دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 206

    از هق هق زیاد نفسش بالا نمی آمد و اما تمام جانی که در تنش باقی مانده بود را در دستانش ریخته و یک ثانیه هم دست بردار نبود.   انگار نه انگار که تمام تنش درد میکرد. حالا جز در قلب شکسته اش دردی حس نمیکرد.  

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 356

            سپس خودم به سمت راهرو اتاق‌ها رفتم، میان راه برگشتم و لبخندی زدم:   _ شامتو بخور…من جاتو میندازم بعدش بخوابی…   وارد اتاق نیاز شدم، تشکی از کمدش بیرون کشیدم، برای وقت‌هایی بود که بچه اوقات تلخی میکرد و ناچار میشدم خودم هم

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 83

        سایه چشم درشت کرد. -امیر باید انتخاب کنه به تو چه….؟!   رستا آنقدر داغ کرده بود که نمی فهمید چه می گوید. -همه چیز امیر به من مربوطه…. ما هنوز بهم محرمیم… من اجازه نمیدم اون حتی با مونا حرف بزنه…!     -وا تکلیف

ادامه مطلب »
دانلود رمان دچار
رمان

دانلود رمان دچار به صورت pdf کامل از مهرناز.ابهام

    خلاصه رمان دچار تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با راننده‌‌ی ماشین جلویی، در آینه‌ی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصه‌ی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینه‌اش شروع شد و به جاهایی رسید که نمی‌دانم او دچار

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۸ پارت آخر

*آخرین سخن🥹 خوانندگان عزیزِ رمانم، خیییییلی ازتون ممنونم به خاطر کامنت‌ها و پیام‌های قشنگتون🥹🥹🙏🙏واقعا شارژ میشم با خوندن هر پیام. برای پارت آخر هم نظراتتون رو کامنت بذارین برام❤️ گفتین ناراحتین که زود تموم شد، منم همینطور. ولی نخواستم الکی طولش بدم. امروز یا فردا pdf دچار رو هم میذارم

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 355

            سکوتم ماندگار بود و او ادامه داد:   _ حورا تو هم ببخشیم، خودم خودمو نمی‌بخشم…مادرمو نمی‌بخشم، اینکه گذاشتم همچین کاری کنه با زندگیمون، اینکه خودم تن دادم به لجبازی و مسخره بازی، عین یه پسر نوجوون که تازه راست می‌کنه برا دختر مردم

ادامه مطلب »
رمان جزر و مد
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 34

          آره دور کردن امیر حسام از من درسته حرفش بهم برخورد ولی از خدام بود     _چه بهتر……ایشالله که همین طوره……   **   سر میز صبحونه نشستیم که حاج خانومم اومد     _سلام صبح بخیر…..     دل تو دلم نبود بگم

ادامه مطلب »
رمان تاوان
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 35

  نمیدونم چقدر گذشت اصلاحواسم به ساعت نبود لیوان خالی رو گذاشتم سرجاش _آدرس اینجا رو کی بهت داد؟؟ دوباره زل زدم بهش آروم جوابشو دادم _مددکاری….خانم کریمی وقتی بهم گفت شرکت پخش دارو پیشروعه خیلی جا خوردم ولی اینم زدم به حساب تمام دروغایی که بهم گفته بود _میدونی

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۷

دومین روز عماد به سختی چند کلمه حرف می‌زند. آب می‌خواهد و بعد اسم هژار را می‌گوید. می‌گویم حالش خوب است و چون پایش را عمل کرده‌اند نمی‌تواند به دیدنش بیاید. دستش را آرام می‌گیرم و در حالیکه اشک‌هایم تمامی ندارند می‌گویم _مرسی که موندی، مرسی که جنگیدی   دستش

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 205

                این سرابی که عزای مرگ پدرش را گرفته بود همان دختربچه بود و سراب باید ساکتش میکرد تا بیش از این دست و پایش را سست نکرده.   دخترک را به اعماق وجودش فرستاد و کاری که برای انجامش آمده بود را

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 82

        رستا دستی روی لبش کشید و با یادآوری خشونت امیر با درد چشم بست… -مرتیکه انگار از سر قحطی برگشته…هرچی داشتم و نداشتم از جا کند…!!!   اما راضی بود… به اینکه امیر برایش این گونه بال بال میزد راضی بود.   از آشپزخانه بیرون زد

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 63

    دست و پایم میلرزید. من آدم این کارها نبودم… قلبم از شدت حقارت تند میزد و چیزی نمانده بود اشکم دربیاید.   از کنار خیابان دور شدم و مقابل مغازه ای ایستادم. جانم بالا می آمد اگر یک بار دیگر کسی آنطور تحقیرم میکرد.   مستاصل و درمانده

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها