6 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۵۲

5
(1)

.

 

 

 

محکم در اغوشش گرفتم..

راست میگویند که خواهر تیکه ای جواهر است و بس!

حتی اگر پشت به تو باشد..

رامتین: اه بابا بس کنین. با این چندش بازیاتون

محبوبه از آغوشم دل کند و رو به رامتین آشفته گفت: حسودی دیگه..حسود

بعد هم با لبخندی زیبا از کنارم گذشت و شونه به شونه ی رامتین ایستاد و دستش را توی دست های رامتین قفل کرد

همگی با لبخند از کنار هم گذشتیم و به سوی فروشنده رفتیم

محبوبه و رامتین چیزی پسندشون نشده بود

باید کاری میکردم..

اینطوری دست خالی نمیشد‌‌..

پس از حساب کردن وسایلا از در مغازه زدیم بیرون

رو به بچها کردم و گفتم اگر خریدی دارن انجام بدن تا من برم و کارمو انجام بدم و بیام

همگی از شدت خستگی مخالفت خودشون رو اعلام کردن و به طرف ماشین رفتن و من هم به طرف یه بوتیک خوش نقش و نگار وارد شدم بوی عطر مشامم را پر کرده بود

سلامی دادم و سمت لباس های ست زنونه و مردونه رفتم

بین لباس ها میگشتم تا شاید چیزی توجهمو به خودش جلب کنه اما چیزی نبود که با هیجان بهش نگاه کنم و خواستارش بشم

صدامو بلند کردم و رو به یکی از کمک فروشنده ها کردم و گفتم: ببخشید آقا؟ شما اینجا به جز این لباس های ست نمونه های دیگه ای هم دارید؟

+ خواهش میکنم..چه مدلی مد نظرتونه؟

_ یه دست لباس ست زنونه و مردونه ی ست پاییزه با رنگ روشن

+ بله حتما..یه چند لحظه صبر کنید..

فروشنده به طرف انبار بوتیکش رفت تا چیزی که من خواستم رو بیاره..

فرصت رو غنیمت شمردم و چرخ دیگه ای توی مغازه زدم‌‌..

یه دست برای مهیار و فاطمه

یه دست برای محبوبه و رامتین

یه دست برای دلارام و کارن

فروشنده با دستای پر برگشت

پر از لباس های ست پاییزه ی رنگی

اول از همه رنگ طوسی رو برداشتم..بعد هم رنگ شکلاتی بعدم رنگ سفید..

فاطمه و محبوبه تقریبا اندازه هاشون مثل خودم بود اما دلارام یه سایز از من بزرگتر

پس از تعیین سایز و پلاستیک کردن هرکدوم و کشیدن کارت توسط فروشنده از بوتیک زدم بیرون و از در پاساژ بیرون زدم

بچها تو ماشین منتظر من بودن

در ماشینو باز کردم و نشستم تو ماشین

محبوبه: چیکار میکردی یه ساعت دلوین؟

_ کار داشتم دیگه..مگه نمی‌بینی دستامو؟

محبوبه: چیکار؟

چی خریدی اینهمه؟

من یادم باشه به بابات بگم اینهمه پول به تو نده انقد خرجشون نکنی

_ ای بابا محبوبهههه اذیت نکن دیگه

محبوبه: خب باشه اذیت نمیکنم حالا بگو مارکو چه برایمان آورده ای؟

_ نه دیگه مزش ریخت..نمیگم

زدم رو شونه ی رامتین و گفتم برو داداش برو

محبوبه: دلوین؟ قهر نکن دیگه..شوخی میکردمم بگو چی خریدی کنجکاو شدم

دستامو جلوی دهنم گذشتم تا لبخندم ضایع نشه..

اما ضایع شد و خندمو دید و یکی از پلاستیک ها رو از دستم کشید

_هوی وحشی آروم باش

محبوبه: برو بابا..بچه پروو

در پلاستیکو که باز کرد دو دست لباس ست طوسی نقش نمایی میکرد

یه دستشو برداشت

نمیدونم زنونش بود یا مردونه

محبوبه: وایییییی دلویین!! اینا برا ماعهههه؟

اخ من چقد‌ دنبال اینا میگشتممم

مرسی واقعاااا من ازت ممنونممم

_ خواهش میکنم..حالا دانشگاه هاروارد که قبول‌نشدی اینقد جیغ‌ میزنی آروم باش خواهر من

رامتین: چی خریدی دلوین‌ مگه؟

_ هیچی بابا یه دست لباس ست پاییزه برای تو و محبوبه

یه دست مهیار و زنش

یه دست دلارام و کارن

طوسیش برا شماعه

شکلاتیش برا دلارام سفیدم برا مهیار و فاطمه

رامتین: اوه خیلی ممنون خانم دکتر

ما راضی به زحمت نبودیم

_ خواهش میکنم وظیفه بود

از توی آیینه رامتین لبخندی بهم زد و متقابلا جوابش رو دادم

بعد هم چشم دادم به پنجره و ماشین های در حال حرکت

صدای پیامک گوشیم اومد

حتما اریا‌بود

نزدیک ساعتای‌ چهار بود

گوشیو از جیبم در آوردم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۳۲۳۶۸۷۷

دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری 0 (0)

4 دیدگاه
    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۷۴۱۹۲۵

دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۸ ۱۵۴۸۴۳۵۵۶

دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت…
Suicide 2

رمان آیدا و مرد مغرور 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن.
رمان اوج لذت

دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی 4.2 (32)

بدون دیدگاه
  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۱۴۰۲۴۳۳۱۴

دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی 5 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره…
photo 2020 01 09 01 01 16

رمان تاوان یک روز بارانی 0 (0)

6 دیدگاه
  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…    
۱۶۰۵۱۰

دانلود رمان تموم شهر خوابیدن 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۷ ۱۰۲۷۲۵۰۲۱

دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

تا هیجانی شد تموم شد😭

hadis
hadis
1 سال قبل

سلام ببخشید رمان من رو هم می‌تونید تو سایت پارتگذاری کنین یا اصلا هر کسی خودش میتونه یا فقط ادمین های مخصوص سایت میتونن؟

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  hadis
1 سال قبل

سلام عزیزم
رمان قبول نمی کنیم فعلا

hadis
hadis
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

میشه بگین کی رمان میخواین که من بهتون بگم چون رمان من رمان خوبیه حتما خواننده جذب میکنه و خیلی دوست دارم نظر بقیه راجب رمانم بدونم

hadis
hadis
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اگه یکم بخونین خوشتون میاد حتما

محدثه
محدثه
پاسخ به  hadis
1 سال قبل

سلام..
فاطمه جان جوابت رو دادن گلی

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x