رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آخرین نظرات کاربران
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 333

        چون انتظار داشتم دخترهارو ببینم، تکون سختی خوردم و دستم رو روی سینه ام گذاشتم: -وای سورن ترسیدم..   جوابم رو نداد و داشت با نگاهش من رو می خورد..   در رو بست و قدمی جلوتر اومد و من معذب تو جام جابه جا شدم

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 94

      نشست، قلبم را مچاله کرد! چه میشد اگر همهچیز از اول حرصی از افکارم پچ زدم: -وقتی میگم هیچیو نمیفهمی یعنی همین! نمیبینی؟ من حتی نمیتونم برای خودم کاری کنم. اِنقدر ساده و احمقم که هر کس سر راهم قرار میگیره، ازم سواستفاده میکنه و بازیم میده!

ادامه مطلب »
رمان هامین
رمان هامین

رمان هامین پارت 166

        سرمو براش تکون دادم.   _ باشه.   _ امروز آدم‌های زیادی اینجان… یه سری ها دوست و یه سری ها دشمنن… توی مهمونی به این ابعاد نمیشه حضور همه رو به راحتی کنترل کرد پس ممکنه یه سری آدمای بی‌ربط‌هم پیدا بشه… دورو اطراف سرگردون

ادامه مطلب »
رمان ملورین
رمان ملورین

دانلود رمان ملورین پارت 62

        یه جورایی مثل تهدید عوض شدن زندگیم بود، انگار دیگه قرار نبود محبت پدر مادرم و بچشم. دیگه قرار نبود اونا من و دوست داشته باشن!         گوشه گیر شده بود و دیگه از اون ملورین سرزنده خبری نبود.        

ادامه مطلب »
دانلود رمان کافه ترنج
رمان

دانلود رمان کافه ترنج به صورت pdf کامل از مینا کاوند

    خلاصه رمان کافه ترنج :   بخاطر یه رسم و رسوم قدیمی میخواستن منو به عقد پسرعموم دربیارن، واسه همین مجبور شدم پیشنهاد ازدواج برادر دوست صمیمیم رو قبول کنم با اینکه میدونستم بخاطر شرط پدرش میخواد باهام ازدواج کنه ولی چاره ای جز قبول کردنش نداشتم، وقتی

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 302

            وقتی چشم باز کردم سرم سنگین بود، خواستم دستم را بردارم تا پیشانی‌ام را بگیرم اما دستم گیر کرده بود، نگاه به پایین دادم، با دیدن قباد که دستم را گرفته و چشمانش بسته بود اخم کردم.   به یکباره دستم را بیرون کشیدم

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 41

      امیر کنارش رفت و درست پشت سرش قرار گرفت… از توی آینه با شیفتگی نگاهش کرد… موهایش را به پشت سرش برد و جای کبودی روی گردنش را طرف آینه چرخاند و سپس رویش را بوسید…   -من چطور شب رو بدون تو سر کنم رستا…؟!  

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 93

        با صدای لرزانی این را گرفت و میخواست دنیز را مقصر نشان دهد اما کاملاً مشخص بود که این اتفاق تحت تاثیر قرارش داده! دستان لرزان و چشمانش که مدام پر و خالی میشد، نماینگر همین بود!737 لحظهای دلش سوخت… به هر حال او هم یک

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 21

    لحظه ای از اتمام حرف هایش نگذشته بود که مچ دستم را چسبید و زمانی به خودم آمدم که بی اختیار دنبالش کشیده میشدم.   سر و صدای تمنا و تلاشش برای اینکه عامر رهایم کند گیج ترم میکرد و هنوز نمیدانستم دقیقا وسط چه باتلاقی هستم.  

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 92

      -یه بچه داری مگه نه؟ یه پسر کوچولو اووم خب چی میشه اگه یه روز بیدارشی و ببینی کارت نیست؟! و به یکباره زن جیغ زد: -چـی داری میگـی؟ چـی میگـی؟! -یا اینکه نه مثلاً چی میشه اگه یه روز مثل کاری که با دریا کردین، بری

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 303

        چند خانه را دور زد و سعی کرد اینبار از پشت سرشان در بیاید ………….. اینجا را برای همین خانه های کاهگلی با فاصله از همش دوست داشت ……….. جایی که فضای مناسبی برای مانور و غافل گیری فراهم می کرد .       پشت

ادامه مطلب »
رمان سال بد
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 92

      نفس آیدا حبس شد در قفسه ی سینه اش … به سرعت برگشت و به پشت سرش نگاه کرد .   عماد کاملاً راحت روی صندلی اش نشسته بود … کف دست راستش روی سطح میز قرار داشت و دست چپش را انداخته بود روی تکیه گاهِ

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها