنه …………. مگر اینکه از جونش سیر شده باشه . حالا هم بجای اینکه نگران چیزی باشی یا حواست پی محافظای من بره ، به من اطمینان کن و همه چیز و به من بسپار و تو فقط به فکر انتخاب یه لباس برای مهمونی این مرتیکه دیوث پیر خرفت باش .

 

 

 

گندم که از طرز فوش دادن یزدان خنده اش گرفته بود ، با اطمینان بیشتری نگاهش را به سمت ویترین بزرگ فروشگاه های دو دهنه ای که مقابلش قرار گرفته بودند کشید ……….. وقتی یزدان لا قاطعیت تمام ، این چنین به او اطمینان می داد که از چیزی حراس نداشته باشد ، یعنی همه چیز درست بود و در سر جای خودش قرار داشت .

 

 

 

یزدان به کت و شلوار و کت و دامن های درون ویترینی که مقابلش ایستاده بودند نگاه کرد ………… او هم هرگز برای خریدهای زنانه به پاساژ و یا فروشگاهی نرفته بود . همیشه این پارتنرهایش بودند که خودشان لباس مناسب مهمانی های خاص شبانه انتخاب می کردند .

 

 

 

نگاهش را سمت کت و شلوارهای درون ویترین چرخاند و چانه اش را با دست آزادش خاراند :

 

 

 

ـ به نظرت اون کت و شلوار عسلیه مناسب به نظر میرسه ، هم رنگ چشماتم هست .

 

 

 

گندم با نگاهی منزجر نگاهش را روی کت و دامن و کت و شلوارهای درون ویترین چرخاند ………….. نه از کت و شلوار خوشش می آمد و نه از کت و دامن .

 

 

 

ـ من همش نوزده سالمه یزدان ، نه سی چهل سال .

 

 

 

یزدان نگاهش را با ریز بینی بیشتری روی لباس های درون ویترین چرخاند :

 

 

 

ـ به نظر من که اینا به تو هم می خوره .

 

 

 

 

ـ من از اینا خوشم نمی یاد ………… از اون لباس بلندا که دامن چیندار توری دارن دوست دارم ………….. از اونا که دامنشون یه ذره هم روی زمین کشیده میشه .

 

 

 

ـ خیلی خب بریم بگردیم ببینیم چیزی که می خوای و می تونیم پیدا کنیم یا نه .

 

 

 

گندم با ابرو به تعداد زیاد مغازه های پیش رویش اشاره کرد :

 

 

 

ـ این همه مغازه اینجاست ، یعنی چیزی که من می خوام و ندارن ؟ مگه میشه ؟

 

 

 

یزدان از گوشه چشم نگاهی به او انداخت و نوک پنجه هایش را آرام روی بازوی گندم فشرد .

 

 

 

ـ بودنش که هست ، اما من نمی تونم تو رو با یه لباس لختی پختی تو مهمونی اون مرتیکه ببرم .

 

 

 

چند ساعتی می شد که تک به تک فروشگاه ها و بوتیک ها را برای پیدا کردن لباس مناسبی زیر پا گذاشته بودند و می گشتند ……… یزدان کلافه از این همه گشتن و بی نتیجه بودن کارشان ، زیر لب شروع به قر قر کردن کرد :

 

 

 

ـ لعنتی . هیچ وقت فکرش و نمی کردم خرید لباس زنونه تا این حد دردسر داشته باشه و تا این ساعت علافمون کنه .

 

 

 

گندم که نگاهش روی لباس گلبهی رنگ کار شده روشنی نشسته بود ، آهسته از یزدان کمی دور شد و قدم دیگری به ویترینی که مقابلش ایستاده بودند ، نزدیک شد و برقی چشمان عسلی اش را دربر گرفت ……….. این لباس همان لباسی بود که می خواست . در عین پوشیدگی و سادگی ، زیبا و خاص هم به نظر می رسید . هرچند لباس دنباله دار به حساب نمی آمد ، اما کوتاه هم نبود .

 

 

 

نگاهش را به سمت یزدان برگرداند و با انگشت لباس مد نظرش را نشان داد :

 

 

 

ـ من اون و می خوام یزدان . اون و .

 

 

 

یزدان کلافه شده ، خودش را به ویترین نزدیک کرد و نگاهش را درون ویترین چرخاند . نفهمید منظور گندم به کدام لباس است .

 

 

 

ـ کدوم ؟ صورتیه رو میگی ؟

 

 

 

ـ گلبهیِ نه صورتی .

 

 

 

ـ دیگه کم کم داشتم از پیدا شدن یه لباس درست و درمون ناامید می شدم .

 

 

 

ـ به نظرت قشنگه ؟

 

 

 

یزدان نگاه اجمالی اش را روی لباس چرخاند …………….. بی نهایت خسته و کلافه به نظر می رسید .

 

 

 

ـ اگه زشتم بود من بهش رضایت می دادم …………. من برای خریدای خودمم این همه وقت نمی ذارم .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کتمان به صورت pdf کامل از فاطمه کمالی

      خلاصه رمان:   ارغوان در ۱۷ سالگی خام حرف های ایمان شده و با عشق فراوان با او نامزد می‌شوند، اما رفتن ناگهانی ایمان ضربه هولناکی به او می‌زند، که روحش زیر آوارهای این عشق می‌میرد، اکنون که ارغوان سوگوار خواهرش است آن هم به دلیل تصادفی که مقصر خود ارغوان است، دوبار با ایمان رو به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یلدا
یلدا
2 سال قبل

پارت جدید کو؟؟؟

turk_gizi
پاسخ به  یلدا
2 سال قبل

عزیزم سایت برا فاطمه نمیاره

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

چرا پارت جدید نزاشتین پس؟؟

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

بابا یه دو خط بیشتر بنویس خب تا میای بخونی تموم میشه

turk_gizi
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

سایت برا فاطمه نمیاره

علوی
علوی
2 سال قبل

وایییی
با مردها خرید رفتن چقدر نفرت‌انگیزه. می‌تونن تمام پاساژ علاءالدین و بازار موبایل و سه پاساژ دیگه رو برای موبایل مورد نظرشون بالا پایین کنن، یا دنبال رینگ اسپرت مورد نظرشون تمام فضای مجازی و کل مغازه‌ها و شرکت‌های قطعه فروشی شهر رو بگردن، اما برای خرید یه مانتو یا لباس مجلسی، انقدر غر می‌زنن که انگار دارن شکنجه‌شون می‌کنن

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x