فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 155

      〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰   نمی‌داند برای چندمین بار است که ” حضورت به اندازه‌ی کافی اذیت کننده هست!” در ذهنش بانگ می‌زند. از کاری که انجام داده بود، پشیمان بود!   آن حالی‌ هم که آلاله داشت، عذاب وجدانش را دو چندان می‌کرد.   از وقتی آلاله آن را

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 271

      لبخند نرم نرمک روی لبم نشست و دلم براش پر کشید..   چقدر خوشگل و متفاوت احساساتش رو نشون میداد و چقدر لحن بی قرار و پر حرارتش رو دوست داشتم….   امروز اصلا ندیده بودمش و همین یک روز انقدر دلتنگم کرده بود…   اگه باهاش

ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 89

      با ترس به اطرافم خیره شدم، انگار که فرستنده این پیغام در جمع مهمانان باشد.   دقیقاً نمی‌دانستم باید چکار کنم، چرا ساده‌انگارانه تصور می‌کردم سایه گذشته تاریک از سرم رفته است؟   دست‌هایم به‌وضوح می‌لرزیدند. شاید آبی به دست و رویم می‌زدم و بعد فکرم به

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار

    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 202

            _ چمدونتو میذارم تو، خودتم هرموقع خواستی بیا، سفارشتو بازم به خاله میکنم، با اینکه میدونم جات اینجا راحته، اگه بازم احساس کردی نیاز به چیزی داری یا راحت نیستی کافیه بگی به مش حسن بهم زنگ بزنه!   گیج پرسیدم:   _ خودم

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را…

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 130

        سطل پر از آب یخ را روی سرش ریختند و همچون برق گرفته ها چشمانش تا آخرین حد ممکن گشاد شد.   نفس سنگین و یکهویی ای کشید که در گلویش گیر کرد و با دهانی باز در جستجوی هوا له له زد.   راغب که

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 40

              استکان‌ها را تک تک پر از چای سرخ و خوش‌عطرش کرد، سینی را با دقت نگاهی کرد تا آب و چای ریخته رویش نباشد.   سینی برداشت به سمت حیاط رفت، پدرش با چندی از همسایه‌ها که آنها هم روی زمین‌های خان کار

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 138

      برای من هم سخت گذشت و باز هم سخت تر می گذرد…   -بالاخره یه وقتایی تقدیر جوری رقم می خوره که آدم رو مجبور به کارهایی می کنه که اصلا دلش نمی خواد…     شهیاد دو طرف بازوهایم را گرفته و برای همدردی فشاری وارد

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 201

            _ دکتر چی گفت راستی؟ چجوری شد اصلا؟ سه سال تلاش کردین، این موقع که مشکل دارین…   سکوت کرد، شانه‌ای بالا انداختم، سر به صندلی تکیه زده پاسخ دادم: _ عیب از قباده ظاهرا…منم بخاطر کیستی که چند ماه پیش مشخص شد که

ادامه مطلب »
سکوت تلخ
رمان سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 28

        رو برمیگردانم   نمیخواستم لبخندم را ببیند و پررو شود   مردک خجالت هم نمی‌کشید   میخواست از خودگذشتگی نشان دهد برای من …   یک طرف من یک طرف سارا   چه کم اشتها…   با اینکه از آشنایی من و هاکان زیاد نمیگذشت اما

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 154

          مگر داشتیم فرار می‌کردیم؟! مردک بعد از تصادف جنی شده بود!   فهیمه خانم که تا الآن مانند پسرش مشغول بررسی لیست غذاها بود، با شنیدن صدای هیجان انگیز امید، نگاهش را از منو گرفت:   – چی شد امید؟   – به سلیقه‌ی من

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها