رمان گرداب پارت 312 - رمان دونی

 

 

با مکث تقریبا طولانی، بالاخره دست هاش از دو طرفش بالا اومد و محکم دورم حلقه کرد…

 

گوشم رو به سینه ش چسبوندم و به صدای قلب محکمش گوش دادم…

 

چند دقیقه ای بی حرف همدیگه رو بغل کردیم و کم کم فشار دست هاش دورم کم شد و نفس زدنش اروم گرفت….

 

وقتی حس کردم کمی ارومتر شده، بدون اینکه از بغلش جدا بشم فقط سرم رو عقب بردم و به صورتش نگاه کردم….

 

چشم هاش قرمزتر شده بود و هنوز کمی حرص و نگرانی تو چشم هاش بود…

 

چونه ام رو روی سینه ش گذاشتم و از پایین نگاهش کردم و با لبخند و اهسته گفتم:

-خوبی؟!..

 

با اخم نگاهم کرد:

-من با تو چیکار کنم..

 

اروم خندیدم و با ناز گفتم:

-کاری نمیتونی بکنی..تا ابد بیخ ریش خودتم..باید تحملم کنی…

 

بی حرف و همچنان با اخم نگاهم می کرد که اروم خنده ام رو جمع کردم و مظلومانه گفتم:

-ببخشید..منظورتو اشتباه فهمیدم..

 

کمی گیجی تو صورتش برق زد که با همون لحن ادامه دادم:

-فکر کردم می خواهی به مامان بگی رابطه داریم..متوجه نشدم منظورت رسمی کردن رابطه امونه…

 

چشم هاش رو روی هم گذاشت و نفس عمیقی کشید و زمزمه کرد:

-مرگ من به دست تواِ پرند..

 

-اِ ساکت شو..دور از جونت..

 

#پارت1782

 

چشم هاش رو باز کرد و با اخم خواست چیزی بگه که اجازه ندادم و گفتم:

-البته تقصیر خودتم هست..حرفتو بد گفتی..یعنی میگم منظورتو بد رسوندی…

 

چپ چپ نگاهم کرد که با خنده بوسه ای روی قلبش گذاشتم و ازش جدا شدم و گفتم:

-یه لیوان اب برات بیارم؟..

 

رفت سمت کاناپه و ولو شد روش و گفت:

-نه..بیا بشین ببینم..

 

رفتم کنارش نشستم که دستش رو انداخت روی پشتی کاناپه و کمی متمایل شد به سمتم و با بی طاقتی گفت:

-خب؟..الان که منظورمو درست رسوندم و متوجه شدی نظرت چیه؟!…

 

لبخندی بهش زدم و خجول گفتم:

-من حرفی ندارم..

 

-یعنی با مامان حرف بزنم؟..

 

-اره اما من دخالتی نمیکنم..یعنی باید تنها باهاش حرف بزنی..من خجالت میکشم…

 

چشم هاش برق زد و صورتش انگار درخشید..

 

از خوشحالی و ذوقش دلم باز هم پر پر زد براش..

 

با خجالت لبخند زدم که دست هاش رو باز کرد و گفت:

-هرچی خانم امر بفرمایند..بیا اینجا ببینم..

 

اروم روی مبل خزیدم و تو بغلش فرو رفتم و دست هاش محکم دورم پیچیده شد…

 

سرم رو با خوشحالی و ارامش روی سینه ش گذاشتم و بعد از چند لحظه یاد حرف هاش افتادم…

 

مشتی به سینه ش کوبیدم و با اعتراض گفتم:

-چطور تونستی فکر کنی دوستت ندارم؟..

 

#پارت1783

 

روی موهام رو محکم بوسید و با سرخوشی گفت:

-داشتم سکته می کردم بخاطره حرفات..مغزم یه لحظه سوخت..لعنتی..تا دم مرگ منو بردی…

 

-خودمم داشتم از ترس میمردم..گفتم حتما دیوونه شدی که می خواهی بری به مامان بگی رابطه داریم….

 

-دیوونه که شدم..اونم دیوونه ی یک عدد خانم خوشگل که گیراییش خراب شده…

 

-اِ..گردن من ننداز خودت بد گفتی..

 

خندید و حلقه ی دست هاش رو دورم محکمتر کرد..

 

هنوز انگار خواب بودم و نمی تونستم باور کنم..واقعا داشتیم یک قدم جدی و بزرگ برای رابطه امون برمی داشتیم؟!….

 

مثل رویا بود برام..میترسیدم یهو از خواب بیدار بشم و ببینم خواب بوده…

 

انگار هنوز تو شوک و بهت این اتفاق بودم..

 

چطور یهو همه چی داشت طبق ارزوی قلبیم پیش میرفت؟!…

 

قلبم هنوز محکم می کوبید و این حجم از ذوق و شادی انگار براش سنگین و باورنکردنی بود…

 

بعد از کمی سکوت، سورن دوباره جدی شد و با تحکم گفت:

-پرند مطمئنی؟..

 

-از چی؟!..

 

-من دیگه ولت نمیکنم..تا اخر لحظه ی زندگیمون محکومی به این اغوش..خوب فکراتو کردی؟..از جوابت مطمئنی؟….

 

سرم رو روی سینه ش کمی جابه جا کردم و چشم هام رو بستم و با ارامش لب زدم:

-هیچوقت تو زندگیم از چیزی اینقدر مطمئن نبودم..من به محکوم بودن به این اغوش تا اخر عمرم راضیم….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 74

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زری
زری
4 ماه قبل

عوووووق

Mahsa
Mahsa
4 ماه قبل

مامانش حالا داستان درست نکنه خوبه
برگرده بگه تو مثل پسر من بودی و به دخترم چشم داشتی و این حرفا
البته از مامان پرند بعیده ها ولی از رمانا برمیاد همچین چیزی

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x