رمان گلادیاتور پارت 227 - رمان دونی

 

 

 

 

با ورودشان به تراس ، گندم هم تازه توانست فرهاد را به همراه کریستیانو که کنارش روی مبل تکی نشسته بود را ببیند و از یادآوری حرف های دیروزش عرق سردی بر تنش بنشیند . علاوه بر این دو نفر یک دختر ریز نقش جوان هم درون جلسه اشان حضور داشت .

 

 

 

یزدان بی حرف سری برای آنها تکان داد و به سمت کاناپه دو نفری که در فاصله دو متری از فرهاد و کریستیانو قرار داشت رفت و گندم را هم تنگ خودش نشاند .

 

 

 

ـ خوب شد خودت اومدی پسر …………. می خواستم الان یکی از خدمه ها رو بالا دنبالتون بفرستم .

 

 

 

یزدان دستش را از پشت گندم رد کرد و به دور کمرش حلقه نمود و او را به سینه اش چسباند و گندم بدون هیچ خجالت و یا شرمی از نگاه خیره فرهاد و کریستیانو از این حرکت یزدان ، به سینه او تکیه زد و نگاهش را از آنها گرفت .

 

 

 

باید احمق می بود که در جمع آنها ، چنین مامن امنی را از دست بدهد و یا دست رد به آن بزند .

 

 

 

ـ یک مقداری دیر از خواب بیدار شدیم .

 

 

 

کتی که در طرف راست گندم در فاصله یکی دو متری از او در مبلی تکی فرو رفته بود و پا روی هم انداخته بود ، نگاهش را خریدارانه چرخی روی سرتا پای گندم داد و عاقبت روی چشمان معصوم و بی گناه و صد البته زیبا و تماشایی گندم و آن لبانی صورتی براقی که هوش از سر هر آدمی می برد ، نشست .

 

 

 

ـ با این پارتنر جذاب و خوشگلی که تو داری ، منم بودم در اطاقم و چهار قفله می کردم و کل روزم و مشغولش می شدم و تا فردا صبحم اجازه نمی دادم از تختم پایین بره . این بره خوشگلت و از کجا پیدا کردی ؟

 

 

 

 

 

گندم نگاهش را سمت کتی چرخاند و به لبخندی تصنعی اکتفا کرد . معنای حرف او را به خوبی می فهمید و این باعث می شد هر لحظه عرق سرد نشسته بر تنش ، فراگیر تر و گسترده تر شود .

 

 

 

یزدان سرفه ای مصلحتی کرد و یک پایش را روی دیگری انداخت و سعی نمود حواس دیگران را سمت خودش جلب نماید . به هیچ عنوان دلش نمی خواست گندم موضوع بحث محفل گرم آنها شود .

 

 

 

شاید از همان ابتدا زمانی که در اطاقشان گندم را با آن آرایش بسیار جذابی که بر صورتش نشانده بود و لباس زیبایی که بر تن کرده بود که او را همچون پری افسانه ای خیره کننده و نفس گیر نشان می داد ، دید ، نباید اجازه می داد گندم پایش را درون این جشن شبانه بگذارد .

 

 

 

ـ جلستون خیلی وقته شروع شده یا من وسطش رسیدم ؟؟؟

 

 

 

کریستیانو نگاهش را روی یزدان انداخت و با همان فارسی لهجه دارش جواب او را داد :

 

 

 

ـ هنوز شروع نکردیم ……… منتظر تو و سوگلیت بودیم پسرجان .

 

 

 

یزدان نفس عمیقی کشید و سری تکان داد .

 

 

 

ـ پس اگه همه هستن ، می تونیم شروع کنیم .

 

 

 

فرهاد لیوان شربت روی میز مقابلش را برداشت و لبی تر کرد و جلسه را به طور رسمی شروع نمود ………….. گندم در عجب بود که برخلاف امروز صبح ، دور و بر و یا در بغل این پیر خرفت دختر برهنه ای را نمی دید .

 

 

 

ـ همونطور که دیروز گفتم ، محموله شمش ها و عتیقه ها لب مرزه ………… قراره که از لب مرز به سمت تهران حرکت کنه . اما یه مشکلی این وسط وجود داره . آوردن عتیقه ها آنچنان کاری نداره . اما منتقل کردن اون حجم شمش به سمت تهران ، به این آسونی ها نیست .

 

 

 

کتی هم دست دراز کرد و لیوان نوشیدنی اش را برداشت و آرام گفت :

 

 

 

ـ چطور ؟

 

 

 

ـ تو راه کلی گشت راه و پلیس راه وجود داره . رد شدن از هر کدوم از این گشت ها به این آسونی ها نیست .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانی
کانی
1 سال قبل

چی شد دیگه از ویلای فرهاد بیررون نیومدن؟

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

کی یزدان به گندم ابراز علاقه می کنه تموم شه بره

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x