رمان دلارای پارت 108

3
(2)

 

سرش گیج رفت

چشمانش سیاه شده و تمام بدنش یخ زده بود
دستش را به شانه هومن گرفته بود تا نیفتد

هومن با اطمینان گفت:

_یعنی چی خانم ؟ اشتباه شده

_یعنی نامزدتون چهار ماهه باردارن

_آزمایش یک نفر دیگه رو اشتباهی به ما دادید

_خیر ، دلارای فرهمند

دلارای سعی کرد صحبت کند اما نتوانست

چشمانش تار شد

صدای بحث هومن را می شنید

اصرار داشت به او بفهماند اشتباه کرده است

زن صدایش را بالا برد:

_آقای محترم چرا داد میزنید؟
آزمایش خون دقیقه!

بعدم بچه بیشتر از چهار ماهشه مگه میشه مادر متوجه نشه !
مطمئنا خانومتون میدونستن
اگر شک دارید برید سونوگرافی قلب بچه هم تشکیل شده!

دلارای ادامه حرف هایش را نشنید

چشمانش سیاهی رفت و روی زمین افتاد

صدا های اطراف را می شنید اما قدرت درکشان را نداشت

جنین چهار ماهه از کجا آمده بود

می دانست….

حماقتش را می دانست

ارسلان گفته بود قرص مصرف کند
گفته بود خیلی وقت ها پیشگیری نمیکند
گفته بود و دلارای با اطمینان جواب داده بود قرص میخورد

دلارای احمق

دلارای نادان

دلارای بچه که به خیال خودش میخواست ارسلان را پابند کند

ارسلان پا بند نشده بود

فقط او بدبخت شده بود و هومن را بدبخت کرده بود!

مادر شده بود و ارسلان پدرش بود

همین برای بیچاره گی همه شان کافی بود …..

صدا ها قطع شدند و به خوابی عمیق فرو رفت

چشمان دردناکش را از هم فاصله داده و نالید :

_آی!

احساس میکرد جسم سنگینی روی پیشانی اش قرار دارد و باعث سنگینی سرش شده است

سر گیجه و حالت تهوع امانش را بریده بود

با لرز به اطراف نگاه کرد و با دیدن یک خانه خالی و پر از گرد و خاک ، متعجب بلند شد و به اطراف خیره شد

زیاد نتوانست سر پا بایستد

دستش را به دیوار گرفت و سعی کرد به یاد بیاورد کجاست
هیچ وسیله ای در خانه نبود و انگار هیچ کس در این خانه زندگی نمیکرد

بوی خاک و فاضلاب در بینی اش پیچید و اخم کرد

با به یاد آوردن اتفاقی که برایش افتاده سرش داغ شد

اشک به چشمانش هجوم آورد

حامله بود؟!

مگر امکان داشت؟!

جنون آمیز سرش را به دو طرف تکان داد:

_نه نه نه ….. حامله نیستم
دختر احمق دروغگو

خدا لعنتت کنه دروغگو ، دروغگو

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Noora
Noora
1 سال قبل

ولی رمان باحالی بود تااینجا اگه گند نزنه بهش

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

پارت ۱۰۹ :
دلارای همینطور راه میرفت و نعره میکشید که :
_ خاک توسر بی عرضت کنن احمققق ی کار درست نمیتونی بکنییی ، تو دروغ گفتییی ، هومن و نالاحت کردیی🥺🥺 خاک برسرتتتت ک نمیتونی ی کار درست و تمیز انجام بدیییی ایشاله بمیری ک قرصا رو نخوردییییی

و دلارای همینطوری داشت فریاد میزد و اینا ک یهو چشمانش تاز شد و همه جا تاریک شد و یهو افتاد مرد !..
بعدش هومن وارد شد !
بعدش اب پاشید تو صورتش دوباره دلارای زنده شد
هون گفت : چرا با من اینطور کردی نامرد ؟
دلارای گفت : من نمیخواستم اینکارو کنم جون تو اما خودتون اصرار داشتید ک من زن تو بشم ، حالام ک چیزی نشده عشقم این برادر زاده توعه ، فرض کن بچته چرا نمیتونی باهاش کنار بیای ؟
هومن دوباره عربده کشید
دلارای گفت : واااای سرم رفتتتتت من واقعا درکت نمیکنممم چطور هنوز جون داری انقد نعره بکشییی؟ من ی بار الان نعره کشیدم پس افتادم ک ..😕🧐
هومن دوباره نعره کشید و ایندفعه پس افتاد
دلارای گفت :

تا پارت بعدی خدایارو نگهدارتون 🥰🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
امیدوارم قشنگ بوده باشه 😂😂😍😍

نگار
نگار
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

جدی میگم
واقعا با نمک بود 😂😂😂😂😂
بیگ لایک

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  نگار
1 سال قبل

😂😂قربونت عزیزم 😘😘😂

یکی
یکی
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

چرا اینقدر نعره می کشن جیغ جیغو دوست داری دیجی😂😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

ن اینجا یعنی عصبانین😂😂😂😂

Rom Rom
Rom Rom
1 سال قبل

حس میکنم هومن زندانیش کرده
بعد ارسلان میاد پیداش میکنه قضیه بچه رو میفهمه ک ب جرت ترین حالت ممکن بهم میرسن😑

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

دوست دارید پارت ۱۰۹ و بدم براتون ؟

😁😁هه
😁😁هه
1 سال قبل

نویسندع خرع گاو نرع😄😄

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  😁😁هه
1 سال قبل

🤣🤣🤣من ی شعر دیگه دارم
نویسنده خرههههه گاو منهههه لالای لاااای لالای لاااای😃😃🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

turk_gizi
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

بیاع مع قشنگشوع بگم
نویسندع خرع گاوع منع توع دسشوییع شناورع دنبال شورتع داورع😃

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  turk_gizi
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

یکی
یکی
پاسخ به  turk_gizi
1 سال قبل

ای نمیری 😂😂😂

محیا
محیا
1 سال قبل

لامصبببببببببببب لاقل میگفتی خونه ی کیه؟!
ازت نمیگذرم بخاطر تمام آنتن هایی توی من پاشوندی😐🥲💔

Zizi
Zizi
1 سال قبل

واقعا زبانم قاصر است از این حجم محتوا😐

یکی
یکی
1 سال قبل

باور کن دزدیدتش وای حالا ادامش شاید هومن زندگانیش کنه بعد دلارای زنگ البچپ ارسلان میزنه دعوا میشه و…..
وای وای وای و ده پارت میگذره 😂🤦

sara
sara
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

بخدا منم هیجان گرفتم 😉😉

Atena
Atena
1 سال قبل

هه خیلی جالبه غلطی هست که کرده
بعد میگه دروغ نگو😏

༺زلیخا༻
1 سال قبل

به خدا خیلی کمه
با چه زبونی بگم

یکی
یکی
پاسخ به  ༺زلیخا༻
1 سال قبل

آدم نفهم مگه می فهمه😂🤦

شقایق
شقایق
پاسخ به  ༺زلیخا༻
1 سال قبل

با زبان مصری بگو ای زلیخا…

یکی
یکی
پاسخ به  شقایق
1 سال قبل

😂😂😂

sara
sara
1 سال قبل

چندماه سر همین قضیه حاملگی کش میده نویسنده خودم حامله شم زودتر از دلارای زایمان میکنم 🥴🥴🥴

انیسا
انیسا
پاسخ به  sara
1 سال قبل

😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅

یکی
یکی
پاسخ به  sara
1 سال قبل

حق😂😂😂

....
....
1 سال قبل

هومن دلارای رو برد خونش 😐😐

انیسا
انیسا
پاسخ به  ....
1 سال قبل

فک کنم میخواد کاری کنه..
.

sara
sara
1 سال قبل

بنظرتون چند پارت باید سراین قضیه بدویم

Zahra
پاسخ به  sara
1 سال قبل

با این وضع پارت دادن ی حدودا ی ماهی سر این قضیه میمونه°-°

مری
مری
1 سال قبل

عاشق رمانش شدم

یکی
یکی
پاسخ به  مری
1 سال قبل

منم از نویسنده متنفر شدم 🤦

Zahra
1 سال قبل

همین؟؟:/

دسته‌ها

33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x