رمان دلارای پارت 240

4.6
(9)

 

آلپ‌ارسلان دیگر طاقت نداشت

دست دلارای را از روی تخت کشید و غرید

_ برای همه مریضاتون انقدر تایم میذارید؟

دلارای با خجالت لباسش را درست کرد و زن خونسرد لبخند زد

_ چطور مگه؟

آلپ‌ارسلان با پوزخند به دخترک اشاره زد سمت در برود

_ مثل اینکه جز ما مریض دیگه ای ندارید

_ اگر انقدر که نگران کار من هستید نگران همسرتونم بودید الان حالشون این نبود

دلارای ناخواسته خیره‌اش شد
او هم زن بود
زنی که در برابر آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان می‌ایستاد
کاش عزت نفس او را دلارای هم داشت…

کاش مادر او هم مثل مادر این زن بزرگش میکرد

کاش مادر ها یک بار به دخترهایشان می‌گفتند هیچ مردی ارزش تحقیر شدن‌شان را ندارد

که هیچ پسری از خودشان مهم تر نیست

که آن ها برای خوشبختی نیاز به شوهر ندارند!

_ همسر من مشکلی نداره
هر وقت موردی بود حتما اطلاع میدیم بی خبر نمونید

_ تغذیه و آرامش جنین تو دوران بارداری مهمه جناب! بچه‌اتونم اهمیتی براتون نداره؟

آلپ‌ارسلان با تمسخر خندید

_ قرار نیست دنیا بیاد که استرس و تغذیه دوران بارداریش واسش مشکل ساز بشه!

دلارای دستش را روی شکم برآمده اش گذاشت و در دل التماس کرد

(گوشاتو بگیر پسر قشنگم
توروخدا صدای باباتو نشنو
توروخدا یادت نگه ندار دوست نداره
بابا دوست داره ، منم دوست داره
دوتایی منتظریم بغل بگیریمت
مامان تا تو به دنیا بیای همه چی رو درست میکنه)

زن بهت زده از جا بلند شد و با اخم و جدیت پرسید

_ یعنی چی؟

آلپ‌ارسلان رو به او اشاره زد

_ برو بیرون

زن تکرار کرد

_ با شما هستم جناب
حالتون خوبه؟ شوخی میکنید دیگه؟

ارسلان با پوزخند به دلارای تشر زد

_ تو که هنوز اینجایی

زن جلو آمد

_ این بچه الان یک نوزاده!
خیلی از بچه ها تو این سنی که بچه شما هستن به دنیا میان می‌فهمید یعنی چی؟!

لبخند آلپ‌ارسلان محو شد

تهدیدآمیز به زن با روپوش سفید نگاه کرد

_ بیشتر از کوپنت داری حرف میزنی دُکی جون!

دلارای ملتمس بازویش را گرفت

می‌دانست برای ارسلان دردسر درست کردن کاری ندارد!

_ ارسلان توروخدا … بیا بریم

زن ابرو بالا انداخت

_ شما زن و شوهر عقلتون رو از دست دادید؟
بچه هفت ماهه رو سقط نمیکنن!
هیچ کجا ، با هیچ دلیلی!

آلپ‌ارسلان پوزخند زد

_ سقطش که کردیم خبرشو بهتون میدیم

قلب دلارای تیر کشید و صدایش لرزید

_ ارسلان … جون من بریم

ارسلان تیز نگاهش کرد

_ به تو نمیگم برو بیرون؟

_ تو هم بیا

زن توضیح داد

_ میخواید غیرقانونی سقطش کنید؟
بچه هفت ماهه رو؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

35 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Anis_a
Anis_a
7 ماه قبل

من پارت میخامممممممممم

ملیکا
ملیکا
8 ماه قبل

خواهشن زودزودپارت بزاریییییین

پارمیدا
پارمیدا
1 سال قبل

نامرد لااقل بخاطر شب یلدا پارت میذاشتی آخه

......
......
1 سال قبل

بنظرم قید رمان را بزنیم نویسنده از نظر من به درجه رفیع شهادت به دست طرفدارانش رسیده😑( امیدوارم رهایش نکرده باشه و رفته باشه رمان رو)

عالی
عالی
1 سال قبل

وااای چرا اینقدر کشش میدی!!!!تورو خدا لااقل هر روز پارت بزار بابا دیگه کم کم دارم به این نتیجه میرسم دنبالش نکنم

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
1 سال قبل

امیدوارانه فکر کنیم، احتمالا امروز پارت گذاشته میشه

مریم
مریم
1 سال قبل

5 تا پارته که ارسلان میخواد بچه رو سقط کنه😒 یعنی بنظرم یه 24 ساعت اونا واسه ما 2 ماه بگذره اصلا اینجوری میخونم دیگه مثه قبل احساساتی نمیشم. چرا پارت ها آنقدر کوتاهه؟ آقا یا خانم نویسند این رمان مثه سریالای ترکیه ای شده آنقدر کشش دادید

نگارم
نگارم
1 سال قبل

وای بابا بسته ارسلان یکمم. حس داشته باشه لطفا یکم زود ب زود پارت بزار ب این روند ادامه بدی ک. تا دوسال دیگه هم تمام نمیشه
نمیشه زودتر از این مطب کوفتی بیان بیرون

Yas
Yas
1 سال قبل

پیر شدم سر این رمان😒

بی نام
بی نام
1 سال قبل

دیگ داره شورش در میاد رمان داره تخمی تخیلی میشه چون ن دیگ جذابیتی داره ک بخای ب بقیه معرفیش کنی ک بخوننش ن پارت گذاری هاش درسته ب دوخط میگین پارت
دیگ انقد تاکید رو بی حس بودن ارسلان مسخرس

Gn🧸
Gn🧸
پاسخ به  بی نام
1 سال قبل

رمان باید همین طوری باشه یکم سواد نویسندگی داشتی و بعد نظر میدادی هم خوب میشد

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  Gn🧸
1 سال قبل

عزیزم منی که خودم نویسنده ام به نظرم رمانش مضخرفه

دختری که من باشم
دختری که من باشم
1 سال قبل

دوست عزیز نویسنده من جدا نمیفهمم این همه کش دادن داستان و پارت کوتاه دادن واسه چیه
داستان واقعا قشنگه اخه. من رمانایی که پارت به پارت بیادو نمیخونم کلا فقط پی دی اف دانلود میکردم ولی از دلارای واقعا خوشم اومده که دارم ادامه میدم خدایی تو هر پارت یه چند خط اضافه تر بنویس یا زود به زود پارت بزار که ادم داستان فراموشش نشه 🙄 

Gn 🌱
Gn 🌱
1 سال قبل

نویسنده واقعا میترکونه قلمش خیلی قویه دوست دارم بیشتر بدونم نویسنده چقدر دیگه می خواد قدرتشو به رخ بکشه ◇

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  Gn 🌱
1 سال قبل

ما به قوی بودنش کاری نداریم پارت ها خیلی کوتاهن حالا نویسنده میخواد قدرتش ر با رخ بکشه یا نا اصلا مهم نیس واسمون خیلی داره طولش میده

....
....
1 سال قبل

فقط تمومش کن اصلا مهم نیست آخرش خوب تموم شه یا بد 😶 

...
...
1 سال قبل

پارت جدید کو

'F'
'F'
1 سال قبل

الان متوجه نمیشم،به این میگن پارت؟دو خط نوشتی که

هستی:)
هستی:)
1 سال قبل

😒

Reyhaneh
Reyhaneh
1 سال قبل

میشه این همه ارسلان رو وایکینگ نشون ندی؟ 😐
دیگه داره شورش در میاد 😐آخه بچه هفت ماهه سقط کردن ………..😐آمممممممممممم نمیدونم چی بگم فقط بگم خیلی از خیلی، خیلی کم تر از پارتی های قبل بود 😐

سون
سون
1 سال قبل

شخصا این پارت هیچی نبود اصن…
خیلی کم بود یه ذره داستان رو جلو نبرد…حداقل از مطب میومدن بیرون

مریم
مریم
پاسخ به  سون
1 سال قبل

😂

آرتمیس
آرتمیس
1 سال قبل

چرته واقعا

بیا منو محو کن خدا
بیا منو محو کن خدا
1 سال قبل

سه پارت یعنی حدودا سه هفتس تو یه مطب مونده😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

....
....
پاسخ به  بیا منو محو کن خدا
1 سال قبل

حالا یه دوسه هفته ی دیگه هم احتمالامی رن تو ماشین دعوا می کنن  😐 

دسته‌ها

35
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x