سرم روی شانه می چرخد و حین آن لبهای هاکان است که به بناگوشم می چسبد
تنم را بیشتر به خود می فشارد و پیش چشم کیارش زیر گوشم پچ میزند
– فیلم بردار اصرار داره که یه رقص دونفره بگیره…
گیج نگاهش میکنم
اصلا اهمیتی به حضور کیارش نمیدهد
آدم حسابش نمیکند و می گوید
– ببینمت ، چرا اخمات تو همه عزیزم …دوست نداری برقصی؟
برمیگرداندم سمت خود ..
دست پشت کمرم قرار میدهد
قصد دارد تنم را سمت خود بکشد که صدای کیارش شنیده میشود
– تبریک میگم ..
نگاهش از روی صورت من به سمت کیارش کشیده میشود .
کیارش از توجه او قدمی جلو می آید
دست پیش میکشد و من هستم که رو به هاکان می گویم
– پسرخالهام کیارش ..
ابرو بالا می اندازد
دست دراز شده کیارش را رد نمیکند و محکم با او دست میدهد
– واسه حاجی کار میکنی؟
#پارت_صدوچهار
سوالش به مذاق کیارش خوش نمی آید
– نه …
نگاهش را از هاکان سمت منمیکشد و با اخم میپرسد
– نگفتی براش مگه؟
دست هاکان روی پهلویم فشرده تر میشود ..
نگاه کیارش هم مدام میان دست حلقه شده هاکان به دور کمرم و این نزدیکی بینمان جا به جا میشود
من که جواب نمیدهم هاکان میپرسد
– چی رو باید میگفته؟
کیارش چشم برمیدارد از من و برمیگردد سمت او
– فکر میکردم مانلی دفعه پیش توضیح داده که من دخلی به حاج باباش ندارم ، اونجا اومده بودم که با خودش حرف بزنم ..!
پر حرص نفس میگیرم
نمیدانستم قصدش از این توضیحات چیست
نمیخواست خفه شود؟
البته که نه …
چرا که بدون مکث ادامه داد
– حتما که شما در جریان نامزدی من و مانلی بودید؟
#پارت_صدوپنج
مسکوت ماندن هاکان را که می بیند
با این خیال که او از این قضیه اطلاعی ندارد یک نگاه تمسخر آمیز حواله ام میکند و سپس با مکثی کوتاه می گوید
– میخواستم باهاش حرف بزنم که بخاطر بهم خوردن نامزدیمون راه اشتباهی رو نره ، به هر حال ما یک دوره ای رو پشت سر گذاشته بودیم …مانلی از سر لج با من داشت اشتباه بزرگی میکرد…
دستانم از حرص به لرز می افتد .
دلم میخواهد همینجا دست جلو ببرم و خفه اش کنم
هاکان اما خونسرد بود
البته که جز این هم از او انتظار نمی رفت
هم قضیه را میدانست و هم اینکه من برایش جایگاهی نداشتم که حالا بخواهد از حرف های کیارش عصبی شود .
نگاه از کیارش برمیدارم
میخواهم قدمی فاصله بگیرم که دست هاکان بیشتر دور تنم می پیچد
– خوشحالم که مانلی با چنین اشتباه بزرگی این شانس رو به من داد که کنارش باشم …
چرا خبری از آبشارطلایی ومانلی نیست همینطور چندروزه توکا پارت نمیزاره چرا
این هاکان هم دو قطبی فکر کنم و دم دمی مزاج یه لحظه خوبه لحظه ی بعدی گند اخلاق
چرا خبری از آبشار طلایی و مانلی نیست فاطمه، ندا کجایین؟
کیارشم یه پررو عوضیه بدتر از هاکان
لعنت به دوتاشون دیوونه های روانی حیف مانلی طفلکی گرفتارشده بین دوتا خل وچل