رمان گلادیاتور پارت 228 - رمان دونی

 

 

 

 

 

یزدان خیلی عادی در چشمان فرهاد نگاه کرد :

 

 

 

ـ درسته آسون نیست ، اما غیر ممکن هم نیست .

 

 

 

فرهاد ابرویی بالا انداخت …………. همیشه به هوش و ذکاوت یزدان غبطه خورده بود .

 

 

 

ـ نقشه ای تو سرته ؟

 

 

 

ـ ما می تونیم از کامیون های حمل میوه برای جا به جایی شمش ها استفاده کنیم .

 

 

 

ـ حالا چرا کامیون حمل میوه ؟

 

 

 

ـ چون سیستان بلوچستان اصلی ترین صادر کننده میوه های استوایی و گرم سیری در کشوره . روزانه کلی کامیون حمل میوه از اونجا رفت و آمد می کنه . اگه هر چیز دیگه ای رو بخوایم به عنوان پوشش استفاده کنیم ، زمان زیادی نمی بره که محموله لو میره .

 

 

 

کریستیانو لبخندی بر لب نشاند ………….. هر لحظه قلبش از انتخاب یزدان بیشتر از قبل گرم می شد . با همان فارسی لهجه دارش موافقت خودش را با یزدان اعلام کرد :

 

 

 

ـ منم کاملا ً با این پسر موافقم ………. ما نباید بیش از اندازه خودمون و تو چشم گشت های پلیس تو راه کنیم ……….. اما یک مسئله ای اینجا وجود داره . همه گشت های راه اون منطقه دستگاه فلز یاب دارن . تو باید بهتر از من بدونی که اون منطقه صادر کننده طلا و مس و دیگر فلزات در سرتاسر ایران و کشورهای همسایه هست و عادیه که گشت امنیتی برای اون منطقه سنگین باشه .

 

 

 

یزدان لبخندی غرور انگیز بر لب نشاند …………… الکی یزدان خان نشده بود . الکی این همه اسم و رسم پیدا نکرده بود .

 

 

 

ـ برای اون دستگاه های فلزیاب هم راه حلی وجود داره . اگه ما شمش های طلا رو داخل یک نوع ورق های آلمینیومی که آلیاژ خاصی دارن بپیچیم و داخل صندوق های میوه جاساز کنیم ، می تونیم امکان تشخیص طلاها به وسیله دستگاه های فلزیاب اونها به حداقل و یا حتی صفر برسونیم .

 

 

 

 

 

فرهاد لبخند یک طرفه ای بر لب نشاند و یزدان به خوبی توانست برق رضایت را در چشمان او ببیند . فرهاد با همان لبخند یک طرفه نشسته بر روی لبش گفت :

 

 

 

ـ حالا قراره اون آلیاژ خاص و از کجا پیدا کنیم ؟

 

 

 

لبخند یزدان رنگی از پوزخند به خودش گرفت ………….. یا آنها فکر می کردند خیلی زرنگ هستند ، یا فکر می کردن یزدان خیلی کودن است که بخواهد به این راحتی سِر کارش را برای آنها فاش کند .

 

 

 

ـ اون دیگه در حیطه کار خودمه ………….. فقط قبلش من باید از نزدیک شمش ها رو ببینیم .

 

 

 

ـ هیچ موردی نداره ………… به بچه ها می سپرم تا برات شرایط و برای دیدن محموله فراهم کنن ………. پس کل پروسه انتقال محموله تا تهران دست تو قرار می گیره . من تهران محموله شمش ها رو ازت تحویل می گیرم .

 

 

 

ـ خوبه هر وقت شرایط مهیا شد خبرم کنید تا مسیر پلیس راه هاو تعداد گشتی های تو راه و بررسی کنم .

 

 

 

ـ حتما ً ……….

 

 

 

و نگاهش را به سمت کتی چرخاند و ادامه داد :

 

 

 

ـ وظیفه آب کردن شمش ها تو تهران هم دست تو رو می بوسه کتی . هیچکی تو تهران به اندازه تو مشتری تو دستش برای آب کردن اون حجم از طلاها رو نداره .

 

 

 

کتی لبخند مغروری بر لب نشاند و آهسته پلک هایش را باز و بسته کرد .

 

 

 

ـ خیالت راهت . هر وقت یزدان محموله ها رو به تهران رسوند من کارم و شروع می کنم .

 

 

 

ـ خیلی هم عالی .

 

 

 

و نگاهش را در جمع چرخاند و لیوان آبمیوه اش را روی میز مقابلش قرار داد و ادامه داد :

 

 

 

ـ به نظر میرسه درباره هر آنچه که لازم بوده صحبت کردیم …….. اگه سوالی دارید بپرسید . اگرم سوالی نیست ، می تونیم به جشن شبانمون برگردیم .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 34

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلشوره

    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با او رقم زده، ماجرایی سراسر عشق و نفرت و حسرت،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ahu
Ahu
4 ماه قبل

اع

بهار
بهار
1 سال قبل

سلام خانم نویسنده نمیخوای داستان رو تموم کنی با پارت طولانی تر

خسته
خسته
1 سال قبل

دیگه نویسنده خودشم از داستانش خسته شد 😶
بهتر شد ما به کار و زندگیمون میرسیم

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

چرا پارت نداریم؟؟

فهیمه
فهیمه
1 سال قبل

واقعا رمان ضعیفی دارین بیست قسمته تو خونه فرهادن دریغ از یه اتفاق درست.اصلا خوشم نیومد شمایی که تازه میخوای بخونی قلم نویسنده ضعیفه و خلاقیتش پایینه

Agnes
Agnes
1 سال قبل

چرا پارت گذاریتون نظم نداره اصلا😑😑 اینجوری ما کلی از پارتا عقب میمونیم

رضا
رضا
1 سال قبل

سلام میگم چرا دیگ پارت نمیذاره

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x