رمان گلادیاتور پارت 22

0
(0)

 

یزدان عصبی گردن خم کرد و چانه نسرین را گرفت و بالا آورد و از میان دندان های بهم چفت شده اش غرید :

– تا الان کدوم قبرستونی بودی ؟

نسرین چشمانش میان چشمان خشمگین یزدان دو دو می زد و ذهنش پیوسته برای پیدا کردن جوابی قانع کننده ، در تکاپو بود .

– رفته بودم ……… خونه مردم و ……. تمیز کنم .

یزدان نگاهش پایین تر رفت و روی لب پایینی او که خون مرده شده بود نشست و پوزخندی روی لبانش نشست .

– مگه چطوری اون خونه رو تمیز می کردی که زده لبتم اینجوری خون مرده و باد کرده ، کرده ……… حتماً داشتی از ته دل برای اونا جون می کندی .

نسرین همچون مردگان برخواسته از گور ، با چشمانی وحشت زده و ور قلمبیده به یزدان نگاه کرد ………. فهمیدن اینکه یزدان از غلطی که کرده ، بو برده ، سخت نبود ………. یزدان را دوست داشت ……. حتی شاید حسش نسبت به او فراتر از یک دوست داشتن ساده بود …….. نمی خواست به این راحتی ها از دستش دهد .

– یز …….. یزدان ……..

یزدان عصبی چانه نسرین را به عقب هول داد و رها کرد .

– این بچه رو همین جوری گوشه خیابون ول کردی رفتی دنبال هرزگیت ؟؟؟ ……… برو بتمرگ تو ماشین . یزدان نیستم اگه امشب من تکلیف تو یکی رو مشخص نکنم …….. لعنتی تو اصلا می دونی چند سالته که افتادی تو این خط ها ؟؟؟ ……….. من احمق می دیدم رختات داره نو نوار میشه ، اما حتی یک درصد هم به ذهنمم خطور نمی کرد که پول این بریز بپاشات از این راه باشه ………. نگو که خانم دخل و کاسبیش و کلا تغییر داده .

نسرین بغض کرده مچ یزدان را دو دستی گرفت و اویی را که داشت به سمت ماشین می چرخید تا سوارش شود را متوقف کرد ……… یزدان دندان بر هم فشرد و مچ دستش را با یک حرکت از دستان نسرین بیرون کشید .

– یزدان …….. خواهش می کنم . بذار توضیح بدم .

– چی رو می خوای توضیح بدی ؟ ……… نمی فهمی که گندم هم باهاته و ممکنه چیزی از این کثافت کاری هات بفهمه ؟ نمی فهمی چشم و گوش این بچه هنوز بسته است ؟ چی رو می خوای توضیح بدی ؟

نسرین بار دیگر با عجز صدایش زد ………این نگاه خشمگین و متنفر یزدان را دوست نداشت .

– یزدان .

– از کی افتادی تو این کثافت کاریا ؟ از کی افتادی تو این راه ؟ ………. از کی تن دادی به زیر خواب شدنِ یه مشت آشغال پولدار ؟

نسرین به گریه افتاد و یزدان نفس زنان و با انزجار ، همانطور دست به کمر گرفته ، از او روی برگرداند و نگاهش را سمت دیگر خیابان چرخاند .

– من نمی خواستم ……. به خدا خودمم دوست نداشتم …….. کاووس مجبورم کرد . کاووس من و انداخت تو این راه .

یزدان شوکه از گفته نسرین ، نگاه به اخم نشسته اش آرام سمت نسرین برگشت …….. کاووس مجبورش کرده بود ؟؟؟

– کاووس هر کاری می کنه ، منم خواه ناخواه مطلع میشم ……….. پس چرا من از این اجبار کردنا چیزی نمی دونم ؟

– نمی دونم چرا به تو چیزی نگفت ……… اما به خدا خودش بدبختم کرد …….. خودش اول از همه اومد سر وقتم . خودش من و به این گند و کثافت کشوند ………. اومد بهم گفت می تونه پولدارم کنه ، می تونه کاری کنه تا کم کم خانم خونه خودم بشم . می تونه برام خونه و زندگی عالی بسازه .

یزدان با حالی منقلب شده و بهت زده ، چنگ در موهایش زد ………. چیزهایی که می شنید را باور نمی کرد ………. او امین کاووس به حساب می آمد ، اما هیچ گاه از این چیزهایی که نسرین از آن حرف می زد ، خبر نداشت .

– بهت …….. بهت ……. تجاوز کرد ؟

نسرین سر پایین انداخت و شانه هایش با هر هق هق بالا پرید ………. در همان حال گفت :

– برای من اون کار کاووس فرقی با تجاوز نداشت …….. من سن و سالی نداشتم که بخواد تو این راه بکشوندم ، فقط چهارده پونزده سالم بود که یه روز اومد گفت که لازم نیست با بچه ها برم سر چهار راه و گل بفروشم ……… خوش حال شدم و تو جام خوابیدم ……….. برای ماهایی که از نه صبح تا یازده دوازده شب گوشه خیابونا یه لنگ پا می ایستیم ، یه روز مرخصی می تونست بهترین اتفاق باشه ………. اما نمی دونستم بهترین اتفاق برای من میشه ، بدترین اتفاق …….. بعد یکی دو ساعت همه از خونه رفتن . اون روز فقط من تو خونه موندم با اکرم و کاووسی که برام نقشه کشیده بود ……….. اکرم من و فرستاد اطاق کاووس ………. اکرمی که تو تمام ریز و بم کارای کاووس بود و می دونست ……. کاووس می خواد چه بلایی به سرم بیاره …….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4 (11)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yalda
Yalda
1 سال قبل

.

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Yalda
دو نقطه
دو نقطه
1 سال قبل

با اینکه نسیرین بخت سیاه تقصیر نداشته ولی خداروشکر میکنم که یزدان فهمید نسرین دیگ دختر نیستو میتونه راحت به گندم برسه
میدونم خیلی بد جنسم ولی خب😔😂

Rom Rom
Rom Rom
1 سال قبل

خیلی دلم میخواد ناراحت بشم از دست کاووس
ولی خوب دوس ندارم یزدان با نسرین خوب بشه:) من کی انقد بد شدم 💔😂😂😂😂🥲🥲

بانو
بانو
1 سال قبل

پارتتتتتت

محدثه
محدثه
1 سال قبل

چ ادم بی شرفیه این کاووس

mamad
mamad
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

خیلی بده تخم سگ پدرصگه دیوث نکبت ادم کثیفیه

محدثه
محدثه
پاسخ به  mamad
1 سال قبل

خخخخ عزیزم ارامش خودتو حفظ کن

انیسا
انیسا
1 سال قبل

رمانش داره قشنگ میشه

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x