رمان دلارای پارت 5

3
(2)

اشک در چشمانش جمع شده بود :

_ فکر کردی چون پا رو ۱۷ سال اعتقاداتی که خانوادم کردن تو سرم گذاشتم و به تو پیشنهاد شب موندن دادم یعنی فاحشه‌ام؟

ارسلان بی خیال سمت کمد رفت و سیگاری برداشت :

_ فاحشه یعنی چی؟

_ داری مسخرم میکنی؟!

خندید :

_ مسخره چیه؟! من تقریبا کل عمرم امریکا بودم … یادت رفته؟!

دلارای زمزمه کرد :

_ لباسمو بپوشم؟

_ میخواستی بپوشی چرا دراوردی؟ بالا راضیم نکرد ، اگر مصممی بریم سراغ پایین

دلارای دست هایش را مشت کرد و دندان هایش را روی هم فشرد

از شدت بغض لب هایش برگشته بود

بی توجه به مسخره بازی های آلپ‌ارسلان خم شد و لباسش را برداشت

تونیک را تنش کرد و موهایش را پشت گوشش فرستاد

_ اصلا امروز و فراموش کن

ارسلان بی اعتنا کام عمیقی از سیگارش گرفت :

_ نمیشه دخترحاجی نمیشه … دیگه هروقت اون باباحاجیت و حاج خانومتون از تک دخترشون بگن تصویر لختت جلوی چشممه … به مامان جونتم بگو جای اینکه حرفای خاله زنکیش درباره تعداد زیرخوابای من باشه ، حواسش و بده به دخترش

اشک روی گونه دلارای سقوط کرد و دستگیره در را پایین کشید

_ دختر؟

دلارای در سکوت سرجایش ایستاد

_ از آخر نگفتی فاحشه یعنی چی

دلارای همانطور که از اتاق بیرون می رفت آرام جواب داد :

_ فاحشه یعنی من که حتی جلوی برادر و پدرم اجازه پوشیدن تیشرت ندارم و بعد برای تو لخت شدم!

* * * * *
پشت میز مدرسه نشسته بود
مانیا کنارش نشست :

_ دلارای چیکار کردی؟

هنوز هم با فکر به دیشب تنش می لرزید :

_ دیشب تو تلگرام دوستشو پیدا کردم
اسمش علیرضاست
بهش پیام دادم

مانیا بهت زده خندید :

_ دروغ میگی

_ بهش گفتم تو پارتی دیشب دیدمشون

_ از کجا فهمیدی؟!

_ شب قبلش مامان ارسلان زنگ زده بود به حاج خانم ، داشت ناله میکرد اینکه یکسره میره مهمونی‌های ناجور … گفت امشبم رفته

مانیا باورش نمیشد
دلارایی که می‌شناخت جرات این کارهارا نداشت!

_ دلارای خودتی؟ باورم نمیشه . پسره چی گفت؟

_ باور کرد . کارمو پرسید . منم گفتم … گفتم …

_ چی گفتی؟

_ گفتم از دوستش خوشم اومده

مانیا وا رفت :

_ دیوونه شدی؟!

_ ازم عکس خواست … منم چندتا از عکسایی که عروسی مژده گرفته بودم و آرایش داشتم فرستادم

مانیا لب گزید
عروسی مژده هردویشان به عنوان ساقدوش به آرایشگاه رفته بودند و بعد برادرهای دلارای چنان جنجالی به پا کرده بودند که دلارای حتی در عروسی شرکت نکرده بود

تنها چند عکس در آتلیه و دیگر هیچ

مانیا دلش سوخت و سعی کرد سرزنشش نکند :

_ پسره چی گفت؟

دلارای بعد از مدت ها خندید :

_ سنمو خواست … منم گفتم 21 … انقدر آرایش داشتم که راحت به 21ساله ها میخوردم

مانیا سکوت کرد و دلارای آرام ادامه داد :

_گفت امشب با ارسلان هماهنگ کنه اگر خلوت بود … اگر خلوت بود…

_ اگر خلوت بود چی؟!

_ اگر خلوت بود برم خونش!

زبان مانیا بند آمد :

_ ب… بری چیکار؟

دلارای جوابش را نداد

_ دلارای؟ بری خونه مجردیش؟ تنها؟

دلارای آرام زمزمه کرد :

_ من حاضرم بخاطر به دست آوردن ارسلان از همه چیم بگذرم

_ حتی بکارتت؟!

_ حتی بکارتم!

رنگ مانیا پریده بود
باورش نمی شد
دلارای همان دلارای قدیم نبود

_ چی داری میگی دلارای؟!

دلارای بدون شکی لب زد :

_ به دستش میارم … امشب میرم خونش و تا هرجا که بخواد پیش بره جلوشو نمیگیرم … خسته شدم مانیا … همین روزا حاج بابام بدون اینکه حتی پسره رو دیده باشم عروسم میکنه … من این زندگی و نمیخوام!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

همینطوری ادامه بده

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x