رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 6

3.7
(3)

 

حدودا ساعت نزدیک به سه صبح بود که رسیدیم خونه و من که نای راه رفتن نداشتم با حال زاری پرسیدم :

 

کدوم اتاق منه ؟

 

– طبقه بالا رو به روی اتاق من .‌

 

 

واییییییییییی

خدایا بسه دیگه .

 

 

بهراد بی اهمیت بهم رفت بالا و منم به هر بدبختی بود خودمو رسوندم به اتاقم . اتاق مستر بود و توش حموم داشت . رفتم تو‌ حموم و شیش ساعت گیر موهام بودم

تار موهام به شدت نازک بود و وقتی کارم تموم شد و گیره ها رو از تو سرم در آوردم ، چشمام به حدی از شدت اشک قرمز شده بود که دیگه تار میدیدم .

دمر افتادم رو تخت و بعدش نفهمیدم چی شد .

 

 

ـ……………. صبح روز بعد

 

 

چشمامو باز کردم ، از امروز زندگی من وارد بخش جدیدی شده بود

بهراد قول داده بود که هیچ‌ کاری به کارم نداشته باشه و حتی اتاق هامون هم جدا بود .

از جام بلند شدم ، دیشب که اصن فرصت نشد اتاقو ببینم .

تخت ، دراور ، کمد لباسی ، کتابخونه و آینه ام سفید ، با عاج های سلطنتی و طلایی بود

کاغذ دیواری گل های سفید با نوار های پررنگ طلایی .

اتاق خیییییییییلی خوششششگلی بود . رفتم سر کمد و یه لباس آبی فیروزه ای آستین بلند و یقه دیپلمات پوشیدم و شلوار پاچه گشاد مشکیم رو هم بر داشتم .

نمیتونستم روسری بپوشم چون بهراد شرعا و قانونا همسر من بود .

موهام که تا زانو هام میرسید رو شونه کردم و از اتاق رفتم بیرون .

بهراد سر میز صبحانه نشسته بود ولی چیزی نمیخورد .

رفتم و رو به روش نشستم و سلام کردم ، نه تنها جوابمو نداد بلکه شروع کرد به اولتیماتوم دادن :

 

 

ببین تیدا عمارت من یه سری قوانین داره

یک : هردو باید سر میز تو یه تایم مشخص باشیم و غذامون رو با هم بخوریم و با هم از سر میز بلند میشیم

دو : حق نداری قبل از من به اتاق خوابت بری

سه : من از اینکه کسی تو خونم باشه بدم میاد بنابراین غذا درست کردن و باقی کار های خونه با خودته

چهار : بدون اجازه من از خونه بیرون نمیری .

 

 

– اوکی قوانینت رو فراموش نمیکنم

 

 

حالا چرا اول صبحی رفتی مو مصنوعی گذاشتی ؟ نکنه کچلی ؟

 

 

– ها ؟ موهای خودمه بابا

 

 

صدای خندش بلند شد :

 

شخی بامزه ای بود

 

 

– ای بابا ، بیا خودت نگاه کن .

 

 

یه لقمه گرفتم و گذاشتم تو دهنم که بهراد از جاش بلند شد و اومد بالاسرم . چند نخ از موهامو تو دستش گرفت و یهو کشید

از شدت درد لقمه پرید تو گلوم

به سرفه افتادم و ضربه هایی که بهراد به کمرم میزد بی فایده بود

دراز کشم کرد و چند قطره آب ریخت تو حلقم :

 

 

وای باورم نمیشه موهای خودته

 

 

– منم باورم نمیشد بخوای اینجوری موهامو از ریشه بکنی

نویسنده : ترنج

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۵ ۲۲۲۸۱۵۶۲۸

دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که…
unnamed

رمان تمنای وجودم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند.…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !    
IMG 20230128 233643 0412

دانلود رمان بغض پاییز 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 4 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنه
آنه
2 سال قبل

چرا احساس میکنم این رمانو زدن دور تند😐، انگاری ک یه فیلمو سریع رد کنی، آدما تند تند حرف بزنن
شمام اینجوری فک میکنین یا من خل شدم؟ 😂

atena
atena
پاسخ به  آنه
2 سال قبل

دقیقا منم این حسو دارم😂

Shab dorr
Shab dorr
2 سال قبل

ولی یکم تو رو خدا بیشتر بنویس
آخه این ربع پارت هم نیس
چه برسه یه پارت😒😕

Shab dorr
Shab dorr
2 سال قبل

😂😂😂😂
جونم مو بلند 😍😍

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x