رمان گلادیاتور پارت 88

2
(1)

 

جلال جلوتر از سیروس از عمارت خارج شد و پله های ورودی را پایین رفت ……….. نزدیک ظهر بود و تمام نگهبانان ، به جز نگهبانان کشیکِ درهای خروجی و ورودی برای صرف ناهار به ساختمان پشتی رفته بودند ……………
الان که تمام نگهبانان و خدمه ها برای صرف ناهار دور هم جمع می شدند ، بهترین زمان برای بازگو کردن حرف یزدان بود . نمی خواست یک بار دیگر گندم به دست یکی از نگهبانان بی افتد تا قضیه امروز بار دیگر تکرار شود و یزدان را واقعا به سیم آخر بکشاند .

وارد ساختمان شد و نگاهی به همهمه و رفت و آمدهای بسیار نگهبانان و گاهاً کوری خواندن های همراه با خنده های بلند و مردانه اشان برای هم ، انداخت ………….. همیشه زمان سرو غذا و زمان هایی که خدماتچی ها و نگهبانان دور هم جمع می شدند ، اوضاع به همین منوال بود .

جلال صندلی ای را از پشت میز ناهار خوری آهنی درازی که در سالن دراز طبقه اول برپا شده بود ، بیرون کشید و پا بلند کردن و رویش ایستاد ………….. جای بلندی برای صحبت کردن و تسلط بر تمام کارکنان می خواست .

ـ همه اتون بیاین اینجا ………… سجاد ، هر کسی هم که طبقه بالا هست و بگو بیاد پایین ، می خوام مطلب مهمی رو بگم .

همه نگهبانان حاضر در ساختمان ، با بالا تنه ای برهنه که سینه های عضلانی اشان را به خوبی به نمایش می گذاشت ، و شلوار مردانه به پا مقابلش ایستادند .

ـ چی شده آقا جلال ؟ یزدان خان دستور جدیدی داده ؟

جلال نگاهش را دور تا دور روی افراد مقابلش که شاید تعدادشان به بیست سی نفر می رسید چرخاند .

ـ فکر کنم الان همه اتون از اتفاقی که امروز افتاد خبر دار شده باشید …………… معشوقه جدید یزدان خان اشتباهاً توسط سیروس مورد ضرب و شتم قرار گرفت .

همه نگاه ها سمت سیروسی که با صورت زخم و زیلی و ابرویی اندک پاره شده ، دست به سینه ، با قیافه ای عبوس و درهم ، گوشه ای به دیوار تکیه زده بود ، چرخید . صدای همهمه ای که برای چند دقیقه ای خوابیده بود ، دوباره بلند شد .

ـ پس چرا سیروس تا الان زنده است ؟ قاعدتاً یزدان خان باید تا الان سرش و از تنش جدا می کرد .

جلال به نگهبانی که این سوال را پرسیده بود نگاه کرد :

ـ اگه یزدان خان جون سیروس و بخشید ، فقط به این خاطر که سیروس نمی دونست اون دختر معشوقه یزدان خانِ ، و فقط طبق وظیفه ای که داشت کارش و انجام داده بود ………… اما برای سه ماه از کار اصلیش معلقش کرد و سر پست نگهبانی فرستادش . از امروز تا سه ماه آینده هم سجاد جایگزین سیروس ، مسئول سر نگهبانیِ محوطه پشت عمارت میشه ………… یزدان خان تاکید کردن ، از این به بعد فرقی نمی کنه عمداً یا سهواً حتی اگر یه خال کوچیک رو تن اون دختر بی افته ، اون طرف بی برو برگرد جونش برای همیشه از دست میده . پس حواستون و خوب جمع کنید .

صدای یکی از نگهبانا از سمت دیگری بلند شد :

ـ حالا چرا یزدان خان این همه روی این دختر حساس شده ؟

جای جلال نگهبان دیگری جوابش را داد :

ـ شنیدم دختره از این هدایای پیشکشی بوده …………. روزی که دختره وارد این عمارت شد و من دقیق یادمه ……….. با اینکه کم سن و سال بود ، اما خیلی خوشگل و جذاب بود . خب با وجود چنین تیکه ای هر مرد دیگه ای هم بود خود به خود حساس می شد ………. شما ها چشمای دختره رو ندیدید ………… یه نگاه انداختن به چشماش برای حال به هولی شدن هر مردی کافیه . خوش به سعادت یزدان خان که هر شب چنین لعبتی رو بغل می کنه می خوابه .

ـ نه بابا ………….. اگه یزدان خان روی این دختر یه ذره بیش از اندازه داره حساسیت نشون میده ، فقط به این خاطره که این دختر برخلاف تمام معشوقه های قبلیش ، هم سنش کمتره ، هم شنیدم که باکره بوده . وگرنه هیچ فرق خاص دیگه ای با معشوقه های قبلیش نداره ……….. مطمئن باشید دو سه ماه که بگذره و آقا خوب استفادش و از این دختر بکنه ، اینم به سرنوشت بقیه معشوقه ها گرفتار میشه ………….. نکنه یک هفته پیش و یادتون رفته . آقا اون اوایل روی سوگند خانمم حساسیت نشون می داد ، اما آخرش چی شد ؟؟؟ همینکه استفادش و ازش کرد و براش تکراری شد مثل یه تیکه آشغال از این عمارت پرتش کرد ، انداختتش بیرون و به همه گفت کسی حق نداره از این به بعد اون و به این عمارت راه بده .

ـ اما جداً این دختر جدیده عجب تیکه و لعبتی هست …………. چشماش یه حالتی داره ، نگاهش یه جوریه . انگار نگاهش در عین جذابیت ، معصومیت خاصی هم داره .

جلال با نگاهی جدی خیره در چشمان نگهبانی شد که چند دقیقه ای می شد از چشمان گندم تعریف می کرد .

ـ اگه می خوای چشمات سر جاش بمونه و بلایی سرشون نیاد ، بهتره درویششون کنی ………… در ضمن بهتره بدونی تمام دخترای کم سن و سال یه معصومیت خاصی تو نگاهشون هست ………. اما وقتی بزرگ میشن ، دیگه هیچ خبری از اون معصومیت نیست . شبیه یه ماده ببری میشن که انگار هر لحظه به دنبال کسی هستن که بتونن بدرنش ……… حالا می تونید برید سر کار خودتون ، دیگه حرفی باقی نمونده .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 225708 983

دانلود رمان ستاره های نیمه شب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۵۳۰۲۵۷

دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و…
IMG 20230128 233556 6422

دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۰۰۳۵۱۷۱۸۴

دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (7)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
IMG 20230127 013520 1292

دانلود رمان درجه دو 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در…
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۱۵۴۸۴۳۵۵۶

دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۹۰۱۶۸۸

دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات…
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

بهترین کار اینه ک تا چند روز نخونیمش بلکه یکم حجمش زیاد شه و پیش بره داستان

hadis
hadis
1 سال قبل

مستند نگا کنیم بجای خوندن این رمان سنگین تریم بمولا

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عجب چه حرف وحدیثهایی دراوردن

RomRom
RomRom
1 سال قبل

کاش سایت یه قانونی داشت رمان هایی ک بازخورد های منفیشون زیاده حذف بشن 😕
واقعا دیگ این و دلارای حوصله سر بر شدن
یه زمان رمان های سایت بی نظیر بودن
مث در پناه اهیر 🥲♥️
من ک دیگ این رمان رو هم نمیخونم چون مشخصه نویسنده حرف خاصی بره گفتن نداره😑

بی نام
بی نام
1 سال قبل

حالا که چی ما فهمیدیم چشماش خوشگل. بابا ماهم چشمامون خوشگل که چی. ابن رمان کلا افسردم کرده. حس میکنم ار جوجه اردک زشت هم زشت ترم

علوی
علوی
1 سال قبل

اینا نگهبان و محافظ تو خونه‌اند یا ملوان‌های کشتی دزدان دریایی!!
عینهو ندیده‌های تازه به ساحل رسیده، جنس مونث رو ارزیابی می‌کنن.

مهم نی
مهم نی
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

چند پارت قبل گفته بود که اینا از زمانی که وارد میشن حق رابطه با هیچ زنی ندارن بیرونم بدون اجازه نمی تونن برن و احتمالا زمان زیادیه اینجان ولی باید تا حدودی با تمرینا یکم احساساتشون‌ کمتر شه بی حس ترشن اما غریزه جنسی‌شون هنوز باقی هست

آوا
آوا
پاسخ به  مهم نی
1 سال قبل

این غریزه ی لامصب همیشه هست

Elina
Elina
1 سال قبل

خیلی خب توهم ، فهمیدیم گندم خیییلی خوشگله نمیخواد اینقد تکرار کنی😐🙄

Nahar
Nahar
پاسخ به  Elina
1 سال قبل

وای چ همش چ جمله اخری جلال😂 خیلی حرفاش بی ربط بود😂😂😂😂😂😂😐

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x