3 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت 46

0
(0)

.

 

 

 

مائده: آروم باش دلوین..چرا خونت جوش میاد؟

ما رفیقاتیم دلوین هرچی هم بشه حتی اگر تو مقصر هم باشی ما پشت توییم نه پشت طرف مقابلت

اما خب یسری حرفا رو باید گفت

یگانه: مائده راست میگه دلوین..مبینا که چیزی نگفت انقد عصبی شدی

تو که اینطوری نبودی؟

_ خونم به جوش اومده

دیگه کشش ندارم

دیگه چقد بشنوم؟

دیگه چقد بذارم کنج سینم؟

دیگه چقدر این مغزم جا داره؟

میگین چیکار کنم؟

برم بگم پشیمون شدم؟

نه پشیمون نشدم

رو حرفمم هستم

شاید رو پیشنهاد محمد علی هم فکر کردم

( محمد علی پسر عموی بابام بود

اما بخاطر نزدیکی که به هم داشتیم بهش میگفتم پسر عمو

قبل از اینکه بیایم اینجا بهم پیشنهاد ازدواج داده بود منم بخاطر عشقی که به آریا داشتم همون لحظه جواب رد دادم)

مائده: چییی؟؟؟؟

محمد علیییی؟؟؟

دلوین تو عقلتو از دست دادییی؟؟

محمد علیییی؟

_ انقد جوش نیا مائده

اره محمد علی

هم پسر خوبیه

هم پولداره

همم مثل خودم دانشجو پزشکیه

یگانه: تو رد دادی دلوین

واقعا هم رد دادی.

این بود اون عشقی که به آریا داشتی؟

_ بچها میشه بس کنید؟

من دارم میرم محبوبه اینا رو ببرم بازار

می‌خوام کلی چیز میز بخرم برام ببره رفسنجان

شمام میاین؟

مائده: من نیستم دلوین

آرتین یه قرار گذاشته ساعت ۶ که هم من راجب اون بدونم هم اون راجب من..

تو هم یکمی بیشتر فکر کن.

با عجله تصمیم نگیر

مبینا: فکر کنم عصری ما عصری باید لباس هم بخریم

یگانه: لباس چی؟

_ انقد خنگی ینی؟

لباس عروسی این مائده خانم

یگانه: اووه راست میگیاااا یادم نبود اصلا

مائده جواب یگانه رو میداد یگانه جواب اونو مبینا میپرید وسط بحثشون

دیگه غرق فکر شده بودم و چیزی نمی‌فهمیدم

فقط کوچه‌ای رو میدیدم که توش خونه ی ما بود

پیچیدم تو کوچه و بوقی زدم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۰۰۳۶۵۱۷۴۲

دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که…
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4.1 (12)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
wp3551985

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش…
رمان تابو

رمان تابو 0 (0)

4 دیدگاه
دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
IMG 20230123 230208 386

دانلود رمان آبان سرد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام…
رمان آخرین بت

دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری 5 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه: رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

پاک زده به سرش دلی

سپیده
سپیده
1 سال قبل

نویسنده این چندمین رمانیه ک مینویسی

ثنا
ثنا
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

برای منم سوال شد ؟

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x