1 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۵۴

5
(1)

.

 

 

 

توی سکوت با آهنگ رانندگی میکردم

همیشه این موقع پیام‌ آریا رو خونده بودم

اما امروز هنوز نفرستاده

اتفاقی برایش نیفتاده باشه

درسته دیگه همه چی تموم شده اس

اما حس انسان دوستیه

آدمی رو که من پنج سال توی قلبم نگه داشتم‌ رو نمیتونم یهویی بیرون بندازمش

مثل همون ضرب المثلی که میگه کوه کوه میاد..مو مو میره

منم همینطورم

من حتی اگه به خودم سختی هم بدم دیگه نمیتونم فراموشش کنم.

یه چیزی ازش پس ذهنم میمونه.

از یه طرف نگران آریا بودم..از یه طرف دلتنگ محبوبه و رامتین میشدم..

تا بوده همین بوده.. همیشه جدایی من از اون اگر اون دلتنگ میشد میتونست به اتاق من سر بزنه

اما من کاری از دستم بر نمیومد تو شهر غریب

صدای ضربه ی دست محبوبه که به رون پام زد از تو فکر بیرون کشیدم: چته تو فکری؟

_چیزی نیست

من همیشه سر کارایی که دوسشون دارم سکوت میکنم.

محبوبه: نگران نباش دلوین..

اصلا نگران نباش..

خدا داره تو رو امتحان می‌کنه،سعی کن از این امتحان سربلند بیرون بیای

من نمیگم تقصیر خودته که جریان آریا اونطوری شد

اما تو فقط بهش گفتی برو و به دلیل هاش گوش ندادی خواهر من

گوش ندادی و الان که نیاز به گوش دادن داری که دیگه نیست

صدای رامتین مانع این شد که بیشتر به حرفهای محبوبه فکر کنم.

شاید درست می‌گفت

همه ی قاضی های جهان هم حتی از ادماشون دلیل و توجیه می‌خوان و من نذاشتم چیزی بگه..

 

( آریا)

تو کوچه خیابونای شهر میگشتم..گاهی با ماشین و گاهی ام با پای پیاده..

تک تک جاهایی رو که دلوین اونجا بوده رو رفتم تا حس کنم که بازم هست

تقصیر خودمه که کاری انجام ندادم

رامتین راست و درست می‌گفت

یه دختر بچه ی ۱۵,۱۶ ساله که نمیتونه بیاد از تو خواستگاری کنه.

من باید پا پیش میذاشتم که نذاشتم

از زمانی که دلوین گفته بود می‌خوام رو پیشنهاد پسر عموی باباش فکر کنه خون خونمو میخورد

دنبال راه چاره ای میگشتم اما کاری ازم بر نمیومد

اما اون بسته رو فرستادم که برسه به دست دلوین

درست راس ساعت چهار

شاید با دیدن آزمایشایی که دادم یکم کوتاه بیاد

شاید باهام راه بیاد

بدونه چی داشتم اون زمان می‌کشیدم

از بچگی تا حالا به هرچیزی که خواستم رسیدم

الآنم خدا کمک میکنه و میرسم..

راه افتادم سمت خونه

نمیتونستم گوشه ای بشینم و منتظر معجزه باشم

با کلید درو باز کردم و یه راست وارد اتاقم شدم

خونه ای که گوشه به گوشه اش زجر کشیده بودم

ساکمو برداشتم

کیف مدارکمم برداشتم و از اتاق زدم بیرون

صدای مامان از آشپز خونه میومد

+ کجا داری میری مادر؟

_ من دارم میرم تهرون مامان مشخص هم نیست کی برگردم

چیزی نیاز داشتی بهم زنگ بزن

+ عه؟ انقد واجبه؟

صبر کن بابات بیاد ازش خداحافظی کن!

_ از جونمم واجب تره مامان  شما از طرف من خداحافظی کن حالا رضایت میدی به رفتنم مامان؟

+چیکار کنم که یکی یدونه ای.. برو عزیزم خیلی مواظب خودت باش.. خیلی

گونشو بوسی ای کوچیک زدم و از در خونه زدم بیرون و نشستم تو ماشین

ماشینو روشن کردم و حرکت کردم به سمت شهر غریب یار

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جیران
جیران
1 سال قبل

آریا مگه باباش نمرده بود

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x