رمان آرزوی عروسک پارت 62 - رمان دونی

 
چشم هامو بستم وگفتم؛
_باشه فراموش میکنم!
چشم هامو باز کردم که دیدم هنوز داره به لبم نگاه میکنه و نگاهش عوض شده!
ازش فاصله گرفتم و شالم رو مرتب کردم وگفتم:
_میشه در روباز کنی من برم؟

_چرا نمیخوای بری خونه؟
_همینجوری برگردم میخوان تاشب سوال جوابم کنن که چی شده وسط هفته و بی خبر اومدی؟!
_خب بیا برگردیم خونه آخر هفته میارمت دوباره!
کلافه دستمو به صورتم کشیدم وگفتم:
_میخوام تنها باشم وفکر کنم!

_اگه مشکل منم من….
میون حرفش پریدم وگفتم:
_مشکل خودمم! باخودم به مشکل خوردم و باید حلش کنم!
سرشو تکون داد و بادلخوری گفت:
_کدوم پارک بود؟ حداقل برسونمت اونجا!

_خودم میرم ممنون!
بدون حرف قفل مرکزی رو زد و منتظر شد پیاده شم!
به طرفش برگشتم و گفتم:
_نمیخوام باعث عذاب کسی بشم، توهم فراموشش کن! خداحافظ

ازماشین پیاده شدم و باقدم های بلند ازش دور شدم و فکرمیکردم الانه باسرعت ازکنارم رد بشه اما همونجا ایستاده بود و نمیدونم من احمق چه مرگم شده که فکرم پیشش موند!

به طرفش برگشتم که از همون دور دیدم سرشو روی فرمونش گذاشته!
خدایا من چمه.. چرا اینجوری شدم؟ چرا همه چیز داره برعکس میشه و بجای اون، من دارم بهش وابسته میشم؟

با وجود نسیم، بااینکه میدونم اون زندگی خودشو داره و عشق خودشو داره چرا من دارم واسه خودم یه عذاب بزرگ میسازم؟ چرا؟
دلم میخواست برگردم پیشش اما اگه ازهمین الان جلوی خودم رو نمیگرفتم،

درآینده از من هیچی جز یه سارای دل شکسته وتنها باقی نمیموند!
دوباره برگشتم و باهمون قدم های بلند کوچه رو ترک کردم و خودمو به پارک رسوندم!
توی تمام مسیر باخودم دعوا میکردم و دلیل این همه حماقت رو از خودم می پرسیدم و جوابی به ذهنم نمیرسید!

نشستم روی صندلی پارک و به سارگل پیام دادم..
بعداز چندتا پیام فان سر صبحت روباز کردم وفهمیدم امروز دانشگاه نرفته و خونه اس…
همونو بهونه کردم و حرف دلتنگی رو پیش کشیدم گفتم با صاحب کارم حرف میزنم اگه گذاشت بیام خونه باید از اون غذا دمی گوجه ها واسم درست کنی که اونم قبول کرد..

نیم ساعت به بهونه ی اینکه رفتم با صاحب کارم صحبت کنم خودمو با بازی مشغول کردم و بعدش به سارگل پیام دادم بساط ناهار رو به راه کن دارم میام!
خودمم بلند شدم و به یاد گذشته ها رفتم توی بازار روز یه کم خرید کردم و واسه خودم چرخیدم!

یک ساعت طولش دادم وبعد آروم آروم برگشتم سمت خونه!
رسیدم جلوی در خونه و اومدم زنگ رو بزنم که متوجه ماشین آرش ته کوچه شدم!

چشم هامو ریز کردم وبا گوشیمو از جیبم بیرون کشیدم وشماره آرش رو گرفتم!
جواب داد.. الو..
_تو چرا نرفتی؟
_منتظر شدم بری خونه بعد برم!
_دیونه شدی؟

_فکرکنم!
_وا؟ انگاری حالت خوب نیستا!
دنده عقب از کوچه زد بیرون و همزمان به من گفت؛
_چیزی لازم داشتی خبرم کن!
باگیجی گوشی رو بدون خداحافظی قطع کردم و باخودم زمزمه کردم:
_نکنه اونم مثل من داره دیونه میشه؟

_سارا؟
باصدای بابا که از پشت سرم میومد برگشتم..
_عع بابا جونم.. سلامممم!
محکم بغلش کردم و بوسه بارانش کردم..
_سلام عروسک بابا.. این وقت روز؟ بی خبر؟ اومدی که بمونی قلبم؟

_قربون قلبت.. نه دورت بگردم با سارگل حرف میزدم یه دفعه دلم هوای خونه رو کرد اومدم یه کم دور هم باشیم!
کلید رو به در انداخت و همزمان گفت:
_خوب کاری کردی جان دلم.. خوش اومدی نور چشمم!

باهم رفتیم داخل و مامان هم مثل بابا اولش متعجب شد وبعدش یک عالمه قربون صدقه ام رفت!
باسارگل نشستیم سبزی هایی که خریده بودم رو پاک کردیم و همزمان از بقیه حرف میزدیم و مامان هم به جونمون غر میزد که غیبت نکنیم!

تاشب خودمونو مشغول فیلم وسریال کردیم واون روز تبدیل به بهترین روز زندگیم بعداز اون همه سختی شد!
تاقبل از اینکه بخوابن همه چیز خوب بوداما همین که باخودم تنها شدم دوباره فکر وخیال به ذهنم برگشت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
2 سال قبل

کمه کمه کمه ولی خوب تنها دلیلی که دنبال می کنم خوب بودنشه🥺

༺Aref༻
2 سال قبل

چرا این پسرا مظلوم میشن انقد خواستنی میشن بعد وقتی باهاشون اوکی میشی میشن شمر

Ani
Ani
پاسخ به  ༺Aref༻
2 سال قبل

حقققققققققق

neda
neda
پاسخ به  ༺Aref༻
2 سال قبل

😂
دمتگرم دخترم 😂

گز پسته ای
گز پسته ای
2 سال قبل

میدونین نویسنده ارزوی عروسک مثل دلارای پارت میزاره ولی حداقل دمش گرم این یکی موضوعش جالبه

neda
neda
پاسخ به  گز پسته ای
2 سال قبل

میگم اسمت خیلی خوشمزه س 😂

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x