8 دیدگاه

هم دانشگاهی جان پارت ۶۴

0
(0)

.

 

 

 

 

مائده: ارتینه اریا

_ آرتین کدوم… استغفرالله

آرتین کیه؟

مائده: نامزدم

رو کردم بهش

_ پس عاشق سینه چاک خواهر ما تویی؟

آرتین: اره منم‌..چیکار مائده داری؟

مائده: یعنی چی آرتین؟

چیو چیکار مائده داری؟

آرتین: رفتی کنارش واستادی بگو و بخند راه انداختی الان دو هزاریم طلب داری از ما؟

_ ببین داداش اشتباه نکن

زود قضاوت نکن

آرتین: اشتباه نکنم چه حرفی داری بزنی؟

اومدی کنار دختر مردم وایسادی لبخندم بهش میزنی میخوای اشتباه برداشت نکنم؟

مائده: واقعا برات متاسفم ارتین

اینقد قلب سیاهی؟

خوب شد قبل ازدواج شناختمت

 

نمیخواستم مابین مائده و نامزدش جدایی اتفاق بیفته و هر‌ دو طرف زجر بکشن

خودم پیش قدم شدم

با اینکه دلم نمیخواست توضیحی بدم اما به اجبار توضیح دادم

کشیدمش کنار و براش کل قضایا رو توضیح دادم تا بد برداشت نکنه

_ این بود کل ماجرا

دلم نمیخواست بین شما جدایی رخ بده

چون خودم زجر کشیدم و نمی‌خوام شما هم مثل من زجر بکشین

تو صورتش حسادتو میشد دید

اما با یه لبخند تصنعی از کنار من رد شد و رفت پیش مائده منم حرفای اخرو به مائده زدم و برگشتم سوار ماشینم شدم تا برم تو هتلی اتاقی اجاره کنم و از این در به دری نجات پیدا کنم.

 

(دلوین)

حالم از این حال و روزی که داشتم، داشت به هم میخورد

دیگه کشش اینهمه غم و غصه برای منی که هیچی از پا درم نمی اوردو نداشتم

باید به محمد علی جواب مثبت میدادم

هم حرفه ش مثل خودم بود هم بچه ی خوبیه هم دوسم داره

از نگهبانی مائده رو صدا زدن که بره بیرون یکی کارش داره

بعد از نیم ساعت بالاخره با ارتین برگشت

خدا رو شکر که آرتین بود حس میکردم آریا اومده و کار مائده داره

اما با اومدن ارتین از نگرانی در اومدم

آخرین کلاس رو با هزار تا خستگی که نمیدونم از کجا اومده بود تموم کردیم و از دانشگاه زدیم بیرون

ارتین هنوز کلاساش شروع نشده بود بخاطر همین با ما نیومده بود

انقد پکر بودم که صحبت هیچکدوم از بچها رو نمی شنیدم

فقط سوار ماشین شدم و رو صندلی ماشین رو پای مائده دراز کشیدم و تن خستمو دادم دست خوابی که دلم نمی‌خواست ازش بیدار بشم

 **

با صدای بچها که صدام میزدن از خواب بیدار شدم و کیفمو برداشتم و از ماشین پیاده شدم و در خونه رو باز کردم و از پله ها رفتم بالا و وارد خونه شدم

اول از همه رفتم تو اتاق مشترکم با مبینا و خودمو روی تخت ولو کردم

پس از چندین روز بی خوابی بالاخره تونستم یکی دو ساعت بخوابم وقتی از خواب بیدار شدم مبینا رو دیدم که پایین تخت نشسته و داره درس میخونه

متوجه بیدار شدنم که شد ازم خواست که برم آشپزخونه مائده باهام کار داره

پتو رو از روم کنار زدم و وارد دستشویی تو اتاق شدم

به صورتم آبی زدم و وضو گرفتم و از دستشویی اومدم بیرون و سجادمو پهن کردم و ایستادم به نماز

تنها چیزی که میتونست حال دلمو عوض کنه و در آخر هم انقد غصه ی دلم زیاد بود که توی سجده اشک هام سجاده رو خیس کرد

صدای بلندم توی اتاق پیچیده بود و مبینا هی اصرار به گریه نکردنم میکرد اما من مگه میتونستم؟

بالاخره با کلی التماس مبینا نمازمو آروم خوندم و سجاده رو جمع کردم و رفتم تو اشپز خونه

مائده روی یکی صندلی های میز غذا خوری نشسته بود و داشت کتاب میخوند

منو که دید کتابشو بست و لبخندی بهم زد و درخواست کرد که بشینم

منم رو صندلی نشستم و بهش زل زدم

+ نمیخوای صحبت کنی؟

چندین روزه که ما جز گریه های تو چیزی ندیدیماا

_ اگه حرفت اینه پاشم برم

+ کجااا؟

بشین حالا الان میگم

_ باشه سریع باش

کتاب تو دستشو چرخوند و مکثی کرد و بالاخره به حرف اومد و گفت

+ تو تصمیمت چیه دلوین؟

_تصمیمم راجب چی؟

دستی رو سرش کشید

+ راجب آریا و عشقی که بهم دارین.

_پس حدسم درست بود

آریا امروز اومده بوده دانشکده!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

ممنون از قلمتون

سپیده
سپیده
1 سال قبل

رمانت خیلی خوبه ولی شخصیت دلوین یکم حرص آدم رو درمیاره

mahsa
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

موافقم

S.wq
S.wq
1 سال قبل

چرا آخه مائده به آرتین میگه قلب سیاه؟
هر کسی جای اون بود همین رفتارو میکرد ، بالاخره عاشقه خب
ولی مثل همیشه عالی بود ، ممنون نویسنده جون

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط S.wq
سپیده
سپیده
پاسخ به  S.wq
1 سال قبل

مائده هم عصبانی بوده
بعدش هم ینی مائده حق نداره با یه پسر بخنده

Kkk
Kkk
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

حتما آرتین خیلی غیرتیه دیگه

جیران
جیران
1 سال قبل

نمیدونم چرا حالم از دلوین بهم میخوره😐بی لیاقت کاش بمیره اصلا لیاقت آریا رو نداره انتر لوس احمق

Maede.F
Maede.F
پاسخ به  جیران
1 سال قبل

شاید نویسنده سوپرایزمون کنه

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x