رمان تارگت پارت 344

4
(4)

 

 

 

 

وقتی حرفش و ادامه نداد.. سرم و با درموندگی به چپ و راست تکون دادم و نالیدم:

– چرا؟

– چون قرار بود این ترم.. من استاد اون درس بشم و تو.. چاره ای نداشتی جز این که اون درس و با من برداری!

– چرا استاد تقوی باید انقدر تلاش کنه که من دانشجوی شما بشم؟ اصلاً.. اصلاً مگه شما من و می شناسی؟

– یعنی تو من و نمی شناسی؟

اخمام دیگه جایی برای بیشتر تو هم فرو رفتن نداشتن.. تو همون حال با همه دقتی که می تونستم داشته باشم زل زدم به صورتش..

واسه چند لحظه هم که شده.. میران و چهره و چشماش و هر فکری که من و به نحوی بهش وصل می کرد از ذهنم بیرون کردم و التماس مغزم و کردم تا این آدم حق به جانب رو به روم و بهم بشناسونه!

اونم کمکم کرد که انگار یه چیزایی.. مثل یه تصویر محو و مه گرفته جلوی چشمم آورد از آدمی که تا الآن فقط فکر می کردم اسمش برام آشناست و حالا.. چهره اش هم داشت وسط این درگیری و دغدغه ها به یادم می اومد!

مطمئناً تو این سال ها.. به سرم ضربه ای نخورده که فراموشی گرفته باشم.. پس لابد برخوردم با این آدم انقدر کوتاه بوده که نخوام توی ذهنم نگهش دارم و بعد از این همه مدت.. بعد از این همه بلایی که سرم اومده.. کاملاً طبیعیه که نتونم به خاطر بیارمش!

ولی انگار از نظر این آدم همچینم طبیعی نبود که پوزخند به این همه مکث و تعلل من زد و روش و برگردوند..

– ماشین و جای بدی نگه داشتم!

غیر مستقیم داشت بهم می گفت زودتر شرم و کم کنم.. ولی الآن که این حرف ها رو زده بود و یه دغدغه فکری جدید برام ساخته بود.. چه جوری می تونستم بی خیالش بشم؟

– لطفاً رک و راست حرفتون و بزنید.. خودتون و معرفی کنید و دلیل رفتارهای ترم قبل استاد تقوی و رفتار این ترم خودتونم توضیح بدید..

 

 

 

 

 

 

نمی خواستم جلب ترحم کنم ولی.. چیزی که واضح بود و مطمئناً خودشم امروز با چشم خودش دید و در ادامه حرفام به زبون آوردم:

– من انقدر تو زندگیم بدبختی دارم که دیگه نتونم یه مصیبت جدید و تحمل کنم. پس تو رو خدا هرچی که لازمه بدونم و همین الآن بهم بگید!

دیدم که چشماش و بست و بعد از نفس عمیقی که کشید بازشون کرد و سرش به سمتم چرخید.. حالا دیگه از اون عصبانیتی که توی چشم تو چشم شدنامون هر بار شاهدش بودم خبری نبود و تنها حس قوی و محکمی که از این نگاه خیره می گرفتم.. غم و ماتم بود..

– برو.. برو به زندگیت برس.. کسی قرار نیست یه مصیبت جدید بهت تحمیل کنه!

– پس منظورتون…

– دیرم شده.. باید برم!

جدیت و سفت و سختیش نشون می داد که اگه بیشتر اصرار کنم هم فایده ای نداره و این آدم قرار نیست حرف دیگه ای بهم بزنه.

انگار فقط ماموریتش همین بود.. که بیاد و من و از وسط اون خیابون بیرون بکشه و با چند تا جمله گیجم کنه و بذاره بره..

منم دیگه تلاشی نکردم و بعد از خدافظی زیر لب از ماشین پیاده شدم و راه افتادم سمت ایستگاه مترو.. با این که یه گوشه کوچیک از ذهنم هنوز درگیر حرف استاد علی عسگری بود و هر چقدر فکر می کردم دلیل و بهونه خوبی برای رفتار خودش و تقوی پیدا نمی کردم..

ولی.. هنوز اصلی ترین مسئله ای که می تونست زندگیم و تا ماه ها.. یا شاید حتی سال ها مختل کنه و فکرم و درگیر.. میران بود.

واسه همین آدمی که به گفته خودش دیرش شده بود ولی تا لحظه آخر دیدم که هنوز همون جا تو ماشینش نشسته و داره نگاهم می کنه رو.. همون جا پشت سرم جا گذاشته ام و وارد زندگی مصیبت زده قبلیم شدم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
رمان خواهر شوهر

رمان خواهر شوهر 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
IMG 20230128 233643 0412

دانلود رمان بغض پاییز 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش…
IMG 20230123 235641 000

دانلود رمان روزگار جوانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۵۵۲۰۶۸۰

دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن،…
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 0 (0)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
رمان افگار

دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری 4 (4)

2 دیدگاه
  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به…
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۵ ۱۴۲۱۲۴۸۹۴

دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه 4.4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم…
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
10 ماه قبل

یعنی گی می تونه باشه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
11 ماه قبل

پارت بعدی مشخصه درین میره تو خونه با ریتا بازی میکنه بعد فکر میکنه بعد میخوابه
روز سه شنبش شاید ی اتفاق بیفته

سارا
سارا
11 ماه قبل

نویسنده فکر نکنم خودتم بدونی با خودت چند چندی ودقیقا”چی داری سرهم میکنی ومینویسیووتحویل مخاطبات میدی این همه کشش نده بابا جان خودته برو سراصل مطلب بدونیم اوضاع بالاخره از چه قراره خستمون کردی با این قلمت عزیزم

خالی باشه بهتره
خالی باشه بهتره
11 ماه قبل

چرا انقد خر تو خر بعد 344 پارت هنوز کلی آدم هست که معلوم نیست از کجا اومدن چی می خوان و…….
معلومه فقط نویسنده می خواد کشش بده

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط خالی باشه بهتره
دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
11 ماه قبل

نویسنده لطفا به حرکتی توش بزن بره جلو اه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
11 ماه قبل

اقااااا
چه خبرهههه بسه دیگه چقد مسئله چقد درگیری چقد فکر
مغزم ارور داد
یکی بگه این عسکری کیه🤕
میران کجاس 🥲

علوی
علوی
11 ماه قبل

اولاً: حمایت، حمایت!! ✊✊✊✊✊✊✊✊
ثانیاً: باز یه ماجرای جدید تو گذشته مزخرف درین خانم! چرا نمی‌شه بلاهای دنیا یه جوری تقسیم بشه که یه پَرش به این نگیره؟
1- زنه می‌خواد فرار کنه، از موبایل این زنگ می‌زنه به شوهرش آمار دروغ می‌ده
2- از بین چند میلیون جمعیت شهر تهران، دقیقاً اشتباه عجیب و غریب انتقال ویروس HIV توسط اورژانس بیمارستان به بیمار، برای تنها دوستان درین باید پیش بیاد
3- رییسش تو رستوران بی‌جهت باهاش لج باشه
4- استادش تو دانشگاه با هدفی سعی در رد کردنش داره
5- هدف میران برای انتقام گیری از ننه‌اش بوده
6- خودش خواسته انتقام بگیره ولی مثل ابله‌ها عاشق شده و الان بابت نابود کردن میران داره می‌میره
7- از طرفی میران عاشقش شده و گفته اگه کارش به گور هم برسه، مچ پای درین رو از تو گور هم ول نمی‌کنه
8- دایی و زن‌داییش رسماً آویزون این بودن تو زندگی، اما ذره‌ای ارزش و احترام و شخصیت براش قائل نبودند و فقط سواستفاده می‌کردن
9-تجربیات تلخ دوران نوجوانی زیاد داشته در حدی که تا یک قدمی مورد تعرض قرار گرفتن پیش رفته
10- شاهد مرگ داداشش بوده و وقتی توجه لازم داشته عملاً ترد شده و بی‌سرپناه مونده.
11- بدبختی و بی‌پولی یتیمی هم روش!

این لیست مسائل و مشکلات به نظر نویسنده محترم ناچیز اومده، قصد اضافه کردنش رو هم داره.
راضی‌ام ازت حسابی نویسنده جان! ادامه بده ببینم تو مچ فیلم‌نامه نویس‌های هندی و ترکی رو می‌خوابونی یا اونا مچ تو رو!!

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

😂😂😂😂😂
احسنت بزن به افتخارش کف قشنگ رو👏👏👏👏👏👏
خدایی خیلی کلیدی به مشکلات درین مادر مرده اشاره کردی

amirali
amirali
11 ماه قبل

میشه لطف کنید رمان کوئوکا از رویا قاسمی(دوست صمیمی گیسو خزان) بذارید؟

مدافع حقوق میران و حامی
مدافع حقوق میران و حامی
11 ماه قبل

نکبت خبرش میگف کیه دیگه اهههه
ولی بیچاره میران بچم🥲

🙃...یاس
🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
پاسخ به  🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت حمایت✊✊✊✊✊

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

عاشقتم💖💖💖🤣🤣🤣

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x