رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۱

1.5
(2)

 

 

« کاترین »

بی تفاوت داخل جنگل به این بزرگی مشغول قدم زدن بودم ، ذهنم درگیر حرف های پدر بود …

” تو به عنوان دختر رهبر بت پایرز ها ، باید الگو باشی برای بقیه ی دختر های همسن و سال خودت ! نه اینکه هرجا دلت کشید بری ، قانون ها رو زیر پا بزاری و اینقدر خودسر و بی پروا باشی ! ”

آهی کشیدم ، آخه این چه زندگی بود ، دختر رهبر باشی اما هیچ کاری نتونی انجام بدی و به خاطر یه سری چیزهای مسخره که مثلا بهش قانون میگفتیم ، نتونی اون کار های خاص رو انجام بدی …

 

غرق در افکارم بودم که صدای قار و قور شکمم بلند شد ، از ظهر تا حالا غذای درست و حسابی نخورده بودم ، باید تا قبل بالا آمدن ماه وسط آسمان شب ، برمیگشتم عمارت ، هرچند من که زیاد از عمارتمون دور نشده بودم ، اما باید حتما چیزی رو شکار میکردم تا از گرسنگی تلف نشدم ،

چشم هایم را بستم ، نفس عمیقی کشیدم و بوهای مختلف جنگل را به شش هایم وارد کردم ، هیممم ، بوی خون میاد ، معلومه یه غذا همین نزدیکیه ،

به یک باره چشمهایم را باز کردم ، چیز سفید رنگی توجه ام را به خود جلب کرد ، خرگوشی دقیقا چند متر دور تر مشغول جست و خیز بود …. آن هم این وقت شب … بهترین موقعیت بود … به سرعت به سمت خرگوش دویدم ، دندان های نیشم تیز تر از قبل بود … روی زمین نشستم ، خرگوش را در دستانم گرفتم ، به چشمان ملتمس خرگوش نگاه کردم ، قصد فرار داشت ….

_ سلام کوچولوی خوشگل ، چطوری ؟

هیممم… مثل اینکه از من خوشت نیومد هان ؟ اما باید ببخشید ! مجبورم !

دندان هایم را تیز کردم ، آماده فرو کردن در بدن خرگوش بود که… صدایی عجیب ،

نظرم را به خود جلب کرد …. بیخیال خرگوش شدم ، از روی زمین بلند شدم ، چشمانم را به دقت به اطراف چرخاندم و به سمت جسم تاریکی که به سرعت مشغول فرار کردن بود ، دویدم ، همیشه دختر کنجکاوی بودم و تا کنجکاویم را برطرف نمی کردم دست بردار نمی شدم …..

بالاخره بعد از نیم ساعت دویدن به طرف آن جسم ، پشت درختی تنومند خود را پنهان کرد ، از عمارت دور شده بودم ، اما در ازای برطرف شدن کنجکاویم می ارزید… آره .. من یک اعجوبه بودم …

با دقت به چیزی که خود را پشت درخت پنهان میکرد چشم دوختم … هیممم…

 

مشخص بود یک جانور نیست ، سرعتم را کم کردم ، با قدم هایی شمرده شمرده به سمتش حرکت کردم ، هر قدم که به سمتش برمیداشتم صدای نفس نفس زدن هایش بلند تر میشد ، قهقه ی پیروزمندانه ای سر دادم و لب زدم :

_ بالاخره گیرت انداختم … دیگه نمیتونی از دستم فرار کنی ، متاسفانه باید بگم که گیر افتادییی !

 

برای لحظه ای صدای نفس زدن هایش قطع شد ، با کلی شوق و کنجکاوی برای رسیدن به پشت درخت و دیدن اون چیز ، پا تند کردم که ناگهان ….

 

با نشستن دستی گرم روی شانم ، بی اراده جیغ بلند و کش داری کشیدم ، فورا برگشتم ، ترس ، وحشت ، دلهره ، به معنای واقعی یک کلمه قبض روح شدم ، برای لحظه ای احساس کردم خون به مغزم نمیرسه …

من که تنهایی اومده بودم ، پس این کیه که دستش رو روی شانم گذاشته ؟

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یسنا
یسنا
1 سال قبل

جووون رمانت عجب چیزی دقیقا موقع حساس تموم شد😭

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

رمانت عالیه کارت حرف نداره👌🏻❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

خواهش میکنم گلم🤍

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Asaadi
1 سال قبل

💜❤

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

دمت گرم آزاده جون❤🤍

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

❤❤

Aida
Aida
1 سال قبل

اووو به نظرم رمان جالبیه 😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Aida
1 سال قبل

بلی خیلیم عالیه

Nahar
Nahar
1 سال قبل

اووه رمان جدید. ماشالا همه زدن ت کار خون‌اشام نویسی😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nahar
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
1 سال قبل

آفرین 👏
فقط عکس نذاشتی الان برات درستش میکنم

دسته‌ها

16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x