رمان آرزوی عروسک پارت 137

3.7
(3)

 

باشنیدن صدای ارسلان بی اراده یه کم بیشتر از آرش فاصله گرفتم و ترسیده تکونی خوردم!
آرش هم که انگار با رفتار من شوکه شده بود با مکث طولانی به سمت باباش برگشت وگفت؛
_بله؟

درحالی که صدای کوبیده شدن قلبم رو توی گلوم حس میکردم به ارسلان که صورتش شبیه علامت سوال شده بود نگاه کردم…
_خوبید بچه ها؟

آرش اومد حرف بزنه که فورا پریدم وسط حرف وگفتم؛
_بله… ما خوبیم.. چیزی میخواستید؟
آرش با حرص نگاهم کرد و دندون قروچه ای کرد و دوباره سمت باباش برگشت وگفت:

_کاری داشتی بابا؟ صدام کردی…
ارسلان_ آهان.. آره پسرم.. من دارم میرم سوپرمارکت خواستم بپرسم چیزی نمیخوای واست بیارم؟!

_سوپرمارکت واسه چی؟ چرا زنگ نمیزنی واست بیارن دم خونه؟
_نه پسرم هردفعه تلفنی سفارش دادم باب میلم نبود.. خودم میرم!

_خیلی خب شما بشین خودم میرم
هیععع! خاک توگورت کنن آرش خنگگگ کجا میری آخه این چه تعارفیه الان بازمن تنها میشم!
ترسیده به آرش نگاه کردم که ارسلان گفت:

_نمیخواد عزیزمن..! خودم میرم سر کوچه اس دیگه! تورو با این حالت کجا بفرستم.. خودم میرم بادی هم به سرم میخوره!
_باشه! من که چیزی نمیخوام.. عش… سارا توچیزی نمیخوای؟

دیدی چی شد؟ وای خدا بگم چیکارت کنه آرششش! ازدهنش پرید و نزدیک بود بگه عشقم!!!! ازشدت ترس واسترس داشتم غش میکردم..
_نه ممنون.. منم هم چیزی لازم ندارم!

ارسلان با همون چهره ی پرتعجب آهسته باشه ای گفت و ازآشپزخونه رفت بیرون ..

منتظرشدم ارسلان کاملا از خونه بزنه بیرون و همین که پاشو بیرون گذاشت به آرش حمله کردم وگفتم:
_خدابگم چیکارت کنه یک روز نمیتونی واسه من دردسر درست نکنی نه؟؟؟؟

آرش با عصبانیت ولحنی جدی گفت؛
_این مسخره بازی هاواسه چیه؟ یکی ببینه فکرمیکنه کار خلافی میکنم و یا بمب خنثی میکنم!

اونقدر حرکاتت بچگونه و دیونه بازی هات مسخره اس که من هم جلوی بابا زبونم بند اومده بود و خودمم باورم شده بود دارم یه غلطی میکنم که از فهمیدنش میترسم!

_آرش من بهت گفتم نمیخوام بابات فعلا از رابطه ی ما چیزی بفهمه، نگفتم؟
_الان با این بچه بازی هات به نظرت چیزی نفهمید؟ نه؟

_اگرم فهمیده باشه همش تقصیر توئه من داشتم کارم رومیکردم تواومدی سروقتم!
با شماتت و قهر نگاهش روازم گرفت وگفت‌:
_خیلی بچه ای سارا…

اومد بره سمت پله ها که فورا آستین لباسش رو گرفتم ومانعش شدم!
_صبرکن ببینم کجا؟ حالا یه چیزی هم بدهکارشدم؟
_نه عزیزم من همیشه مقصرم و بدهکارم خوبه؟

_خب تواومدی توی آشپزخونه! گناه من چیه؟
_سارا من هرغلطی میکنم حواسم هست دارم چیکار میکنم و نیازی ندارم تو به من تذکر بدی ویا اونجوری تابلو بازی دربیاری که همه رو به خودت مشکوک کنی

_خیلی خب جنابعالی کارکشته وخبره تشریف داری ومن تازه کارم قبول! دیگه واسه چی مثل بچه هاقهر میکنی؟

بادلخوری نگاهم کرد و گفت؛
_من بچه ام یا تو‌؟ معلوم نیست قراره تا کی به این قایم موشک بازی هات ادامه بدی و عذابم بدی!
_آرش؟؟؟؟

_چیه؟ والا بخدا تو زندگیم اینقدر از بابام نترسیده بودم!
خنده ام گرفت.. یه جورایی حق با آرش بود من زیادی تابلو بازی درآورده بودم!

به سختی لب هامو که برای خنده کش اومده بود رو جمع کردم وگفتم:
_خب حالا خودتو لوس نکن.. دست خودم نبود ترسیدم خب!
کلافه دستشو محکم روی صورتش کشید وگفت:

_چرا سارا چرا؟ از چی میترسی؟ کار خلافی میکنی مگه؟
باخجالت سرم روپایین انداختم..
_عصبی نشو خب.. خب آخه من با بابات یه قرار هایی داشتم و قرار نبود عاشقت بشم!

قرارنبود یکی رو از زندگیت بیرون کنم که خودم جاشو بگیرم!
_سارا جان من واقعیت رو بهت گفتم و بهت گفتم که خودم پشت تموم اون ماجراها بودم و هیچ قراری درکار نیست نگفتم؟

_گفتی عزیزم.. گفتی اما خودتم قبول کردی که ازخیلی ازشرط وشروط های بابات خبر نداشتی و من….
میون حرفم پرید وگفت:

_بیخیال سارا!!! واسم مهم نیست بابا چی ازت خواسته و چه قرارهایی گذاشتین! مهم زندگی خودمه ومهم ترش انتخابی که میکنم!
انتخاب من تو بودی و هیچکس حق نداره توزندگی و انتخابم دخالت کنه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۸ ۲۳۳۸۵۰۰۶۹

دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی…
IMG 20240529 155741 508 scaled

دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع 4 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه…
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان خاطره سازی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.4 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !    
IMG 20230129 003542 2342

دانلود رمان تبسم تلخ 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۰ ۲۳۴۷۵۳۰۵۶

دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۲۰۳۰۱۹۸

دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

این رمان چقدر مونده تموم شه پس مدرسه ها داره باز میشه دیگه نمی‌تونیم بخونیم

nara
nara
پاسخ به  الہہ افشاری
1 سال قبل

ارع والا معلوم نیست کی تموم میشه ای بابا

سامی
سامی
1 سال قبل

این خانواده کلانرمال نیستن،نه به دعوای تلفنی وگوشی خوردکردن نه به این تعارف تیکه وپاره کردن آرش وپدرش ،ساراهم که کلاچندشه،پدره میره پیش دوست دخترش بعدمیادتاریشش نزده،میگه بدون امنه خونه خوب نیست نویسنده جان فازت چیه

Parham
Parham
پاسخ به  سامی
1 سال قبل

حق

Aram
Aram
پاسخ به  سامی
1 سال قبل

نویسنده رو برق سه فاز گرفته کلا فاز نداره زده جاده خاکی 😂

امیر محمد محمدگراوند
امیر محمد محمدگراوند
پاسخ به  سامی
1 سال قبل

نویسنده یه پارت اعتراف عاشقانه گذاشت تا کل اونو از دماغمون در نراره ول کن نیس😂

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x