فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان 139

♥️♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️♥️🔥🔥🔥               قهقه ای زد و جواب داد:   – وااای تابش تو عالی دختر! اصن عشق کردم وقتی اینطوری وحید رو سوسک کردی تو دادگاه! بعد هم که اون جلوی در ساختمون به خاک نشوندیش. وااای تابش عشق کردم بهش تنه زدی اومدی،

ادامه مطلب »
رمان طلوع
Hamta

رمان طلوع پارت ۱۷۳

    سر و صدای بیرون باعث میشه پلک هامو از هم باز کنم….اولین چیزی که می بینم سینی غذای روی میز که روژین برام آورده بود…قرار بود بخورم ولی خوابم برد….بیچاره چقد هم اصرار کرده بود حتما بخورم…     به کمک دستام میشینم رو تخت…..صدای حرف زدن مرضیه

ادامه مطلب »
رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان پارت 138

🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️             به محض خروجمون از ساختمون، وحید که انگار منتظرمون بود، به سمتمون حمله کرد و فریاد کشید:   – هرزه من کی دست روت بلند کردم؟!؟! هر گوهیم که بودم رو ضعیفه جماعت دست بلند نکردم و نمی‌کنم! این کصشرا چی بود تو

ادامه مطلب »
رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان پارت 137

♥️🔥♥️🔥♥️   ♥️🔥♥️🔥♥️   ♥️🔥♥️🔥♥️       نگاهش رو به سرعت ازم گرفت و گفت:   – لازم نکرده خودم تنهایی باهاش ملاقات می‌کنم. اینکه همون شب هم همراه خودم بردمت، ریسک بزرگی بود! دیگه نمیخوام خطرش رو دوباره به جون بخرم!   وقتی با اون صلابت حرفش رو

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان ماهرخ پارت 111

      بهزاد نگاهش میخ خنده دخترک شد. این بار خم شد و لبش را بوسید. -میخوام بیام خواستگاریت…!   ترانه با تردید گفت:  مطمئنی…؟!   بهزاد سر تکان داد:  می خوام اگه توی این شبا از دستم در رفت حداقل اسممون توی شناسنامه هم باشه که خیالم راحت

ادامه مطلب »
رمان دلارای
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان دلارای پارت 313

        دلارای قاشق دیگری فرنی در دهان دخترک ریخت و چین افتادن ابروهایش را که دید به سرعت برای جلوگیری از بیرون دادن غذا ، با صدایی کودکانه خواند   _ آهای کفگیر ملاقه آهای قابلمه داغه آهای آش رو چراغه   هاوژین فرنی را فرو داد

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان فئودال پارت 25

          به اینکه کاش او هم همراهشان بود، قطعا از تفنگ میترسید، با صدایش هر بار به آغوش او پناه می‌آورد و احتمالا صدای جیغ‌های کوتاهش هم خنده را مهمان لب‌های نریمان میکرد.   یا حتی همراه با کودکانشان بر تراس خانه باغ آنجا، مینشستند و

ادامه مطلب »
رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان رز های وحشی پارت 22

        رز دست نوازش تو صورت سپهر می‌کشید و هرزگاهی صدای هق هقش در فضا می‌پیچید؛ سپهر ققط ناله می‌کرد و تو همون درد بدی که داشت لب زد: – امشب میام باز دم پَنــــ…     ناله ای کرد و ادامه داد: – پَ پنجرتون یِ…یکم

ادامه مطلب »
رمان آتش شیطان
neda

رمان آتش شیطان پارت 136

♥️♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️♥️🔥🔥🔥             با لبخندی از هردوشون جدا شده و به دایانی که دم در منتظر ایستاده بود، ملحق شدم.   تو راه با همه سرسری خداحافظی کردم که نگاه گیجی بهم مینداختن.   احتمالا بابت رفتنم با دایان گیج شده بودن! وقتی با همه خداحافظی

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان آووکادو پارت 116

      〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️   در را که باز می‌کند، دخترک مقابلش می‌ایستد   – قراره تو یه اتاق بمونیم؟!   کلافه دخترک را داخل هل می‌دهد و خودش هم وارد می‌شود…   – مضخرف نگو آلا… این یه اتاق رو به زور اوکی کردم….   دخترک اما دست به

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان آس کور پارت 93

        هنوز هم در وادی انکار به سر میبرد. دلخوری حامی به شب هم نمیرسید و نیازی نبود آن را در بوق و کرنا کند.   _ دعوا؟ من و حامی؟ نه به خدا… کی دیدین ما دعوامون بشه؟   حاج خانم هنوز هم شکاک و مردد

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉

رمان حورا پارت 133

      وحید دوباره دست دور شانه‌اش حلقه کرد و او را در اغوشش کشید:   _ تو به اینا فکر نکن زن…من حلش میکنم!   کیمیا نفس عمیقی کشید: _ اما من هنوز میترسم….   سر خم کرد و بوسه‌ای روی موهای کیمیا زد: _ گفتم حلش میکنم

ادامه مطلب »
دسته‌ها

رمان های کامل

رمان دونی