7 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۶۰

5
(1)

.

 

 

 

 

ساعت چهار عصر بود که رسیدم تهران

کل این چند ساعتو با تند‌ ترین سرعت میروندم

اول از همه رفتم در خونه ی دلوین

از دیشب هیچ غذایی نخورده بودم

بدنم ضعف کرده بود دستامم میلرزید

اما هیچکدوم اینا برام مهم نبود

رو به روی خونه ی دلوین اینا ماشینمو پارک کردم و همونجا صندلی ماشینمو خوابوندم تا یکمی بخوابم

انقد ذهنم درگیر فکر شد که آخر خوابم برد

اما از شدت استرسی که داشتم ساعت پنج و نیم بیدار شدم

وقتی چشمامو باز کردم پنجره ی اتاق دلوین کنار رفته بود.

ترسیده بودم از اینکه نکنه منو دیده باشه

اما شیشه های ماشینم هشتاد درصد دودی بود و چیزی مشخص نبود

این چند وقت هم ماشینمو عوض کرده بودم دلوین این ماشینمو ندیده بود

در اتاقی که منتهی میشد به بالکن باز شد و دلوین  اومد تو بالکن

رو سرش یه شال انداخته بود

از سر و صورتش مشخص بود که خیلی خسته اس و کل دیشبو نخوابیده

زیر چشماش حسابی سیاه شده بود

یه لیوان چایی هم دستش بود

کم کم از چاییش میخورد و در آخر هم گذاشتش رو لبه ی بالکن و زل زد به اسمون

گوشیمو از روی داشبورد برداشتم و چند تا عکس ازش گرفتم تا هر وقت دلتنگش شدم این عکسا رو ببینم و رفع دلتنگی کنم

میدونستم به من داره فکر میکنه

به دردی که قبلاً داشتم‌ و شاید هنوزم دارمش اما با درصدی کمتر!

به صورت بی جون دلوین زل زده بودم

چقدر پشیمون بودم از گذشته ای که داشتم

چقدر ناراحت بودم از کارایی که نکرده بودم و بلاهایی که سر این دختر اومده بود.

دلوین دختر سر سختی بود

مطمئن بودم تو سختیا قویه

همیشه رو حرفاش و کاراش مصمم بود

همین کاراش بود که منو به سمت خودش جذب کرد

در بسته شده ی بالکن باز شد و یگانه اومد کنار دلوین وایساد

دستشو رو شونه ی دلوین گذاشت و بعدم بغلش کرد

مطمئن بودم داره گریه میکنه

مطمئن بودم اشک‌ امونش رو بریده

کاش به جای یگانه من بغلش کرده بودم و عطر موهاشو استشمام میکردم!

باید کاری میکردم

همینطوری که نمیشد دست رو دست بذارم تا با یکی دیگه ازدواج کنه

باید باهاش حرف میزدم

**

تا شب در خونه ی دلوین اینا تو ماشین نشسته بودم

هیچکدومشون بیرون نیومده بودن

دیگه کم کم نا امیدی بدنمو تو بغل گرفته بود

ساعت یازده شب بود که کر کره ی در پارکینگ خونش بالا رفت و ماشین دلوین از خونه بیرون اومد

دیده نمیشد کی پشتشه

اما هر کی که بود برام ارزش داشت

اما همینکه راننده ی اون ماشینو دیدم قلبم از حرکت ایستاد و بی اراده ماشینو روشن کردم و پشت به پشت دلوین رفتم

از همه ی خیابونا گذشت تا رسید به بام باید همینجا گیرش میاوردم

اگر نه از دستم می پرید و دیگه به دستش نمی اوردم

صبر کردم تا بره به بالا برسه

پشت سرش با قدم های آروم میرفتم

همینکه رفت رسید بالا رفتم پشت سرش وایسادم و بغلش کردم

جیغی کشید

مجبور بودم دهنشو بگیرم

با خیس شدن دستم متوجه شدم داره گریه میکنه

آروم دستمو از روی دهنش برداشتم و گفتم نترس دلوین

منم.. آریا

هیچی نمیگفت

انگار هنوز شکه ی کارم بود

دستشو تو دستم گرفتم و پشت سر خودم‌ رسوندمش تا ماشینم

درو باز کردم که بشونمش تو ماشین

اما سوار نمیشد با یه دستم زیر زانو هاشو گرفتم و با دست دیگم کمرشو

بلندش کردم و گذاشتمش تو ماشین و سریع سوار شدم تا پیاده نشه

سوار ماشین شدم و با تک‌ استارت ماشینو روشن کردم

و روندم به سمت خیابون

نمیتونستم هیچی نگم

دستشو تو دستم گرفتم

دلوین پر سر و صدایی که صداش کل جهانو  فرا می‌گرفت الان آروم و بی صدا روی صندلی ماشین کز کرده بود و آروم آروم اشک‌ میریخت

_ گریه نکن دلوین

گریه نکن

مجبور بودم

باید باهات حرف میزدم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

پارت بعدییی واییی چه بشود …

ثنا
ثنا
1 سال قبل

وایییییییییییی ذوققققققق مرگممممم برای پارت بعدیییی‌ مرسی از هیجان این پارتتتتت

neda
neda
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

عزیزم بیا چت روم با بچه ها آشنا شو..

ثنا
ثنا
پاسخ به  neda
1 سال قبل

چه طوری بیام ؟!

neda
neda
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

همین جایی ک داریم چت میکنیم بالاش یه لیست هس دیگ، اسم رمانارو نوشته، فهمیدی کجارو گفتم؟
همون ک آخرش نوشته کلیپ عاشقانه،
اولای اون لیست نوشته چت روم،
بزن رو‌ش
میای آخرین چت رومی ک داریم با بچه ها چت میکنیم یه قلب سبز داره بیا تو، توام چت کن
دوستاتم بیار

ثنا
ثنا
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خیلیییی ممنونم

ثنا
ثنا
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

امدم

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x