رمان تاوان دل پارت 57

5
(1)

 

بی توجه به دردم از جاش بلند شد
همیشه بی توجه بود
درد من براش مهم نبود فقط برای ارضای وجودش از من استفاده می کرد

دستی جلوی دهنم قرار دادم و نفس عمیق شده ای کشیدم
نمی فهمیدم که باید چکار کنم
کاری جز گریه کردن از دستم بر نمی اومد
با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن

اونم طبق معمول رفت سمت حموم تا اون بدن کثیفش رو بشوره
اخ کاشکی می مردم این عوضی دست از سرم برمی داشت
اشکم با صدا بلند شد و من بازم کاری جز اشک ریختن نداشتم..

گورشون رو گم کردن و من موندم و سمانه
سمانه نگاه عمیق شده ای بهم کرد و لب زد : حالت خوبه دخترم!؟
سرم رو به چپ و راست تکون دادم و گفتم :خوبم
برعکس دردی که داشتم گفتم
نفس عمیق شده ای کشیدم

لبام به حالت نیشخند باز شد همیشه دروغ می گفتم
مجبور بودم که روی خودم رو سفید کنم تا اروم شم.

-ببینم سمانه الان رفتن واقعا!؟
سمانه اه عمیقی کشید
و گفت : اره انشاالله که با خبر سلامتی داداشم برگردن
تعجب کرده بودم

-چرا برای کسی که زندگیت رو خراب کرده ارزوی سلامتی می کنی!؟
-چون اون داداشمه
-این داداشت زندگیت رو خراب کرد
شوهرت رو با بچه هات رو گرفت
چند سال تو مرده رو نشون داد
پس این ادم داداشت نمیشه

خندید دستی روی گونه هام زد و گفت :
اگه همگی بخوان مثل هم بد باشن که نمیشه
بابای خدا بیامرزم می گفت
اگه طرف مقابل شما بهتون بدی کرد
با خوبی بهش جواب بدین
اگه همه بخوان بد باشن سنگ از اسمون می باره و این نمیشه
گفت از اول عالم خیر و شر بوده باید خوب باشی تا همه چی بر وفق مراد باشه دختر
میگفت که خوب بودن خیلی بهتر از بد بودنه
گفت کسی بد باشه دوسش ندارن
این حرف های سیروس هم بود اون همیشه اینطوری بامن رفتار می کرد
که خوب باشم
اما نمی دونم چی شد که بد شد..

نگاه خونسردی بهش کردم
قانع نشده بودم سرم رو کج کردم و لب زدم :
شاید ناراحت بشی اما من هیچ کدوم از این
حرف هایی که زدی قبول ندارم
همشو اگه داداش تو گفته خوب باش چرا خودش بد شده!؟
وقتی کسی به تو خوب بودن یاد داده پس باید خوب باشه خودش
نه چند سال خواهرش رو مرده جلوه بده و زندگیش رو هم خراب کنه…
این خوب بودن نیست که اون بده توام نباید ارزوی خوب بودن
باهاش بکنی
خوب در مقابل خوب در هم در مقابل بد..
اگه در مقابل بدی که بهت کردن خوبی جوابی بدی..

سمانه نذاشت من ادامه بدم خودش رو کشید جلو
و دست های منو گرفت بین دست هاش و گفت :
قشنگ تره..خوبی کردن به هم دیگه خیلی قشنگ تره
باید خوب باشیم بد بودن بده سرانجام خوبی نداره دخترم…

نفس عمیق شده ای کشیدم اما من اصلا به این اعتقاد نداشتم خواستم بد باشم در مقابل
اونگ نریمان
این دوتا مرد که زندگیم رو خراب کرده بودن..
منم ازشون متنفر بودم
طوری که حالت تهوع بهم دست داده بود….
سرم رو انداختم پایین و نفس عمیق شده ای ول دادم
-باشه سمانه هر طور مایلی..
چشم هاش رو تو حلقه چرخوند و گفت :
اگه حالت بده می خوای بریم بیرون یه دور بزنیم ؟؟

خندید دستی روی گونه هام زد و گفت :
اگه همگی بخوان مثل هم بد باشن که نمیشه
بابای خدا بیامرزم می گفت
اگه طرف مقابل شما بهتون بدی کرد
با خوبی بهش جواب بدین
اگه همه بخوان بد باشن سنگ از اسمون می باره و این نمیشه
گفت از اول عالم خیر و شر بوده باید خوب باشی تا همه چی بر وفق مراد باشه دختر
میگفت که خوب بودن خیلی بهتر از بد بودنه
گفت کسی بد باشه دوسش ندارن
این حرف های سیروس هم بود اون همیشه اینطوری بامن رفتار می کرد
که خوب باشم
اما نمی دونم چی شد که بد شد..

نگاه خونسردی بهش کردم
قانع نشده بودم سرم رو کج کردم و لب زدم :
شاید ناراحت بشی اما من هیچ کدوم از این
حرف هایی که زدی قبول ندارم
همشو اگه داداش تو گفته خوب باش چرا خودش بد شده!؟
وقتی کسی به تو خوب بودن یاد داده پس باید خوب باشه خودش
نه چند سال خواهرش رو مرده جلوه بده و زندگیش رو هم خراب کنه…
این خوب بودن نیست که اون بده توام نباید ارزوی خوب بودن
باهاش بکنی
خوب در مقابل خوب در هم در مقابل بد..
اگه در مقابل بدی که بهت کردن خوبی جوابی بدی..

سمانه نذاشت من ادامه بدم خودش رو کشید جلو
و دست های منو گرفت بین دست هاش و گفت :
قشنگ تره..خوبی کردن به هم دیگه خیلی قشنگ تره
باید خوب باشیم بد بودن بده سرانجام خوبی نداره دخترم…

نفس عمیق شده ای کشیدم اما من اصلا به این اعتقاد نداشتم خواستم بد باشم در مقابل
اونگ نریمان
این دوتا مرد که زندگیم رو خراب کرده بودن..
منم ازشون متنفر بودم
طوری که حالت تهوع بهم دست داده بود….
سرم رو انداختم پایین و نفس عمیق شده ای ول دادم
-باشه سمانه هر طور مایلی..
چشم هاش رو تو حلقه چرخوند و گفت :
اگه حالت بده می خوای بریم بیرون یه دور بزنیم ؟؟

هوا خوردن حالم رو بهتر می کرد!؟
نگاه غمگینی بهش کردم
با لب های فشرده شده گفتم :
نمی دونم سمانه حال من که بده مسئولش هم اون پسره ی عوضیه
کنار نمی یام..
کاری می کنم که خون گریه کنی.
داشت با خشم این حرف ها رو
می زدم

سمانه دستی روی شونه ام گذاشت و گفت :
اروم باش دختر…نباید خودت رو زیاد ببازی باید تحمل داشته باشی
اگه تحمل داشته باشی خدا خودش کارا رو پیش می بره
همه چیز درست میشه نترس دخترم
خدا خودش عادله
نیشخند ریزی زدم و لبام رو تو هم فرستادم

با لب های فشرده شده گفتم :
اره تو راست می گی.
دنیا رو اسون بگیریم اسون می گذره
حالا اگه میشه بریم..
به ما چه کی چی شده چی نشده اصلا به ما ربط نداره
سمانه خندید از جا بلند شدیم
و با خنده شروع کردیم به راه رفتن…

****
ارش

با حرص به اونگ نگاه کردم هر چی باهاش حرف می زدم
کار خودش رو می کرد پسره ی عغد
دندونام رو ساییدم روی هم و با لب های
فشرده شده گفتم :
خوب الان می خوای کنار بابا باشی برای چی!؟
من دکترشم باید باشم ببینم چی میشه..

چشم هاش رو تو حلقه چرخوند و نفس عمیق شده ای بیرون داد
-می خوام کنارش باشم
هررطور شد می گمت
چشم هام رو توی حلقه چرخوندم و گفتم : نمیشه..
من باید کنارش باشم لطفا اذیت نکن
از جات بلند شو..
برو جای من بشین من باید کنار بابا باشم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

خوب چرا هیچ اتفاقی نمی افته هیجان انگیز باشه ؟

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x