رمان دلارای پارت 6

5
(2)

عقربه ها 7 شب را نشان می‌داد
کوله ای که قبلا آماده کرده بود را برداشت و از اتاق بیرون زد

حاج خانم با دیدنش کلافه سر تکان داد :

_ مطمئنی بابای مانیا خونه نیست؟

_ نه حاج خانم گفتم که

_ دلم گواه بد میده

دلارای در آینه به صورتش نگاه کرد
بدون هیچ آرایش و میکاپی

_ نمی‌دونم حاج خانم اگر می‌خواید نرم

_وا! همین مونده نری و مانیا تنها بمونه
مادرش وقتی دانیال عمل کرد و ما نبودیم دوهفته مانیا رو فرستاد پیش تو

دلارای لبخند زد
مانیا نقطه ضعف خانواده اش بود

دختری سربه راه که از بچگی همدیگر را می‌شناختند و تنها برادرش ایران نبود

_ مطمئنی مامانش میاد دنبالت؟

دلارای الکی به موبایلش نگاه کرد :

_ مانیا نوشته رسیدن

حاج خانم پوف کشید :

_ مراقب خودت باش

از در که بیرون زد از شدت هیجان دست و پاهایش یخ زده بود

بدنش به وضوح می‌لرزید و استرس امانش را بریده بود

بالاخره با دیدن ماشین گران قیمت مشکی با پاهایی لرزان صندلی عقب نشست :

_ سلام

مرد در آینه نگاهش کرد
راننده‌ی آلپ‌ارسلان بود

_ شما با آقا علیرضا هماهنگ کردید؟

دلارای لبش را گزید :

_ بله

مرد خونسرد راه افتاد
دختربچه مدرسه ای با صورتی بدون آرایش و لباس هایی مشکی و ساده

شک نداشت آلپ‌ارسلان حتی نگاهش هم‌ نمی‌کند!

چهل دقیقه بعد روبه‌روی برجی ایستاد :

_ به نگهبان بگید میرید پنت هوس ، زنگ رو که زدید منتظر بمونید باز میکنن ، دوباره نزنید

دلارای سر تکان داد و در را باز کرد:

_ ممنون

_ خانم؟

_ بله؟

مرد دو دل بود اما دلش برای دخترک کم سن می‌سوخت :

_ من نیم ساعت منتظر میمونم

دلارای گیج نگاهش کرد :

_ چرا؟!

_ اگر به مشکلی خوردید من می‌رسونمتون

دلارای پیاده شد و در را بست
منظور راننده را خوب فهمیده بود

می‌مانم تا اگر ارسلان نپسندید و از خانه بیرونت کرد در خیابان نمانی

نگهبان با شنیدن جمله ” مهمون پنت هاوسم” متاسف سر تکان داد و کنار رفت

از لابی گذشت و مبهوت به اطراف خیره شد

وضع مالی‌شان اصلا بد نبود اما در عمرش چنین برج مجهز و شیکی ندیده بود

مجتمعی لوکس و تمام‌عیار که به طرز غیرقابل تصوری طراحی و مهندسی شده بود

آب دهانش را فرو داد و روبروی آسانسور ایستاد

قبل از این که دستش سمت درآسانسور برود دودل عقب رفت و نگاه دیگری به فضای اطراف انداخت

این بار با دقت تر ، اما می ترسید کسی سر برسد

پوف کلافه ای کشید و سوار آسانسور شد

شماره آخرین واحد را فشرد و بلافاصله قبل از بسته شدن در آسانسور کیفش را روی زمین گذاشت و زانو زد

اول از همه رژ لب قرمز را بیرون آورد و با عجله روی لب هایش کشید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Parisa
Parisa
2 سال قبل

لطفا پارت بعد رو بیشتر بنویس
مارو نزار تو خماری😫

Parisa
Parisa
2 سال قبل

چرا اینقدر کم بود نویسنده؟

Miti
Miti
2 سال قبل

واااا چرا انقدر کم 😐😐😐

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x