8 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۲۲

5
(1)

.

 

 

 

_ اما تو الان چند ساعته که برای من خاک شدی آریا،

برو خواهشاً

تنهام بذار

آریا: دیگه نه میتونم،نه میخوام

الان که متوجه شدم تو هم دوستم داری نمیرم

نخواه ازم اینو

لطفاً خواهش نکن دلوین

جیغ زدم

_ چرا اونموقعی که داشتم زیر بارون نیومدی؟

الان اومدی که چی؟

چرا همون موقع بهم نگفتی؟؟

چرا نگفتی که بهم علاقه داری اریا؟

هااا؟؟ چرا نگفتی؟؟

برو بیرون خواهشاً

جون عزیزت برو بیرون تا پرستارا رو صدا نزدم

آریا: می‌دونی…من هیچ آدرس و نشونه ای ازت نداشتم

حتی بار ها و بار ها خالتو آوردم خونتون که تو رو ببینم اما تو نبودی

یا کتابخونه بودی یا داشتی درس میخوندی..

من چطوری بهت میگفتم؟

چطوری میگفتم که دوست دارم

که برام عزیزی

که برام مهمی

_ برو آریا

برو دیگه هم بر نگرد

آریا: میرم اما الان نه… وقتی میرم که جواب مثبت بدی

برم که با خانواده بیام

خسته شده بودم از کلکل…باید اذیت میشد

باید همون اندازه ای که من اذیت شدم اذیت بشه

عشق بود هرچی بود باید فراموش میشد

دیگه ازش خوشم نمیومد

پرستارا رو باید صدا میزدم

حالم اصلا خوب نبود ینی افتضاح بود

اما باید تمام توانمو جمع میکردم و با صدای بلند پرستارارو صدا میزدم

با جیغ گفتم:

_ پرستار

پرستاااااااااااااار

خانوم پرستااااااااااارررررر؟؟؟؟؟؟

آریا با چشمای مأیوس بهم نگاه میکرد

گول این چشما رو دیگه هیچوقت نباید می‌خوردم

 

پرستاره هراسون اومد داخل

نفس نفس میزد

چی شده خانوم؟ اتفاقی افتادع؟؟

یه نگاه به آریا انداختم تو چشماش نا‌ امیدی رو میشد دید

انگاری داشت می‌گفت تو رو خدا نه

اینکارو نکن…

_ این آقا مزاحم استراحت بنده شده میشه بیرونش کنید؟

پرستار: باشه خانومم آروم باش شما

رو کرد به آریا

بفرمایید بیرون آقای محترم،مریض نیاز به استراحت دارن

بفرمایید بیرون خواهشاً…بفرمایید

آریا از جاش بلند شد

اما نا امید بهم نگاه میکرد

دلم به حالش سوخت

سوخت که نه.. کباب شد

ولی باید یکم سختی بکشه

لحظه ی آخر یه نگاه عمیق به چشمام انداخت و از اتاق زد بیرون

حدس میزدم گریش گرفته بود

بچها بعد از سر آریا اومدن داخل

مبینا: چیشده دلی؟؟ چرا بیرونش کردی؟؟ بد بخت اشک‌از چشماش میچکید

محبوبه: راست میگه دلوین چرا اینکار کردی؟ این همونی بود که بخاطرش چند روز تو کما بودی

چرا انقد تو خری؟

چرا عقل نداری؟

چ….

رامتین: وای محبوبه ولش کن

دلش خواسته حتما

دلوین همیشه یه دلیل داشته

دلوین دلیلتو بگو بچها هم بفهمن

با سرفه و صدای گرفته ای گفتم

_ الا…ن وا‌…قعا…حا…لم…خوب… نیس

بعدا

مائده: چیشدی دلوین؟

چرا نفس نفس میزنی؟؟؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

چرا اخههه این شکلی کرد البته یکم حق میدم بهش اگه این اتفاق نمی افتاد ایا اریا بهش می گفت دوست دارم اما یکم دلوین ازیاده رویی کرد اما هر طور نویسنده جون صلاح می دونند اون درست

سپیده
سپیده
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

ولی من وقتی خودم رو میزارم جای دلوین رفتار بدتری میکردم با آریا خودمم نمیدونم چرا اما خب هر کی یه سلیقه یا رفتاری داره
ولی همون طور ک گفتی نویسنده هر جور بخاد مینویسه تصمیم با اونه

Sana
Sana
1 سال قبل

نویسنده عزیز یه جا خوندم میزان بالا بودن صدای طرف رو با طولانی کردن کلمه مثلا 《 آااااییی نفففففففس کششش》رو نشون نمیدن برای زیباتر شدن بلندی صدا رو توصیف میکنن مثلا 《 صدایش به قدری بلند بود که گوشهایم درد گرفت 》

سه نقطه
سه نقطه
پاسخ به  Sana
1 سال قبل

😂😂😂😂

ادا
ادا
1 سال قبل

حقشه
اخیشش

Golnaz
Golnaz
1 سال قبل

سلام چرا این پارت آخری خیلی کم بود خواهشا یه کم بیشتر بذارین🙁

سپیده
سپیده
پاسخ به  Golnaz
1 سال قبل

از بقیه رمان ها ک بهتره روزی ۲ پارت میزاره

Maede.f
Maede.f
1 سال قبل

عالی بود مثل همیشه ، ممنون

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x