12 دیدگاه

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۷

0
(0)

.

 

 

 

 

نمازمو که خوندم سجاده رو جمع کردم پا شدم لباسامو با یه دست لباس بیرون عوض کردم بعدم سوییچای ماشینمو برداشتم و از اتاقم زدم بیرون

در جواب سوال های مامان فقط گفتم میرم بیرون

در حیاطو باز کردم و سوار ماشینم شدم و از خونه فرار کردم..خونه ای که توش همش غم داشتم..

دستمو به ضبط ماشین نزدیک کردم و یکی از آهنگای میثم ابراهیمی رو پلی کردم

از مائده شنیده بودم صدای این خواننده رو خیلی دوست داره

 

*تو قلب من تویی و جای دیگه نیست..

 

دله تو مثل خیلیای دیگه نیست…

 

تو هرچی باشی قلب من میمونه پات..

 

ببین چقد افاقه کرده خوبیات..

 

کی گفته تو برای قلب من کمی؟..

 

تموم زندگیم تویی تو قلبمی..

 

یه عمره تو دلم اسیر قلبتم..

 

تو مقصدی و تو مسیر قلبتم..

 

تو قلبمی.. تو قلبتم..

 

عاشقت شدم عمیقه حس بینمون..

 

حسرتش میمونه روی قلب خیلیا..

 

دست‌ من که نیست تموم زندگیم تویی..

 

به اینجای آهنگ که رسید قطعش کردم،

حرف دل منو داشت میزد

دست من که نبود تموم زندگیم دلوین شده بود؟!

اشکایی که وقت و بی وقت از چشمایی که بی تاب دیدنش بودن میریختو پاک کردم

رفتم جایی که همیشه پاتوق دلوین بود

همیشه وقتی میومد لب این جوب مینشست و با خدا حرف میزد

ماشینو خاموش کردم و رفتم کنار جوب نشستم

چوبی به دستم گرفتم و به صورت موجی توی آب تکون میدادم

ایندفعه طرف صحبتام امام حسین بود.

پر بغض با صدایی گرفته شروع به صحبت کردم

_ یا امام حسین کمکم کن..من الان به کمکت احتیاج دارم..محتاجم..مگه تو درمون هر درد بی دوایی نیستی؟

میشه دلوینو بهم برگردونی؟

میشه بابا جان؟..

دل شکستم دیگه طاقت حرف نداشت

از سر جام پا شدم و سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت خونه

الان هرچقدر بیشتر بیرون میموندم خراب تر میشد اوضاعم.

رسیدم به خونه ماشینو همون بیرون گذاشتم

درو با کلیدام باز کردم و وارد حیاط شدم

حتی هوای زمستون هم نمیتونست منو از پا در بیاره..

کنار استخر رفتم و نشستم

دستمو تو آبای سرد گذاشتم و یه مشت آب برداشتم و به صورتم زدم صدای مامان از داخل میومد که داشت صدام میزد

پا‌شدم رفتم تو خونه

کنار جا کفشی یه چیزی به چشمم خورد..

یه کارت دعوت کرم رنگ مال کیه این کارت؟

صدای مامان نذاشت برش دارم و ببینم مال کیه

قدم هامو تند کردم سمت اتاقه مامان..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

پارت نداریم؟

Rebecca
Rebecca
1 سال قبل

اخییییییییییی بچم اریا 😢😢😢😢

Rebecca
Rebecca
1 سال قبل

جوووون خودت این دلوین با علی ازدواج نکنهعههههه😥😥😥😥😥😥🤧

sanaz
1 سال قبل

خو نوسینده عزیز رمانت عالیه ولی اریا و دلوینو بهم برسون نزار دلوین عقد کنه
اخیی اریا گنا داره😢😓🥺

Koosr
Koosr
1 سال قبل

فقط اگه آریا ببینه
ببینه کارت دعوت
عقد دلوین یااااااااا
خود خدا
کاری نکنه بچم
گناه دارع
نویسنده جون کاری نکنی
آریا یچیش بشه ها 💔😭🫂

سپیده
سپیده
1 سال قبل

محدثه الان از دستت خودکشی میکنم بابا چرا اینقدر آریا رو عذاب میدی؟

محدثه
محدثه
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

نه سفیده🥺
تو رو خداااا خود کشی نکن😂😂
خب عزیزای من واقعیت اینه
من دیگه غیر از واقعیت بنویسم؟🥺😂

سپیده
سپیده
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

باشه چون تو گفتی نمیکنم😂
عه واقعیه؟

Raha
Raha
1 سال قبل

واااای کارت و اگه ببینه 😱
چرااا مامانش صداش زد
کاش کارتو میدیددد

sanaz
پاسخ به  Raha
1 سال قبل

نهههههههههه

Hanaaa
عضو
پاسخ به  sanaz
1 سال قبل

عارهههههههههه😂

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x