- ژانر :عاشقانه #طنز #ازدواج_صوری #همخونه_ای #مذهبی
- نویسنده :ملیسا حبیبی
جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه _ انتقامی
- نویسنده :فاطمه برزه کار
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :Miss_قرجه لو
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :Miss_قرجه لو
حمام کرده لباسهایم را هم همانجا در حمام پوشیدم، همیشه اینگونه حمام میکردم، تمام این ماههای اینجا بودنم، حمام میکردم و لباس میپوشیدم سپس بیرون میرفتم، حالا آمده بود فاز غیرت میگرفت. اگر خیلی باغیرت بود کاری نمیکرد از دستش فرار کنم. پا
خلاصه رمان شاه بیت : شاه بیت داستان غزلیه که در یک خانواده ی پرجمعیت و سنتی زندگی میکنه خانواده ای که پر از حس خوب و حس حمایتن غزل روانشناسی خونده ولی مدت هاست تو زندگی با همسرش به مشکل خورده ، مشکلی که قابل حله
دندان روی هم ساییدم و به سرعت کیفم را از داخل داشبورد برداشتم. با چند قدم بلند کنارش ایستادم. نگاه متعجب و پر نفرتش را روی خودم حس میکردم، درست مانند همان روز… بی توجه به سنگینی نگاهش، چند اسکناس از کیف بیرون کشیده و
مامان اخم هاش رو توی هم کشید و با ارامش گفت: -خیلی خب مامان جان..چرا ترسیدی؟.. -مامان حتما شنیده من دارم عقد می کنم برای همین اومده… درحالی که از کنارم رد می شد و به سمت در می رفت گفت: -شنیده باشه..مگه کار خلاف کردیم
هیچ چیز از نگاه شیرین خانوم پیدا نبود ولی ماهرخ نگاه نگرانش را به شهریار داد که مرد چشم روی هم گذاشت و دستش را گرفت که دل دخترک گرم شد… سکوت کمی به درازا کشید که شیرین خانوم سر بلند کرد
در راه خانه حاج مسلم کسی حرفی نزد و هر دو در افکار خود غرق شده بودند. بعد از یک ربع به خانه رسیدند و ملورین عین همیشه که میترسید، دست و پایش یخ زده بود. محمد با لبخندی آرامش بخش دستانش
به روستا که رسیدیم هم باز قصد کمک داشت که نگذاشتم، محمد از دور دیدمان، هنوز نخوابیده بود! به سمتمان آمد که قباد سد راهش شد: _ ببین مرتیکه خوش ندارم باز بزنمت زمین، بکش کنار زنمو ببرم تو! بی اهمیت به
با درک سکوت کردم و دیگه چیزی نگفتم. اینکه چرا همچین دختری که شبیه مدلاست با مردی که هم سن و سال پدرشه رابطه داره کاملاً مشخصه و نیازی به پرسیدن بیشتر نداره. این چیزها اطرافمون کاملاً عادیه. چه روابط پیچیده تر از این
دست روی پیشانی گذاشته و به اتفاقاتی که افتاده فکر می کند. رفتارهای ناپخته رستا اقتضای سن و نشان از بی تجربه بودنش بود… اما یک مالکیتی هم این وسط بود که برای مرد و زن یک طور تعریف می شد… واکنش رستا موقع
میخواهم راهم را بکشم بروم که بازویم را میگیرد – کجا؟ داشتیم حرف میزدیم .. میخواستم بگویم حرف زدن با تو را که دوست دارم اما خب تو حرف که نمیزنی فقط قصد سرخ و سفید کردن من بدبخت را داری… با آن کلمات مثبت
ابرویم بالا پرید .امروز زیادی جنتلمن شده بود !برای آنکه یک وقت نظرش را تغییر ندهد، موزیکی پلی کردم و با آرامش چشم بستم .حرفهایی که شنیده بودم و حال این بیرون رفتن باعث شد به کل موضوع بچه از ذهنم برود. لحظهای به سرم زد شاید
دستم را روی قلبش گذاشتم . -تمیز بودن یه زنو اینجا مشخص میکنه. اگر یه روز بدون اینکه قلبت واقعاً کسی رو بخواد فقط بخاطر شهوت جسمت باهاش بودی، اون روز کثیف شدی! یا اگر یه روز کسی رو دوست داشتی اما با اینکه میدونی اون
خلاصه رمان : جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن) نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه
خلاصه رمان : جلد اول در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا
خلاصه رمان : صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند.
خلاصه رمان : قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت
خلاصه رمان : نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد
خلاصه رمان : جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و