رمان ملورین پارت 32 - رمان دونی

 

 

مینو دست در دست محمد وارد فروشگاه اسباب بازی مد نظرش شد.

 

تنوع عروسک‌ها به قدری زیاد بود که مینو هر چیز جدیدی را که میدید سریع بر میداشت.

 

ملورین خجالت زده به محمد نزدیک شد و به ارامی کنار گوشش زمزمه کرد:

 

– اقا محمد چرا اینا رو واسش میخرین؟! اخه این بچه هر ثانیه یه چیز جدید میخواد!

 

همان لحظه صدای مینو بلند شد که ذوق زده به موتور برقی کنار فروشگاه اشاره زد و گفت:

 

– عمو…آبجی، اینو نگاه کنید!

 

ملورین لب زیر دندان کشید و گفت:

 

– بفرمایید! اینم از این!

 

محمد نزدیک مینو شد و روی دو زانو کنارش نشست و به ارامی گفت:

 

– خوشت میاد از موتور عمو جون؟

 

مینو تند تند سرش را به نشانه‌ی تایید تکان داد و در همان حال کمی مکث کرد و سپس گفت:

 

– اگه اینو بخری واسم دیگه اون خرسه رو نمیخوام!

 

چنان جمله اش را با معصومیت گفت که دل محمد برایش لرزید و محکم گونه‌ی تپلش را بوسید.

 

نق نق مینو که بلند شد کمی خودش را عقب کشید و گفت:

 

– شما هر چی میخوای انتخاب کن من واست میخرم عمو جون! خوبه؟

 

 

مینو که انگار به خواسته‌اش رسیده بود پا کوبان به سمت موتورش رفت و کنارش ایستاد.

 

ملورین به ارامی نزدیک محمد شد و گفت:

 

– اقا محمد ببینین چیکار کردین!

 

به سمت ملورین برگشت و اخم‌های در همش را شکار کرد و با لبخند گفت:

 

– چیشده ملو خانم؟ شما که دوباره اخمات تو هم رفته خانم خانما! من چیکار کنم تو اخم نکنی؟

 

ملورین اما بدون اینکه ذره ای ابروهایش را از هم فاصله دهد گفت:

 

– الان اینقدر اسباب بازی واسش میخرین، دو روز دیگه توقعش میره بالا!

 

محمد بیخیال شانه بالا انداخت و گفت:

 

– بره بالا چه عیبی داره!

 

دست کوچک ملوربن را در دست گرفت و به ارامی انگشت‌هایش را فشرد:

 

– بدقلقی نکن دیگه! بیا بریم ببینیم این خانم کوچولو دیگه چی انتخاب کرده.

 

لبخندی زد و دنبال محمد روانه شد.

 

در نهایت وسایل انتخابی مینو که شامل یک موتور گازی و یک خرس بزرگ بود را حساب کرد و گفت:

 

– میشه واسمون بفرستین در خونه!

 

فروشنده متواضعانه گفت:

 

– بله حتما! ادرستونو اینجا یادداشت کنین ظهر واستون ارسال میشه.

 

 

 

محمد ادرس منزل ملورین را روی تکه کاغذی که روبرویش بود نوشت و گفت:

 

– بفرمایید.

 

از فروشگاه بیرون امدند و چشم محمد بالافاصله به مغازه‌ی روبرو افتاد.

 

سر جایش ایستاد و ملورین نیز ناچار به ایستادن شد و متعجب پرسید:

 

– چرا وایستادی؟ چیزی شده؟

 

رد نگاه محمد را دنبال کرد و بالافاصله با دیدن مغازه‌ی روبرو رنگ رخسارش سرخ شد.

 

شرم زده گفت:

 

– بیاین بریم اقا محمد زشته!

 

محمد به سمتش سر چرخاند و به گونه های سرخش خیره شد و دلبرانه لب زد:

 

– چی زشته؟ تو که میخوای محرمم شی دیگه!

 

ملورین لب گزید و گفت:

 

– باشه بازم…دلیلی نمیشه که!

 

دست زیر چانه‌اش برد و همانطور که سرش را بالا میگرفت با چشم‌های ریز شده گفت:

 

– نکنه دلت میخواد با شورت و سوتین مامان دوز بیای تو تخت واسم دلبری کنی؟

 

چشم های ملورین گرد شد و پر از شرم گفت:

 

– اقا محمد این چه حرفیه که میزنین! مینو میشنوه زشته به خدا

 

محمد اما بی توجه به حرف ملورین گفت:

 

– البته که ترجیح من لخت دیدنته ولی تو این لباس خوابای سک*سی که ببینمت، خیلی سک*سی تر میشی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x