جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 183

        اما حامی گوشش بدهکار نبود و مدام از کار اشتباه پدرش میگفت. آنقدر که سراب را کلافه و صدایش را درآورد.   _ وای وای، مرد انقدر خاله زنک نوبره به خدا! پاشو برو بیرون مغزمو خوردی حامی، برو بیرون تا یه بلایی سرت نیاوردم!  

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 15

      میان مرگ و زندگی معلق بودم انگار… با بی عرضگی و گیجی به گوشی زل زده بودم و ذهنم برای رسیدن به جواب یاری ام نمیکرد که صدای ممتد زنگ آیفون در خانه پیچید!   بالا آمدن قلبم و نبض گرفتنش را در گلویم حس کردم. گوشی

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 291

            ابرو بالا داد:   _ فکر کن یه درصد بذارم قصر در بری، من برم و برگردم تو باز پریدی حورا، محاله برم! عمرا…   موبایلش را دراورد و مشغول چیزی شد:   _ همین الان پیام میدم، وحید و کیمیا رو که باید

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 327

        سرم چرخید سمتش که با لبخند داشت میومد پیشمون..   با نفس از جام بلند شدم و سلام کردم..   وقتی دیدم داره میاد سمتم، من هم چند قدم به طرفش رفتم و باهاش روبوسی کردم…   لبخندی زد و گفت: -خوش اومدی عروس خانم..  

ادامه مطلب »
رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 54

    ×   روی فرمون ماشین ضرب گرفته بود و می‌دانست باید صبر کند اما این که زمان می‌گذرد و رز کنار سپهر است داشت کلافه اش می‌کرد‌. به ساعت مچیش خیره شد و زمان لعنتی مثل همیشه طبق قانون نا نوشته ای وقتی کلافه و بد حال بودی

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 58

            – اینارو کی بهت گفته ؟ دروغه محضه خان . من همچین کاری نکردم ، دارن تهمت میزن.   با حرص قهقه زد ، خواست سیلی بعدی را بزند که صدای فیروزه بانو بلند شد.   – از کی تاحالا تو این خونه دست

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 35

        با دیدن من حرف در دهانش ماند. نگاهش از بالا تا پایین اندامم رفت و برگشت.   لبخندی به رویش زدم و دستی توی موهایم کشیدم… خرامان سمتش قدم برداشتم. نگاهی بهش انداخته که لباس پوشیده و آماده بیرون رفتن بود…   -به سلامتی جایی تشریف

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 85

        شهراد:     -دنیس جون دلم بلات انگد شده بود!     مایا این جمله را گفت و دقیقاً مانند دختربچه‌ای که به‌شدت دلتنگ مادرش شده، آویزان گردن دنیز شد.     -عزیزم منم خیلی دلم براتون تنگ شده بود… برای هر جفتتون.     ماهین

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 290

            اخم کرد و به سمتم قدمی برداشت:   _ چرا جوری مطمئن حرف میزنی که انگار واقعا بچه‌ی منه؟   عصبی‌تر با صورتی سرخ شده غرید:   _ مگه تو نبودی که اون برگه آزمایش و کوفت و زهرمارو گذاشتی جلوم؟ هااان؟ مگه تو

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 14

      «باوان»   گازی به سیب ترش و آبدار زدم و «اوم» گویان دست روی شکمم گذاشتم.   _ قربون فسقلم برم… خوشمزست مامانی؟ آره؟ بازم میخوای؟   لبخند به لب گاز دیگری از سیب گرفتم و برخلاف همیشه که خودم را روی مبل پرت میکردم، با احتیاط

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 326

        لبخند روی لبم نشست و عسل با اخم رو به سامان گفت: -یاد بگیر..   سامان چپ چپ به سورن نگاه کرد و گفت: -اون هنوز کله ش داغه نمیفهمه..   عسل با حرص صداش کرد که سامان رو به سورن گفت: -ببین می تونی دعوا

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 182

        سراب که متوجه نگاه خیره ی یاشا شده بود، معذب تکانی خورده و زیر گوش حامی پچ زد:   _ کمرم درد میکنه، میشه بریم اتاق یکم دراز بکشم؟   حس میکرد همه او را مقصر این ماجرا میدانند‌. میخواست هر چه زودتر از مقابل چشمانشان

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها