رمان رسپینا پارت 82 - رمان دونی

 

پلاستیکای وسیله رو من گرفتم و غذاهارو رادان گرفته بود ، وارد آسانسور شدیم و زدیم طبقه ای که واحد من اونجا بود ،
امروز ساعت پنج غروب وسیله هام اومده بودن ، قاعدتاً رادان میدید تعجب میکرد چون من فقط وسیله برای اتاق گرفته بودم با کمی ظرف و ظروف ضروری ، اما خب من باتوجه به پولم هزینه کرده بودم ، شاید بیشتر میتونستم بگیرم اما پولی تا سر ماه برام نمیموند و به مراتب بدتر بود.
با رسیدن به واحد وسیله هارو زمین گذاشتم در رو باز کردیم ، کل وسیله ها وسط حال بود ، رادان خیلی عادی در رو بست و اومد تو
یه قالیچه کوچیک گرفته بودم برای آشپزخونه اون رو پهن کردم
_تا دستاتو بشوری بیای غذاهارو باز میکنم ، اول شام بخوریم بعدش شروع میکنیم به کار کردن
نگاهی به قالیچه انداخت که من روی گرد و خاک انداخته بودمش
_کثیف شد رفت
_مشکلی نیست میشوریمش کار خاصی نداره
رادان رفت دستاشو بشوره و کتش رو روی دستگیر در آویزون کرد ، منم سریع لباسامو عوض کردم و دستامو توی سینک ظرفشویی شستم و غذاهارو باز کردم گذاشتم که شروع کنیم .
هزینه ی سفر و بیمارستان و خیلی چیزارو که پرداخت کرده بود فهمیده بودم و موقع رهن خونه دادم بهش هرچند کلی بحث کرد اما در نهایت مجبور شد بگیره
وظیفه ای نداشت خرج منو بده .

موقع شام انقدر مسخره بازی درآوردیم و کلی تایم هدر دادیم ، ظرفای یک بار مصرف غذاهارو گذاشتیم تو پلاستیک
_برو خونت لباسای راحتی بپوش بیا ، با اینا که نمیشه کار کرد ، هرچند من میگم نیازی نیست کلا بیای خودم میتونم
_منم نمیگم که نمیتونی ، دست تنها سختع کارا میام کمک
با رفتن رادان خودم مشغول شدم ، از اتاق باید شروع میکرد ، دستمال و طی رو برداشتم ، سطل پر آب کف درست کردم و رفتم تو اتاق ، سرامیکا سفید بودن و تمیز کردنشون سخت بود چون کمی لکه گرفته بودن
تا خواستم شروع کنم صدای در بلند شد ، از اینکه رادان انقدر زود لباس عوض کرده باشه و اومده باشه تعجب کردم
_چقدر زود لباس عوض کر…‌
با دیدن صحنه مقابلم حرف یادم رفت و چشمام گرد شد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mobina
2 سال قبل

احساس میکنم امیر هست

ANIS
ANIS
پاسخ به  Mobina
2 سال قبل

ن بابا
احتمالا لخت اومده جلوش

سوگل
سوگل
پاسخ به  ANIS
2 سال قبل

مطمئنم امیره 👌
به نظرم تا رادان برسه یه بلایی سر رسپینا میاره فک کنم قرارع
رسپینا بمیره همون طور که نویسنده گفت یکی از نقش های اصلی داستان…..

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  سوگل
2 سال قبل

اینایی که میخونی فلش بک هست رسپینا و رادان با هم ازدواج کردن و یه بچه دارن ولی رادان فلج شده به احتمال زیاد کار امیر خرست.

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x