2 دیدگاه

رمان تارگت پارت ۴۰۸

4.2
(5)

تارگت:

🎯🎲🎯🎲🎯🎲🎯

 

#تارگت

 

 

 

 

 

سرم و با کلافگی به چپ و راست تکون دادم..

– نمی فهمم.. نمی فهمم چی می گی!

 

ماشین و کشید کنار و نگه داشت.. کمربندش و باز کرد و کامل به سمتم چرخید و توضیح داد:

 

– تو الآن یه قدم ازش جلوتری..

همین چند دقیقه پیش دستش و پیشت رو کردم و بهت فهموندم که هنوز به اندازه قبل روت حساسه و نتونسته تو رو از فکر و قلبش بیرون کنه.. درسته؟

 

– خب؟

 

– ولی اون هنوز نتونسته این و درباره ات بفهمه.. مگه این که خودت چیزی رو لو داده باشی!

 

– چی و لو داده باشم؟

 

– این که هنوز دوستش داری!

 

حرفش مثل یه شوکر تنم و چند ثانیه لرزوند و طبق معمول سریع نگاهم و ازش گرفتم تا پی به حال اصلیم نبره و فقط صدام و بشنوه:

 

– من هیچی رو لو ندادم.. هر بار که حرف زدیم.. مستقیم و غیر مستقیم بهش فهموندم دلم رفتن همیشگیش و می خواد..

 

نفسی گرفتم و تمام سعی ام و کردم تا صدام کوچکترین لرزشی نداشته باشه وقتی گفتم:

 

– هیچ.. هیچ دوست داشتنی هم این وسط نیست که بترسم.. یه وقت میران ازش با خبر بشه!

 

سکوت امیرعلی باعث شد سرم و بلند کنم و دیدم که داره با یه لبخند یه وری و چشمایی که می گفت یه کلمه از حرفامم باور نکرده.. نگاهم می کنه..

 

خودم و آماده کرده بودم تا اگه بازم خواست پای حرفش وایسته.. با دلایل محکم تری بهش بفهمونم که این فکر از ریشه غلطه.. ولی فقط گفت:

 

– باشه.. اصلاً این جوری بهترم هست.. میران زودتر باور می کنه و.. دست از سر زندگیت برمی داره. منتها تو باید این دستپاچگی رو از خودت دور کنی و وقتی می بینیش.. به خودت مسلط تر باشی.. تا بتونی در برابر کارا و نقشه هاش.. مقابله به مثل کنی!

 

مکثی کرد و با جدیت بیشتری ادامه داد:

 

– توی این راهم.. رو کمک من حساب کن. همون نگاه خیره میران به من.. یه جور نقطه ضعف بود که باید ازش استفاده کنی.. حتی اگه لازم باشه.. باید نقش بازی کنی و پیازداغ آشت و بیشتر کنی.. تا زودتر پی به هدفش ببری و تکلیف زندگیت روشن بشه!

 

 

🎯🎲🎯🎲🎯🎲🎯

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رهگذر
رهگذر
7 ماه قبل

یعنی از اینجا داری از پارتای ذخیره استفاده می کنی ؟

مریم
مریم
7 ماه قبل

وای یعنی پارت ها تا اینجا تموم شد؟

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x