رمان گرداب پارت 235 - رمان دونی

 

 

 

 

صدای زن همچنان متعجب و با تردید بود:

-باشه الان بیدارش میکنم..بفرمایید داخل..

 

-خیلی ممنون..ببخشید این موقع صبح مزاحمتون شدم..

 

-خواهش میکنم..الان میگم بیاد..

 

کیان دوباره تشکر کرد و وقتی گوشی ایفون سرجاش گذاشته شد، سورن با طعنه گفت:

-کم عذرخواهی کردی خیلی زشت شد..یکمم التماس می کردی…

 

کیان اخم هاش رو توی هم کشید و گفت:

-بنده خدا همینطوری هم تعجب کرده بود..چرا زن بیچاره رو بترسونم..میدونه ما با کاوه رابطه خوبی نداریم….

 

سورن پوزخندی زد و با حرص گفت:

-زن بیچاره؟..اینا همونایی هستن که اون لاشی رو تربیت کردن و انداختن به جون پرند..همشون از یه قماشن….

 

کیان سری به تاسف تکون داد و جواب نداد..

 

کمی منتظر شدن و بعد از چند لحظه صدای پایی از پشت در اومد و بعد در از داخل باز شد…

 

کاوه با یک گرمکن و تیشرت تو خونه ای اومد بیرون و با تعجب نگاهی به سورن و کیان انداخت…

 

موهای بهم ریخته و چشم های پف دارش نشون میداد واقعا خواب بوده…

 

قبل از اینکه فرصت کنه حرفی بزنه، سورن دست دراز کرد و یقه ش رو با دو دست گرفت و از لای در کشیدش بیرون….

 

کیان سریع واکنش نشون داد و به طرفشون رفت..

 

#پارت1360

 

سورن با یک حرکت کاوه رو به دیوار کنار در چسبوند و با چشم های گرد شده و غضبناک رو به کیان گفت:

-وایسا سرجات..دخالت نکن..

 

کیان با حرص گفت:

-اروم باش سورن..

 

سورن توجه ای نکرد و کاوه دست های سورن رو که هنوز به یقه ش بود، محکم گرفت و سعی کرد از خودش جداش کنه و با حرص گفت:

-چته مرتیکه؟!..چرا رم کردی؟!..

 

سورن با همون یقه ش کشیدش جلو و دوباره محکم کوبیدش به دیوار و عصبی گفت:

-هنوز رم کردنو ندیدی..کجاست؟..

 

صورت کاوه از درد توی هم رفت و درحالی که همچنان تلاش می کرد دست های سورن رو از یقه ش جدا کنه گفت:

-چی میگی؟!..کی کجاست؟!..

 

سورن صورتش رو بهش نزدیک کرد و درحالی که نفس های تند و داغش به صورت کاوه می خورد، با دندون های بهم فشرده غرید:

-پرند کجاست؟..

 

کاوه دست از تقلا برداشت و با چشم های گرد شده به سورن نگاه کرد و گفت:

-یعنی چی پرند کجاست؟..من از کجا بدونم..چی شده؟..

 

سورن پوزخندی زد و با حرص تکرار کرد:

-گفتم پرند کجاست مرتیکه..واسه من فیلم بازی نکن..

 

کاوه نگاهش رو چرخوند سمت کیان و گفت:

-چی میگه این؟..چی شده؟!..

 

#پارت1361

 

کیان قدمی به طرفشون برداشت و بازوی سورن رو گرفت و کشید عقب و در همون حال گفت:

-سورن بذار اول حرف بزنیم..

 

سورن با حرص یقه ی کاوه رو کشید جلو و بعد محکم هولش داد و ولش کرد…

 

کاوه نتونست تعادلش رو حفظ کنه و محکم پرت شد روی زمین…

 

سورن دست هاش رو به کمرش زد و از بالا نگاهش کرد و با پوزخند صداداری گفت:

-گور خودتو کندی..بلایی به سرت بیارم که تمام دنیا برات زار بزنن بچه خوشگل…

 

کاوه با اخم های درهم از روی زمین بلند شد و بی توجه به سورن، رو به کیان گفت:

-میگی چی شده یا نه؟!..

 

کیان هم اخم هاش رو توی هم کشید و عصبی گفت:

-پرند دیروز از خونه زده بیرون و دیگه برنگشته..گوشیشم خاموشه و به کسی خبر نداده…

 

کاوه با چشم های گرد شده نگاهش کرد و با نگرانی گفت:

-یعنی چی؟..پرند همچین کاری نمیکنه..حتما اتفاقی واسش افتاده…

 

سورن از حرص و عصبانیت زیاد زد زیر خنده و کیان با حرص صداش کرد:

-سورن..

 

سورن دستی به صورتش کشید و با همون خنده ی پر حرص گفت:

-اخه ببین چطوری فیلم بازی میکنه..

 

بعد اروم اروم خنده ش رو جمع کرد و با حرص گفت:

-بگو پرند کجاست تا همینجا خاکت نکردم بچه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نرگس
نرگس
1 سال قبل

سلام
چرا پارت جدید نمیزاری ؟؟؟ لطفاً منتظریم

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

پارت نداریم؟؟

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

نمیشه یکم طولانی ترش کنی؟؟خیلی کوتاه شدن پارتا

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x