- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :فاطمه غمگین
جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :مهدیه افشار _ مریم عباسقلی
- ژانر :عاشقانه _ معمایی _ خانوادگی
- نویسنده :صاحبه پور رمضانعلی
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :مرضیه نعمتی
خلاصه رمان گل سرخ : ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیدهها را شنیده و دیدهها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین
میماند پریناز. بارداری خیلی سنگینی نداشت، فقط یک شکم بالا آمده، صورتش کمی پف میکرد بیشتر صبحها. عصر نوبت به ورم پاهایش میرسید. در خوردن نمک افراط میکرد، چندبار تذکر دادم. فروغ حرفی نزد ولی در خلوت گوشزد کرد که بخشی از ویار پریناز
گذر زمان را حس نمیکردم. نفهمیدم چقدر در آن حالت ماندم که دستی را روی شانه ام حس کردم. پلک های خسته ام را کمی از هم فاصله دادم و با دیدن مادر باوان، هوشیار شدم. خودم را تکانی داده و بلافاصله سر پا ایستادم. چشم
دست از در زدن بر میدارد و صدای خش دارش به گوشم میرسد: – منم، در و باز کن. انگار به خر تیتاپ داشته باشند، همین که خیالم راحت میشود امید پشت در است، نفسی از سر آسودگی میکشم. در را باز میکنم. چشمانم به تاریکی عادت کرده بودند،
ولی از وقتی اومدم اینجا فربد به بهانه های مختلف زیاد سراغم نمیومد جدیدا هم میگه رفتم شهرستان کار کنم و پول جورکنم….. نمیدونم راست میگه یا دروغ آخه کی میره شهرستان برای پول درآوردن وقتی همه میان تهران؟ یه وقتایی که عقلم درست کار میکنه میگم حق با
سکوت ماشین را فرا گرفته بود و رستا هم توی خودش غرق بود. امیر نگاهی بهش انداخت و عاصی از این سکوت ابرو در هم کشید. -چرا حرف نمی زنی…؟! رستا نیم نگاهی بهش انداخت. -حوصله ندارم. این مسئله باید امشب برای همیشه تمام می شد. -یه مسئله
تمام صورتش به آنی سرخ شد و خون بود که از چشمانش میبارید. اما بر خلاف تصورم هیچ اثری از بهت و تعجب در حرکاتش ندیدم. یعنی میدانست؟! شاید همین دلیل بلایی بود که بر سر باوان آورده بود. مردک دیوانه، به چه جرمی
کاملا مشخص بود که میخواست بحثی به میان بیاورد تا همکلامش باشم. چرا نمیخواست متوجه شود که حضورش آزارم میدهد؟ _ چرا همش میاد دور و ور تو؟ قاشق را توی ظرف پلاستیکی کوبیدم و خیرهاش شدم: _ نمیدونم! میخوای از
تا به خودم بیایم رفته بود، فرار کرد… نفس عمیقی کشیدم تا آتش تنم را خاموش کنم، دلم تنگ هم آغوشی بود اما خب، عقلم نهیب میزد، تصور اینکه اگر در آغوشش باشم و در ذهنم کس دیگری را با او تجسم کنم آزارم
رمان تاوان به نام خدا♥️ من” میعاد پیشرو”بعد از ۳سال بالاخره انتقام الهه مو گرفتم زنی که تمام زندگیم بود ولی از یه آدم اشتباه از آدمی که هیچ ربطی به این قضیه نداشت و من بهش ظلم کردم آهش گرفت و خدا پشت اون دخترو
رمان جزر و مد با حس لمس چیزی روی بازوم و فکر کردن به اینکه سوسکی چیزی باشه چشمام باز شد چندش طور دست کشیدم رو بازوم و برگشتم ولی….. با دیدن هیبت اون کثافت کنارم رو تخت خشک شده بودم _شب بخیر…. ابرو بالا فرستاد
خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار : تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل
خلاصه رمان روابط : داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی میکنه. اونا به دلیل شرایط
خلاصه رمان حسرت با تو بودن : عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های
خلاصه رمان سر گشته : شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد
خلاصه رمان کافه ترنج : بخاطر یه رسم و رسوم قدیمی میخواستن منو به عقد پسرعموم دربیارن، واسه همین مجبور شدم پیشنهاد
خلاصه رمان دریا پرست : ترمه، از خانوادهی خود و طایفهای که برای بُریدن سرش متفقالقول شده و بر سر کشتن
خلاصه رمان به تماشای دود : پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهرزادهش بزرگتره. معتقده سر