رمان گلاویژ پارت 106

1
(1)

 
عزیز بالبخند مهربونی بهم نگاه کردوگفت:
_منه پیرزن ازاین همه زیبایی نمیتونم چشم بردارم

چه برسه به اون کره خر مغرور که تا صدای زنگ رو شنید خودش رو توی اتاق حبس کرد که مبادا زود وابده و دست دلش روبشه!

لبخندی که بیشتر بشیه پوزخند بود زدم وگفتم:
_ممنونم.. شما به من لطف دارید عزیزجون.. چشم وقلب شما زیباست که من روخوب می بینید..

دستم رو گرفت و همزمان که از اتاق بیرون میرفتیم آهسته گفت:
_دیگه نبینم چشمات غم داره وا.. خودم پوستش رو واست کندم وحسابشو رسیدم!

جوابی ندادم وفقط به لبخندی اجباری بسنده کردم..
همین که روی کاناپه نشستیم پروانه هم با سینی چایی اومد..
_دستتون دردنکنه زحمت کشیدید..

_نوش جونت خوشگلم.. ناهار هم آماده اس هروقت ‌صلاح دونستید بگیدکه ناهار بخوریم!
عزیز_ بیا بشین دخترم یه کم دیگه باهم میریم سروقت غذا..

پروانه هم قبول کرد واومد روی مبل تک نفره بافاصله ازما نشست و چندتا میوه از ظرف برداشت و مشغول پوست کندنشون شد
_چه خبر؟ بهترشدی عزیزم؟ دیروز بعداز رفتنت دلمو خون کردی.. خوب شد که اومدی.. حالا که دیدمت ته دلم آروم شد!
_قربونتون برم.. واسه دیروز واقعا معذرت میخوام..

_نه عزیزم نیازی به عذرخواهی نیست.. من یه کم زیادی رو روی بچه هام حساسم! جوون هم که بودم، خدابیامرز بابای بچه هام همیشه سرم غر میزد ومیگفت اونقدر که تو نگران بچه هایی خودشون نیستن..

اما چه کنم دیگه.. از دار دنیا همینارو دارم.. مخصوصا نوه هام که هرچه بزرگ تر میشدن بیشتر عاشقشون شدم و وابسته! اما این پدر سوخته حسابش بابقیه فرق میکنه و یه جورایی تافته جدا بافته اس واسم..

_خداحفظشون کنه واستون.. کاش منم یه مادربزرگ به مهربونی شما داشتم!
_عع؟! پس من چیم؟ تواندازه صحرا وعمادم واسم عزیزی و دوستت دارم..

اگه اینطور نبود که واسه پیداکردنت آسمونو به زمین نمیدوختم مادر.. نکنه منو لایق نمیدونی؟
باشنیدن اسم صحرا بی اراده دلم گرفت..

خوشبحالش که عشق اول عشقم بوده!
_خدانکنه عزیزجون.. من همچین حرفی نزدم.. منظورم اون نبود..
_میدونم عزیزم.. اما تامن هستم دیگه غصه نبود مادربزرگ رونخور

دستش رو که روی دستم رو برداشتم بوسه ای زدم وگفتم:
_خدابه شما عمرطولانی بده وواسه من حفظتون کنه

نیم ساعت با مکالمه ما وحرف های دلگرم کننده ی عزیز که فقط من میدونستم هیچوقت به حقیقت تبدیل نمیشه، گذشت که وقت ناهار شد..

داشتم توکارها به عزیز وپروانه کمک میکردم که عزیز سینی داروهای عماد رو به طرفم گرفت وگفت:
_توداروهاشو واسش ببر مادر.. نذار این دلخوری بیشترازاین ادامه پیدا کنه!

توی عشق وعاشقی غرور هیچ معنایی نداره واگه توقدم اول رو برداری قشنگ ترهم میشه!
اومدم مخالفت کنم که سینی رو گذاشت توی دستم و ادامه داد:

_بهونه نیار که اصلا قبول نمیکنم!
_اما عزیز اگه مثل دیروز دعوام کنه بدتر میشه.. لطفا اجازه بدید….
_نگران نباش هیچی نمیشه.. لابد یه چیزی میدونم که میگم.. به من اعتماد کن!

نگاه کلافه ای بهش انداختم و تودلم هزار بار خودمو لعنت کردم که تواین خراب شده من چه غلطی میکنم آخه!
بدون حرف سری به نشونه ی تایید تکون دادم و از کنارچشم های شیطون عزیز گذشتم

هرقدم به اتاق نزدیک ترمیشدم لرزش دست هام وتپش قلبم بیشترمیشد
کنار درایستادم وسعی کردم خودمو جمع کنم..چندتانفس عمیق کشیدم وتقه ای به در زدم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

56 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ari
Ari
1 سال قبل

قصد سکته منو دارید نویسنده عزیزم 💔😐

نینی
نینی
1 سال قبل

عزیزان انشالله تا اخر هفته تو اتاق وخونه عماد سپری میشه

دلنواز
دلنواز
پاسخ به  نینی
1 سال قبل

اره دا😂

یاس
یاس
1 سال قبل

نویسنده برای تقویت تخیل ما پارت کوتاه مینویسه به نظرم میخاد مخاطب خودش رمان و تموم کنه😐😐😐😂
پارت بعدی اینه :گلاویژ میره تو اتاق عماد باز دعواشون میشه گلا برمیگرده خونه لباساشو عوض میکنه و می‌خوابه😁🙂

مهی
مهی
پاسخ به  یاس
1 سال قبل

عافنر👍🏿😂

دلنواز
دلنواز
پاسخ به  یاس
1 سال قبل

🤣🤣

اتنا
اتنا
1 سال قبل

فاطمه جان به نویسنده رمان بگو اگر پارت هارو بیشتر نکنه ماهم اعتصاب میکنیم و نمیخونیم تا بلکه چند تا پارت رو با هم بخونیم یچیزی حالیمون بشه از رمان 🙃

Zari
Zari
1 سال قبل

کاش از زبون عماد هم بنویسه

Ouni
Ouni
1 سال قبل

ناموسا یه پارت دیگه بزاری چی میشه مگه ؟😑

asma
1 سال قبل

هی چه بگم که حرف ها تکراری هست 😧

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

فاطمه جون مرسی عزیزم😘فاطمه جان تو لطف میکنی پارت رو از نویسنده اصلی میگیری کاش راجب درخواست ما هم باهاش حرف بزنی و بهش بگی ک انتظار داریم یکم بیشتر بنویسه ممنون میشیم از طرف ما ازش خواهش کنی یکم بیشتر بنویسه برامون تا بهتر موضوع رو درک کنیم یجوری پارت بنویسه ک حداقل حس کنیم داریم رمان میخونیم…مثلا رمان الفبای سکوت واقعا همه چیش خوبه

Darya
Darya
پاسخ به  Mahsa
1 سال قبل

عزیزم خواهش چیه😊
اصلا یعنی چی انقدر پارت کوتاه مینویسه🙃
اصلا وقتی نمیتونه برا چی مینویسه🤨
یعنی چی که ما را مسخره کردن😤
چه دلیل داره از طرف ما ازش خواهش کنه،مگه حرف بیجایی میزنیم☹

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  Darya
1 سال قبل

وقتی با دعوا و زور گوش نمیده باید مظلوم نمایی کنیم و خواهش کنیم تا بلکه کار پیش بره😐😂

دو نقطه
دو نقطه
1 سال قبل

لاقل به نویسنده رمان کوفتی بگو دو سه خط بیشتر بنویسه بفهمیم چه گلی تو سر این شخصیت رمانا شده

دو نقطه
دو نقطه
1 سال قبل

ارواح مرده و زندت انقد زجه میزنیم خسته میشیم ۲۴ ساعت منتظر میشینیم چشامون خشک شد لاقل پارت میزارین ی ذره طولانی ترش کنید چ وضعشع

نیلو
نیلو
پاسخ به  دو نقطه
1 سال قبل

ظرفیت خوندنت ک دو نقطس حداقل این پنج شش خط بود دیگه چی میخای زنده و مرده رو لرزوندی توی قبر😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

توجه توجه 🚫🚫🚫🚫🚫

دوستان فاطی فقط ادمینه و نویسنده نیست ک بهش غر میزنید پارتارو بیشتر کنه ، اون فقط هر روز از نویسنده ی اصلی پارت میگیره و اینجا به اشتراک میذاره .. همین …
اینکه بهش میگید پارتا رو زیاد کن امکان پذیر نیست مگر اینکه از خودش برامون بنویسه 😐😂😂😂
پس رو سر این بدبخت نریزید 😂😂😂😂🥰

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

من فرشته نجاتم یهو نازل میشم 😂😂😂😂😂😂

نیلو
نیلو
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

تبلیغ هم میپزیری😂💔

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  نیلو
1 سال قبل

😂😂😂آرععع😂😂😂😂😂
من ادم مهمیم وقتی حرفی بزنم همه گوش میدن بهم 😌😌😂😂😂😂😂
ولی پیشنهاد خوبی بود ، باید برم تو کار تبلیغات 🤣🤣

نیلو
نیلو
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

آره حتما تبلیغ کن همچین ک تو حرف زدی همه فهمیدن ک فاطمه بی تقصیره

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

منکه ب دلم آب قند میدم بعد هر پارت😂

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

دتش دد نکونه😋😅

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

چند نفر این رمان رو میخونن حسابشو داری؟

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

مدیر هم داریم😂فک کردم ریاست دست توئه

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

من تازه واردم نمیشناسمش

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

شاید باورت نشه من خدا وکیلی من دوستی یا رفیقی ندارم خیلی تنهام🤣💔

نیلو
نیلو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

راست میگم بخدا😐

P:z
P:z
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

چت روم کجاستت؟

Mahi
Mahi
1 سال قبل

خیلی بد بود خیلی کوتاه بود واقعا داره خسته کننده میشه

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

حداقل یه خورده از زبان عماد هم حرف بزن

🙂🙂🙂🙂
🙂🙂🙂🙂
1 سال قبل

با سلام و عرض ادب خدمت شما
این رمان ی رمان عالی هست ولی پارت گذاریم افتضاح است
من در گذشته ک سریال ها بخش میشد بعد از ۲۴ ساعت قر می زدم ک کمه
اما الان
بعد از ۲۴ ساعت میشینم تو ذهنم تصویرت و اتفاقات حدس میزنم
بعدش میبینم
گلاویژ آماده شد رفت خونه عماد بعد پشیمون شد

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

یعنی نویسنده هم نویسنده های قدیم واقعا که چهار تا خط نوشتی بعد اسم تو گذاشتی نویسنده خجالت داره

نیلو
نیلو
1 سال قبل

دیشب توی اینستا پلاس بودم ی متنی خوندم نوشته بود😂«پسری که دماغشو عمل کنه اگه بره خدمت میشه عروس پادگان» همون لحظه تصویر عکس عماد اومد تو ذهنم گفتم یعنی عماد وقتی رفت خدمت عمل کرده بود یان جر خوردم😂💔

مهسا
مهسا
1 سال قبل

نه به رمان ممنوعه که من یه پارت‌شو تو دو روز تموم میکنم؛ نه به این که دو دقیقه نمیشه و تموم میشه😐😂

دلنواز
دلنواز
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

توروخدااااا پارتارو بیشتر بزار
خب اگه وقت کم میاد برا نوشتن شبا پارت بزار عزیزم

نیلو
نیلو
1 سال قبل

پارسال شبکه دو سریال سلام آقای مدیر پخش میشد من سریال رو دوست نداشتم نگاه میکردم چون سهند جاهدی توش نقش داشت یعنی فک کنم دو روز گذشت ولی ی شب ک اونا بازی میکردن تموم نمیشد موقعه ک صبح شد آخرین قسمتش بود😂 رمان گلاویژ هم همینطوره ب دلتون آب قند بدین پارت دیگه ای در کار نی

دسته‌ها

56
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x