رمان دلارای پارت 163

5
(2)

 

نور از لا به لای پرده های شیری رنگ وارد اتاق شده بود

صدای نفس های منظم ارسلان از پشت گوشش باعث چرخیدن سرش شد

به پهلو دراز کشیده بود و موهایش به طرز زیبایی روی پیشانی اش ریخته بود

لبخند به لب به سمتش چرخ خورد و زیر

لب زمزمه کرد :

_چی میشد همیشه همین قدر آروم باشی

ارسلان آرام نفس می کشید

دلارای یک دستش را روی شکمش و دست دیگرش را روی گونه ارسلان گذاشت

لبخند غمگین اش بزرگ تر شد

دوست داشت آنچنان که لبخند به لب دارد گریه کند

خانواده اش همین بود ؟

این جنینی که پدرش اگر از وجودش با خبر میشد قصد جانش را میکرد

و مردی که زندگی اش را به این روز انداخته بود….

_چی میشه یه کاری نکنی که تن و بدنم بلرزه ؟

چی میشه ما هم مثل بقیه خانواده ها باشیم ؟

دستش را سمت پیشانی ارسلان دراز کرد

و دمی عمیق گرفت

دستش را سمت موهایش برد

قبل از اینکه انگشت هایش با موهای ارسلان بر خورد کند

احساس کرد بوی بدنش در بینی اش پیچید

معده‌اش پیچ خورد و باعث
شد بلافاصله از روی تخت پایین بپرد

دل و روده هایش بهم پیچید و دستش را

مقابل دهانش گرفت

خودش را به سرویس بهداشتی رساند و پشت سر هم عق زد

تا جایی که دردی شدید در معده‌اش پیچیده شد

نگاهی به سر و وضع آشفته و پیراهنش

که از زرد آبی که بالا اورده بود کثیف شده بود انداخت

جانی در بدنش نمانده بود

چهره اش را در هم کشید و لب زد :

_لعنتی !

تا کی قراره وضعیتم اینجوری باشه ؟

دست روی شکمش گذاشته و به آرامی لباس هایش را بیرون کشید و جلوی در حمام روی زمین انداخت

در دل دعا کرد ارسلان از خواب بیدار نشود

حس میکرد تمام تنش بوی گند استفراغ گرفته

با وسواسی که به جانش افتاده بود

شامپوی ارسلان را برداشته و روی تنش خالی کرد

عمیق بو کشید و نا خواسته لب هایش کش آمد

احساس کرد حالت تهوعش برطرف شد

دستش را روی شکمش گذاشت و با چشمان بسته عمیق تر بو کشید

ناخواسته خندید

از ویار و این چیز ها چیز زیادی نمی دانست

فقط حرف هایی شنیده بود و حال احساس میکرد بهترین بوی دنیا همین

شامپویی است که بویش را روی بدن ارسلان احساس میکرد

با انگشت آرام به شکمش ضربه زد و خندید

_این بو رو دوست داری مامان ؟

پس چرا بعضی وقتا لج میکنی وقتی رو تن باباییه حال منو بد میکنی ؟

خوشت میاد بابای بد اخلاقت ازمون شاکی بشه ؟

از خوشی دلش ضعف کرد

این مادرانه های جدیدی که برای جنین خرج میکرد را دوست داشت

انگار کسی پیدا شده بود که دوستش داشت

بر خلاف خانواده اش

بر خلاف ارسلان و

بر خلاف کل دنیا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

74 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nafis
Nafis
1 سال قبل

به خدا دیگه عصبی شدم گاییدی مارو نویسنده جان تمومش کن دیگه🤪🤪🤪🤪

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

آقا بکشیم بیرون….
عقد داریم!میدونستید؟
عروس خانم خانم سپیده آیا وکیلم شمارا به عقد دائمی آقای آلپ ارسلان دربه‌در شده ی عنتر…
با مهریه چهار بسته ک…ا…ن…د…و…م در اورم؟ایا وکیلم؟

به خدا مهریه همین بود به درد ارسلان میخورد دیگه نداشتم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🍯🍯🍯🥺🥺

آیسل
1 سال قبل

این رمان کی میخواد تموم بشه خدا میدونه فقط
بابا نويسنده موهامون سفید شد ولی تو هنوز این رمانتو تموم نکردی

یکیییییی
یکیییییی
1 سال قبل

باباااا مجه چهار ماهش نبود که هومن فهمید
خب مجه این انسان نیسسستت پس طبیعتا باید شکمش اومده باشه یکم بالاااااا :///// ععععع بعد ارسلان بفمه
این چه چرت و پرتیه که نوشتی اخه نویسنده🥴🥴🥴🥴😒😒😒😒😒🥴🥴🥴😒🥴😒🥴😒😒🥴😒😒🥴😒🥴😒🥴😒🥴😒😒🥴😒🥴😒🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️

Eda
Eda
1 سال قبل

وای که دیگه من مردم واست
وای که دلمو بردی
با اون قدو بالاتو چشای سیات
شورشو در اوردی نویسنده جان😐
بچها بیاین از در خوشی وارد بشیم تا الان که با این نویسنده با خشونت وارد شدیم عمل نکرد بیاین اینطور ادامه بدیم
والا دیگه🤧😐

غزال
غزال
1 سال قبل

هووف این رمان کی میخواد تموم بشه یا تکونی بخوره 😐😐

Tamana
Tamana
1 سال قبل

هوووف خداا
حالا دیگه باید شاهد گفت و گویِ دلارای و جنینش باشیم🤐😐😑🤣😂

سپیده
سپیده
1 سال قبل

غزل،الینا،ادا،آزاده،کیمیا😐
اومدین اینجا پلاس شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه شما خودتون خونه زندگی ندارین
بجای فوش دادان ب نویسنده رمان دلارای بیاین چت روم یکم از وجود من و فاطمه مستفیض شید😌😂

گز پسته ای
گز پسته ای
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

بخدا ی کامنت دادمااا ولی چشمم الان میام😂👍

سپیده
سپیده
پاسخ به  گز پسته ای
1 سال قبل

بی بلا بیا😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

😂🤣 پلاس شدیم گیررر دادیم

غزل
غزل
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

حاضر😐✋

Eda
Eda
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

اخه اونحا هیچی نداره حداقل ابنحا یه چند تا چیزع خنده پاره داره 🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

مگ قرار نبود تبلیغ نکنید وسوسه نکنی 😂

آذرخش
آذرخش
1 سال قبل

احساس میکنم ارسلان پشت سر دلارای وایستاده و میفهمه دلی حامله اس
ته ته دلم میخواد ارسلان بفهمه بعد ری اکشن رو بخونم

سون
سون
پاسخ به  آذرخش
1 سال قبل

آره دیک فک کنم وقتشه ارسلان بفهمه و رمان به یه گوری برسه

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  آذرخش
1 سال قبل

نمی‌فهمه😐

Mehrimah
1 سال قبل

ولی با این حال بازم ارسلان خیلی کراشههههه😂😻

سپیده
سپیده
پاسخ به  Mehrimah
1 سال قبل

ارهه تف تو صودتش ک اینقدر جذابه😂

Eda
Eda
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

مگه دیدیش؟ 🙄😐🤣🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

آیا وکیلم؟

Mehrimah
1 سال قبل

حس میکنم پارت بعد ارسلان میفهمه حاملس

Mehrimah
1 سال قبل

نظری ندارم:/
ما هرچی میگیم بیشتر شه کمتر میشه!

ستایش
ستایش
1 سال قبل

ولی واقعا عجیبه دلارای ۵.۶ ماهشه ولی اونقدری شکمش نیومده جلو که ارسلان احمق بفهمه یعنی؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  ستایش
1 سال قبل

چهار ماهشه

سپیده
سپیده
پاسخ به  ستایش
1 سال قبل

من دیدم من موقعی ک عمم باردار بود وقتی زایمان کرد خیلی تعجب کردم چون اصلا شکم نداشت انگار فقط ۶ ماهش بود

Zahraa
Zahraa
پاسخ به  ستایش
1 سال قبل

برای ما چند ماه طول کشیده برای اونا تازه یه روز گذشته

سکوت
سکوت
1 سال قبل

شما که اینقدر کم مینویسی باید دوتا پارت بزاری

سکوت
سکوت
1 سال قبل

فکر میکنم بلد نیست ادامه شو درست کنه
همش عق زدن مینویسه

سکوت
سکوت
1 سال قبل

چقدر
مسخره،
چرا اینقدر کم مینویسی

سایه
سایه
1 سال قبل

پارت ۳۰۰دلارای همچنان عق میزنه….ماهم همچنان منتظر…🤔🤔🤣نوسینده دیگه شورشو دراورده اخه این که دیگه شده پنج ماهش تازه عقش میگیره.خوبه تا چهار ماهگی خبر نداشت حاملس وگرنه همه رو سرویس کرده بود☹

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

خیلی دیرکامنتا رو اوکی میکنی بچه ها دیگه رفتن

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ندارم برنامشو چطوری برم عزیزم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

رفتم گلم ببین درست رفتم لفطا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

رمان ۱۶۴
ارسلان گاوووو:ای بیشور چشم سفید ااای تخم جن مارمولک تو ازهومن لعنتی بالااوردی بعدش میایی بالاسرمن مثل مارمولکای موزی روی من بالامیاوری😎
بده من اون بی صاحاب شامپوی مارک یو اس ای منو چراتمومش میکنی گاووو نمیدونی همه چی گرون شده
دلارای نامحسوس دست بربطن خودکه بچه گاوی درآن درحال رشداست میکشد وبازابغوره میگرد که دریک حرکت ناگهانی ارسلان مانند چکی جان بهش حمله ور میشودو دنیای دلارای سفیدمیگردد

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

چقدردلم واسه این دخترمیسوزه بااین حال روزی که داره فکرنکنم عاقبت خوشی نصیب این دختربیکس وتنها بشه

دسته‌ها

74
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x