«کاترین»
از شدت ترس نفس نفس میزدم ، نه لباسی داشتم که عوض کنم و نه جای گرمی که سرما نخورم ، همه ی بدن و لباسم خیس خیس ، شده بود ، چطور تونست همچین کاری باهام بکنه ؟ نزدیک بودااا گندش بزنن !
حالا چی قرار بود بخورم ؟ با این پایی که درد میکنه ؟
به زور خودم رو به رودخونه رسوندم و باز با گابریل چشم تو چشم شدم ،
_ دختره ی روانی ! وحشی !
_ من وحشی ام ؟ خدایا شیطونه میگه …
هینی کشیدم و بقیه حرفم رو نگفتم …. وقتی خواستم از رودخونه آب بخورم ، با دیدن ماهی های سفید رنگ و نسبتا بزرگی ، چیزی به ذهنم رسید ، خودشه !
به ماهی ها خیره شدم ، دستم را به حالت کمین مانند گرفتم ، اما هربار خطا میرفت ، ماهی ها ترسیده بودند از هم پراکنده شدند ، صدای قارو قور شکمم اعصاب برام نزاشته بود ..
_ چیشده دختر پادشاه ، گرسنته ؟
چقدر یه شخص میتونست روی مغز آدم راه بره چقدر آخه ….
حرصی گوشه ی لبم رو گزیدم …
_ آره گرسنمه .. نکنه پسر پادشاه گرسنه نمیشن !
_ من ترجیح میدم تو خشکی به دنبال غذا بگردم تا داخل آب ،
_ حتما ، فقط حواست باشه به جای حیوون پاچه ی انسان رو نگیری !
آروم زیر لب ادامه دادم ..
_ خدایا ، یه دل میگه بزنم اونو جای ماهی بخورم…
برای لحظه ای از شنیدن حرفم پوزخند کجی روی صورتش ظاهر شد ، خدایا چقدر این مرد جذاب بود …
نا امید از گرفتن ماهی شده بودم که برای دهمین بار شانس باهام یار بود و تونستم یه ماهی سفید نسبتا بزرگ بگیرم … از ته دلم به قدری خوشحال شدم که زیر لب آروم گفتم …
_ خدایا شکرت !
از شدت خوشحالی ماهی را پیروزمندانه جلوی صورتش گرفتم که بوی بدی که داشت باعث شد صورتش رو عقب بکشه …
_ دیدی عزیزم ؟ من دختر بی عرضه ای نیستم و مثل دخترهایی که دیدی هم نیستم ، من کاترینم !
چشمانش تا آخر گشاد شده بود …
اما من با ولع هرچه تمام تر دندان های نیش تیز و بلندم رو داخل بدن ماهی فرو کردم و بدون توجه به گابریل شروع کردم به خوردن …
تا به حال ماهی به این لذیذی نخورده بودم ، ماهیش هم همانند آب رودخانه اش خوشمزه بود ..
****
قبیله اسنیک پایرز
« راوی »
_ رئیس ، رئیس ،
_ چیشده ؟
_ من …من … یه چیزی رو دیدم ..
در حالی که روی صندلی نشسته بود، گفت :
_ چی دیدی ، چرا نسیه حرف میزنی ؟
برای لحظه ای ایستاد تا نفسش به حالت طبیعی برگردد …
_ رئیس طبق دستورتون ما یه مدت کاترین رو رو زیر نظر داشتیم …
با شنیدن اسم کاترین چشمانش برق زد …
_ خب ؟ د جون بکن دیگه ؟
_ حدستون درست بود ، دیشب اون رو با یه مرد دیدیم ،
_ یه مرد ؟
_ هوم
_ خب ، بیشتر توضیح بده
_ اون مرد…. اون مرد گابریل پسر آلبرت هست ، یعنی پسر رهبر گرگینه های آلفا ….
برای لحظه ای شوکه شد اما او همچنان منتظر چیزی بود که میخواست بشنود….
_ دیگه ؟
_ دیگه اینکه ، دیشب داخل جنگل مانائیکا دیده شده که گابریل ، کاترین رو بغل کرده بوده و حتی این روزها خیلی همو میبینن و کلا باهمن ما حدس میزنیم که نسبت به هم علاقه دارن …
پوزخندی زد :
_ یعنی میخوای بگی که گابریل و کاترین در واقع قانون رو زیر پا گذاشتند هان ؟
_ درسته
دستش را محکم روی میز کوبید …
_ خوبه ، پس بزارید خوب به هم دل ببندن ، اینم میتونه بهمون کمک کنه ، خب جواب سوالی که دیروز تو رو فرستاده بودم که بری جوابش رو پیدا کنی ، پیدا کردی ؟
کمی مکث کرد و ادامه داد …
_ بله بله ، قربان تنها راهش اینه که یه اصیل زاده رو بکشید و خونی که از قلبش به دست میاد رو بخورید ، تنها راهش همینه !
_ فعلا دست نگه دارید ، خودم وارد عمل میشم ، این کار نباید نقصی داشته باشه ،
_ چشم رئیس ،
_ به چی زل زدی ؟ گمشو برو ، دونه دونه رفتار ها ، کارها ، حتی نفس کشیدن هاشون هم میای و بهم گزارش میدی ! دونه دونه ! نمیخوام حتی کوچکترین چیزی رو از قلم بندازید وگرنه با دستای خودم تیکه تیکتون میکنم ، و لاشتون رو جلوی لاشخورا میندازم ، گمشو از جلو چشمام … برام لیلی و مجنون میبافه !
این رمان واقعیه؟ یعنی چنین ادمایی هستن? خون میخورن!!
من اینارو فقط تو کارتون دیدم
دمت گرم آزاده جون۰❤
قرار اتفاقای هیجان انگیزی بیفته😉😂
مرسییی گلم ، هیجان انشالله پارت ۱۷ ❤️🤣
تا الان ۳ نوع شون رو نام بردین از نوع خون آشام ها بت پایرز ها ،اسنیکت پایرز ها و گرگین ه های آلفا
نوع های دیگه هم هستن؟😁😃
صبوری کن جانم❤️😍🤣
میشه یک درخواست کنم که سه تا پارت هر روز را پشت سر هم بزاری عزیزم اخه من اصلا آدن صبوری نیستم 😅😅😅همه رمان ها را تو یک روز می خونم
لذتش ب همینه ک تو خماریش بمونی..
مرسی آزاده جونی 💓💕💓💕
فقط آزاده اسنیک پایرز از کجا دراومد 😑🤣 چیکاره کاترینه
خب بگم که لو میره🤣 یکم شکیبایی کن جان من راز های نهفته بسیار است😂❤️
🤣🤣🤣🤣باشع
ازاده جان با همین قدرت پیش برو سرعتتم زیاد کن با این دستو دلبازیت داریم بهت میرسیم😂😂😂💔💔💔
نه بابا پارت ۳۱ هستم خودم😂 به گرد پامم نمیرسید😂❤️
از اسنیک پایرزا بدم میاااادددد😂😂😂💔💔💔 فقط بت پایرزا❤😂
سعی کن همین نظریه بری جلو🤣❤️چون کریستوفر هم اسنیک پایرزه
مرسییی آزاده جون عالیهههه
مرسی خوشگلم❤️
عالیییییی
مرسییی عسلم❤️