3 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۱۳

2
(1)

هم دانشگاهی جان

 

قلبم به تنم اضافی میکرد نمیدونم بخاطر چی،شاید بخاطر اینه که اینهمه به هم وابسته ایم

با غصه به دوتاشون ‌نگاه کردم و با نهایت ارامش گفتم:

 

_ هیچی بابا،چیزی نشده

 

یگانه: خر خودتی،از چشمات مشخصه چیزی شده

 

مبینا:یا میگی یا با کفش میزنم تو صورتت

 

همینطور داشتن یه ریز حرف میزدن که مائده هراسون وارد کلاس شد

نگران بود.

 

مبینا: مائده ‌این که نمیگه چی شده حد‌ اقل تو بگو

 

مائده: چیزی نشده بچها بریم بشینیم استاد الان میاد تو خونه تعریف میکنیم

 

یگانه: ما که میریم میشینیم ولی جرات دارین تو خونه نگین چی شده

 

مائده: میگیم! حالا میری بشینی یا نه؟

 

یگانه: رفتیم بابا چرا میزنی؟

 

دوتاشون رفتن نشستن ولی من نرفته بودم مائده،کنارم واستاده‌بود تا بچها رفتن ‌اومد جلوم وایساد

دستاشو گذاشت رو گونه‌ هام

 

مائده: خواهری من ناراحت شده؟

 

_ شمارتم ‌گرفت؟

 

مائده: سوال منو با سوال جواب نده،میگم ناراحت شدی دلی؟

 

_ نباید ناراحت بشم وقتی یه غریبه داره راجب زایمان خواهر من حرف میزنه؟

خجالتت ‌نشد وقتی داشت از بچه های تو حرف میزد؟

 

مائده: ببخشید،تقصیر من بود که انقد سریع بهش رو دادم،برگشتنی میگم نظرم منفیه و به درد هم نمیخوریم‌! هوم؟ چطوره؟

 

_ نه نمیخواد مائده به بختت لگد نزن، فقط بهش یاد بده انقد بی ادب نباشه

نه از اون لفظ قلم حرف زدناش نه به این بی ادبیاش

برو کنار می‌خوام برم بشینم خستم

 

مائده: باشه میرم ولی نمی‌خوام تو ازم دلگیر باشی،بگو که بخشیدی؟؟!

 

_ باشه بخشیدم حالا برو کنار

 

لبخند تصنعی زد و از جلوم رفت کنار

رفتم پیش مبینا نشستم مائده ‌هم نشست کنار یگانه

 

نباید انقد سخت می‌گرفتم اول کاری

با یه دل و امیدی مائده داشت باهام شوخی میکرد که اینطوری زدم تو ذوقش

 

تو فکرای خودم درگیر بودم که استاد اومد

 

تا ساعت ۱ دانشگاه ‌بودیم

 

پوفی از سر کلافگی کشیدم و کیف کولمو ‌برداشتم و دست تو دست مبینا از کلاس زدیم بیرون

 

تو راه که داشتیم می‌رفتیم آرتین از جلوم در اومد

 

آرتین: سلام دلوین خانم حالتون خوبه؟

 

_ سلام آقای رادمهر،بهداد هستم

ممنون حال شما خوبه؟

 

آرتین: ممنونم،ببخشید مزاحمتون شدم،من‌ بخاطر حرف صبحم معذرت میخوام من واقعا منظوری نداشتم قصدم فقط شوخی بود

 

_ بهتره یاد بگیری راجب هرچیزی شوخی نکنی آقای رادمهر اگه شوخی بود خیلی شوخی بی مزه ای بود

 

از کنارش هم به سرعت رد شدم و یه تنه هم بهش زدم

 

مرتیکه ی پرو اومده میگه شوخی کردم

 

مبینا متوجه حرکتم شد اومد جلو

 

مبینا: چرا اینکار کردی دلی؟

چرا تنه زدی بهش؟

 

_ بریم خونه میگیم

 

مبینا: ما آخرش از دست کارای تو دق میکنیم

 

 

یگانه و مائده سوار شده بودن و منتظر ما بودن

مائده عقب نشسته بود که من کنار دست یگانه بشینم ولی میخواستم عقب پیش مبینا باشم

 

_ مائده میشه بری جلو کنار دست یگانه بشینی؟ من می‌خوام عقب کنار مبینا یکم استراحت کنم

 

مائده: افرین،افرین داری پیشرفت میکنی

این حرفا چیه دلی؟ کنار من نمیتونی استراحت کنی؟

 

_ مائده‌ اذیت نکن حالم خوب نیس بیا برو جلو بشین

 

یگانه: بیا جلو بشین خب اینقد اذیتش نکن

 

مائده: ما‌ آخرش از کارای تو سر در نیاوردیم دلی

 

رفت جلو پیش یگانه نشست منم منتظر موندم مبینا بشینه تا منم کفشامو در بیارم و سرمو بذارم روی پای مبینا و استراحت کنم

 

_ یگانه شیشه ها رو میکشی پایین یکم هوا بیاد تو ماشین فضا خیلی خفس

 

یگانه: باشه

 

همه ی شیشه ها رو کشید پایین

باد خنک پاییزی کل بدنمو قلقلک‌ میداد

 

کل بدنمو آرامش گرفته بود

‌…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Parisa Kian
Parisa Kian
1 سال قبل

خب راس میگه چقد این آرتین پرورهه

e_xiu_om
1 سال قبل

مرسی🙌🏻❤️

Maede.f
Maede.f
1 سال قبل

خیلی خوب بود ، ممنون عزیزم💛

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x