رمان نقض قانون(خون آشام)پارت ۱۳

0
(0)

«کاترین»
از شدت ترس نفس نفس میزدم ، نه لباسی داشتم که عوض کنم و نه جای گرمی که سرما نخورم ، همه ی بدن و لباسم خیس خیس ، شده بود ، چطور تونست همچین کاری باهام بکنه ؟ نزدیک بودااا گندش بزنن !
حالا چی قرار بود بخورم ؟ با این پایی که درد میکنه ؟
به زور خودم رو به رودخونه رسوندم و باز با گابریل چشم تو چشم شدم ،
_ دختره ی روانی ! وحشی !
_ من وحشی ام ؟ خدایا شیطونه میگه …
هینی کشیدم و بقیه حرفم رو نگفتم …. وقتی خواستم از رودخونه آب بخورم ، با دیدن ماهی های سفید رنگ و نسبتا بزرگی ، چیزی به ذهنم رسید ، خودشه !
به ماهی ها خیره شدم ، دستم را به حالت کمین مانند گرفتم ، اما هربار خطا میرفت ، ماهی ها ترسیده بودند از هم پراکنده شدند ، صدای قارو قور شکمم اعصاب برام نزاشته بود ..
_ چیشده دختر پادشاه ، گرسنته ؟
چقدر یه شخص میتونست روی مغز آدم راه بره چقدر آخه ….
حرصی گوشه ی لبم رو گزیدم …
_ آره گرسنمه .. نکنه پسر پادشاه گرسنه نمیشن !
_ من ترجیح میدم تو خشکی به دنبال غذا بگردم تا داخل آب ،
_ حتما ، فقط حواست باشه به جای حیوون پاچه ی انسان رو نگیری !
آروم زیر لب ادامه دادم ..
_ خدایا ، یه دل میگه بزنم اونو جای ماهی بخورم…
برای لحظه ای از شنیدن حرفم پوزخند کجی روی صورتش ظاهر شد ، خدایا چقدر این مرد جذاب بود …

نا امید از گرفتن ماهی شده بودم که برای دهمین بار شانس باهام یار بود و تونستم یه ماهی سفید نسبتا بزرگ بگیرم … از ته دلم به قدری خوشحال شدم که زیر لب آروم گفتم …
_ خدایا شکرت !
از شدت خوشحالی ماهی را پیروزمندانه جلوی صورتش گرفتم که بوی بدی که داشت باعث شد صورتش رو عقب بکشه …
_ دیدی عزیزم ؟ من دختر بی عرضه ای نیستم و مثل دخترهایی که دیدی هم نیستم ، من کاترینم !
چشمانش تا آخر گشاد شده بود …
اما من با ولع هرچه تمام تر دندان های نیش تیز و بلندم رو داخل بدن ماهی فرو کردم و بدون توجه به گابریل شروع کردم به خوردن …
تا به حال ماهی به این لذیذی نخورده بودم ، ماهیش هم همانند آب رودخانه اش خوشمزه بود ..
****
قبیله اسنیک پایرز
« راوی »
_ رئیس ، رئیس ،
_ چیشده ؟
_ من …من … یه چیزی رو دیدم ..
در حالی که روی صندلی نشسته بود، گفت :
_ چی دیدی ، چرا نسیه حرف میزنی ؟
برای لحظه ای ایستاد تا نفسش به حالت طبیعی برگردد …
_ رئیس طبق دستورتون ما یه مدت کاترین رو رو زیر نظر داشتیم …
با شنیدن اسم کاترین چشمانش برق زد …
_ خب ؟ د جون بکن دیگه ؟
_ حدستون درست بود ، دیشب اون رو با یه مرد دیدیم ،
_ یه مرد ؟
_ هوم
_ خب ، بیشتر توضیح بده
_ اون مرد…. اون مرد گابریل پسر آلبرت هست ، یعنی پسر رهبر گرگینه های آلفا ….
برای لحظه ای شوکه شد اما او همچنان منتظر چیزی بود که میخواست بشنود….
_ دیگه ؟
_ دیگه اینکه ، دیشب داخل جنگل مانائیکا دیده شده که گابریل ، کاترین رو بغل کرده بوده و حتی این روزها خیلی همو میبینن و کلا باهمن ما حدس میزنیم که نسبت به هم علاقه دارن …
پوزخندی زد :
_ یعنی میخوای بگی که گابریل و کاترین در واقع قانون رو زیر پا گذاشتند هان ؟
_ درسته
دستش را محکم روی میز کوبید …
_ خوبه ، پس بزارید خوب به هم دل ببندن ، اینم میتونه بهمون کمک کنه ، خب جواب سوالی که دیروز تو رو فرستاده بودم که بری جوابش رو پیدا کنی ، پیدا کردی ؟
کمی مکث کرد و ادامه داد …
_ بله بله ، قربان تنها راهش اینه که یه اصیل زاده رو بکشید و خونی که از قلبش به دست میاد رو بخورید ، تنها راهش همینه !

_ فعلا دست نگه دارید ، خودم وارد عمل میشم ، این کار نباید نقصی داشته باشه ،
_ چشم رئیس ،
_ به چی زل زدی ؟ گمشو برو ، دونه دونه رفتار ها ، کارها ، حتی نفس کشیدن هاشون هم میای و بهم گزارش میدی ! دونه دونه ! نمیخوام حتی کوچکترین چیزی رو از قلم بندازید وگرنه با دستای خودم تیکه تیکتون میکنم ، و لاشتون رو جلوی لاشخورا میندازم ، گمشو از جلو چشمام … برام لیلی و مجنون میبافه !

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (9)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لمیا
لمیا
1 سال قبل

این رمان واقعیه؟ یعنی چنین ادمایی هستن? خون میخورن!!
من اینارو فقط تو کارتون دیدم

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

دمت گرم آزاده جون۰❤
قرار اتفاقای هیجان انگیزی بیفته😉😂

Slin
Slin
1 سال قبل

تا الان ۳ نوع شون رو نام بردین از نوع خون آشام ها بت پایرز ها ،اسنیکت پایرز ها و گرگین ه های آلفا
نوع های دیگه هم هستن؟😁😃

Hany
Hany
1 سال قبل

میشه یک درخواست کنم که سه تا پارت هر روز را پشت سر هم بزاری عزیزم اخه من اصلا آدن صبوری نیستم 😅😅😅همه رمان ها را تو یک روز می خونم

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
پاسخ به  Hany
1 سال قبل

لذتش ب همینه ک تو خماریش بمونی..

Mehra
Mehra
1 سال قبل

مرسی آزاده جونی 💓💕💓💕
فقط آزاده اسنیک پایرز از کجا دراومد 😑🤣 چیکاره کاترینه

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣باشع

ارزو
1 سال قبل

ازاده جان با همین قدرت پیش برو سرعتتم زیاد کن با این دستو دلبازیت داریم بهت میرسیم😂😂😂💔💔💔

ارزو
1 سال قبل

از اسنیک پایرزا بدم میاااادددد😂😂😂💔💔💔 فقط بت پایرزا❤😂

بهاری
بهاری
1 سال قبل

مرسییی آزاده جون عالیهههه

Hany
Hany
1 سال قبل

عالیییییی

دسته‌ها

18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x