رمان گلادیاتور پارت 200 - رمان دونی

 

 

 

 

به آرامی دست و پاهایش را آزاد کرد و با تنی که حس می نمود خورد و خمیر و خسته به نظر می رسد ، رو به کمر و طاق باز خوابید .

 

 

 

گندم با حس شل شدن دست و پای او ، خودش را به سرعت از آغوش او بیرون کشید و روی تخت نشست .

 

 

 

یزدان حرصی از لا به لای همان پلک های نصفه و نیمه باز شده اش نگاهش را سمت گندم و آن موهای درهم برهم شده اش و تیشرتی که روی شانه اش سر خورده بود و یک شانه اش را بیرون انداخته بود ، کشید .

 

 

 

ـ یادم نمی یاد تو این چند سال اندازه این دیشبی که از تو کتک خوردم ، از کسی کتک خورده باشم .

 

 

 

گندم که نه معنای حرف او را می فهمید و نه دلیل این حرص نشسته در کلام یزدان را درک می کرد ، اندک ابرویی درهم کشید …………… هنوز هم ذهنش درگیر این گرمای ناشناخته و غیر عادی ای که در جانش نشسته بود ، بود .

 

 

 

ـ از من کتک خوردی ؟؟؟

 

 

 

یزدان حرصی ، چشم غره ای به او رفت :

 

 

 

ـ نه از عمه نداشتم کتک خوردم .

 

 

 

ـ من کی زدمت ؟؟؟ …….. اصلاً مگه من می تونم با این جثه و این هیکل توی گنده رو بزنم ؟ اصلاً مگه من زورم به تو میرسه ؟

 

 

 

یزدان کش و قوسی به تن خسته اش داد و به الاجبار بلند شد و روی تخت نشست و گندم نگاهش سمت موهای درهوا رفته او کشیده شد .

 

 

 

ـ فکر می کردم بعد این همه سال یاد گرفتی مثل آدمی زاد بخوابی ……….. اما هنوزم مثل همون بچگی هات تو خواب جفتک میندازی …….. اول که زدی تو کمرم …………… بعد زدی تو پاهام ………… بعدشم که با زانوت بی خبری اومدی تو شکمم ………….. اگه به اینا کتک زدن نمی گن ، پس چی میگن ؟

 

 

 

گندم با فهمیدن منظور یزدان ، لبخند خجالت زده و شرمنده ای کم کم جایگزین آن اخم کمرنگ نشسته بر روی پیشانی اش شد …….. تازه دلیل این اخم نشسته بر پیشانی یزدان و این حرص نشسته در صدای او را می فهمید .

 

 

 

مثل اینکه در خواب لگد پرانده بود و یزدان را شدیداً مورد عنایت قرار داده بود .

 

 

 

 

 

ـ باور کن وقتی می خوابم دیگه هیچی نمی فهمم .

 

 

 

یزدان دستی در موهای در هوا رفته اش کشید و سعی نمود با سر پنجه هایش آنها را سر و سامانی دهد .

 

 

 

ـ اگه دیشب نگرفته بودمت که تا الان سیاه و کبودم کرده بودی ………… بعد خوانم چه معترض میگه ، مگه دزد گرفتی . نخیر دزد نگرفتم ، بزن بهادر گرفتم .

 

 

 

گندم پنجه هایش را درهم فرستاد و لبانش را روی هم فشرد و آرام و زیر لبی گفت :

 

 

 

ـ شرمنده من …………

 

 

 

با بلند شدن صدای تلفن در اطاق ، نگاه یزدان سمت تلفن چرخید و کلام گندم نصفه ماند :

 

 

 

ـ فعلاً بلند شو اون و جواب بده ………….. راجب شرمندگیتم بعداً حرف می زنیم .

 

 

 

گندم سری تکان داد و در حالی از تخت پایین می رفت که پاچه شلوار یک پایش تا اواسط ساق پایش بالا رفته بود .

 

 

 

ـ بله ؟

 

 

 

صدای زنانه ای از آن سمت خط به گوشش رسید :

 

 

 

ـ سلام خانم صبحتون بخیر باشه . فرهاد خان فرمودن که همراه با یزدان خان برای صرف صبحانه به طبقه بالا ، محوطه استخر بیاین . قراره همزمان با صرف صبحانه استخر پارتی هم در پیش داشته باشید .

 

 

 

گندم پلکی زد و سری تکان داد :

 

 

 

ـ باشه ، به ایشون اطلاع میدم .

 

 

 

ـ ممنون .

 

 

 

با قطع شدن تماس گندم گوشی را سر جایش گذاشت و نگاهش را سمت یزدان کشید .

 

 

 

ـ کی بود ؟

 

 

 

ـ یکی از خدمتکارای اینجا .

 

 

 

ـ چی می گفت ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رضا
رضا
1 سال قبل

من فقط موندم چرا نمیاد بگ من میخونم نظرتونو،نمیخونم،اصصصصصصصصصلا بها نمیده،حداقل ی اعلام حضورکن،

*****
*****
1 سال قبل

لعنتی چه اتفاق نادری خیلی جالبه خیلی خیلی جالبه چه اتفاقی مهم تر از این می تونه باشه که گندم توی خواب عین خر جفتک بندازه و ماها مثل اسکل ها دو تا پارت در مورد این موضوع یک بار از زبان یزدان و بعد هم از زبان گندم داشته باشیم خیلی خیلی جالبه🥲
این قدر توضیح و نکته بینی برای رمانی هست که پی دی اف باشه نه انلاین و با پارت گذاری یک روز در میون و با این حجم کم ،
خدایی من نمیدونم چرا این رمان رو ول نمی کنم اینقدرم حرص نخورم

رضا
رضا
1 سال قبل
پاسخ به  *****

خود کرده را تدبیر نیست وقتی ما مث اسکل ها اینقد پیگیر رمانش میشیم اونم هیچ تغییر تو روند کارش نمیده رمان ک چ عرض کنم والا بچه ۵ساله هم بهتر مینویسه،

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

کل پارت بعدی م گندم قراره توضیح بده پشت تلفن چی شنیده

رضا
رضا
1 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

حرص در آر تر اینه ک ی هفته هم میخوادلباس بپوشم برن بیرون

dokhi
dokhi
1 سال قبل

خیلی مسخرستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت یه تلفن جواب دادن گندم شد یه پارت رفت تا شنبه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x