رمان تارگت پارت 102

4.3
(6)

 

قبل از اینکه بخوام خودم و به ندیدن بزنم بهم رسید و با یه لبخندی که فکر می کرد زیادی جذاب و دلرباست.. نشست یه طرف مبل دو نفره ای که روش نشسته بودم!
نگاهی به ساعت انداختم.. تا رسیدن رحیم به خونه دایی درین و خبر دادنش.. وقت داشتم و تا اون موقع کار خاصی نمی تونستم انجام بدم..
واسه همین بد نبود یه کم وقت بگذرونم با این دختری که زیادی مشتاق به نظر می رسید واسه ارتباط برقرا کردن با من..
– ببخشید نمی خواستم مزاحم بشم.. دیدم از اول مهمونی تنها نشستی.. خب.. منم تنهام.. گفتم شاید…
نگاهم و بدون رودرواسی تو صورت آرایش شده اش چرخوندم و ناخودآگاه توی ذهنم با درین مقایسه اش می کردم.. هرچند که تو همون نگاه اول می شد فهمید هیچ شباهتی ندارن..
لنز آبی روشنش و مژه های زیادی بلندی که مصنوعی بودنش بدجوری تو ذوق می زد انقدری در نظرم نقص محسوب می شد که نمی تونستم بینی و لبای خوش فرمش و حسن بدونم چون.. تحت تاثیر همون دو تا نقص اصلاً به چشم نمی اومدن..
تنها شباهتش با درین می تونست موهای زیادی مشکیش باشه که دو طرفش و گیس کرده بود و با چتری های روی پیشونیش سعی داشت سنش و کمتر از چیزی که هست نشون بده!
هرچند که بعید می دونستم موهاش به اندازه موهای درین نرمی و لطافت داشته باشه و اگه راه داشت حتماً با لمس کردن امتحانش می کردم تا ببینم حسم چقدر درست بوده.. ولی خب.. همین حرکت کوچیک می تونست هزار و یک فکر و خیال احمقانه تو سرش ایجاد کنه!
گلوم و صاف کردم و در جواب حرفش کوتاه گفتم:
– مشکلی نیست!
– من نفسم!
– میران!
– خوشبختم!
فقط سرم و تکون دادم و چیزی نگفتم! چون اینبار مشغول برانداز کردن لباسای تنش بودم و به این فکر می کردم که اگه دوست دختر من بود و می دیدم واسه این مهمونی همچین لباسایی که متشکل از یه تی شرت گشاد و شل و ول که یقه اش از یه طرف کل بازوش و بیرون انداخته بود.. با یه شورت جین که بود و نبودش خیلی تاثیری توی پوششش نداشت تن کرده.. چه واکنشی بهش نشون می دادم!
واکنشم دو حالت داشت.. اگه برام بود و نبودش اهمیت نداشت که خیلی راحت پرتش می کردم بیرون تا بره سراغ همونایی که با دیدن پرو پاچه اش آب از لب و لوچه اشون راه می افته..
ولی اگه دلم نمی خواست فعلاً از خونه و زندگیم بره بیرون.. مطمئناً کمترین کاری که می کردم.. به جا گذاشتن یه رد بخیه.. یا سوختگی روی پاش بود.. که اگه دفعه بعد خودشم جرات کنه و بخواد همچین چیزی بپوشه.. از ترس معلوم نشدن اون رد.. این کار و نکنه!

– تنهایی؟
نگاهم یه بار دیگه برگشت سمت صورتش.. حتی این مکالمه مسخره هم حوصله ام و سر جاش نیاورد و فکرم و منحرف نکرد..
در نتیجه بازم دست به دامن سیگار شدم و حین روشن کردنش لب زدم:
– می بینی که!
– نه.. کلاً میگم.. سینگلی؟
– فرقی می کنه؟
– آره خب..
مکثی کرد و با پررویی ادامه داد:
– اگه سینگلی که.. بیشتر تلاش کنم!
پک غلیظی زدم و بعد از فوت کردن دودش خیره شدم تو صورت خندونش..
– فکر کن سینگلم.. مثلاً چه جوری می خوای تلاش کنی؟
یه کم فکر کرد و گفت:
– مثلاً همین الآن پیشنهاد میدم بریم خونه من.. چون عجیب حس می کنم سرسام گرفتی از اینهمه سر و صدا و دلت یه خلوت آروم می خواد!
– درست فکر کردی.. ولی اینکه بعد از همچین فکری تصمیم گرفتی بیای و خودت عامل بهم زدن این خلوت و بیشتر شدن سر و صدا باشی اصلاً تو کتم نمیره!
جا خورد با حرفم و چشماش گرد شد ولی زود خودش و جمع و جور کرد و جواب داد:
– خلوتی که ازش حرف می زنم.. مطمئناً خیلی بیشتر از تنهایی نشستن تو این گوشه از سالن.. به آروم شدنت کمک می کنه..
سری تکون دادم و حین تکون خاکستر سیگار لب زدم:
– باشه ممنون از تلاشت.. ولی ببخشید که سینگل نیستم!
خندید و گفت:
– اگه سینگل نیستی تنهایی اینجا چیکارمی کنی؟ حالا من یه سوال پرسیدم که یه چیزی گفته باشم.. وگرنه جوابش که مشخص بود!
– تنها اومدم اینجا چون دوست دخترم انقدر سرش به تنش می ارزه که نیارمش تو این جور جاها و به همه نمایش بدمش.. اگرم می اومد.. انقدر واسه خودش شخصیت قائل بود که این شکلی ولنگ و واز لباس نپوشه.. پس فکر مچ شدن من با امثال خودت و از سرت بیرون کن و برو سراغ یکی دیگه!
جمله هایی که بدون فکر و سریع پشت سر هم به زبون آوردم انقدر ضرب العجلی و قاطعانه بود که خودمم یه لحظه ماتم برد از این جوابی که بهش دادم و مطمئناً فقط واسه دست به سر کردن این دختره نبود!
نه.. دیگه نمی شد به این وضع ادامه داد.. اینهمه ذهنیت مثبت من نسبت به درین اصلاً طبیعی نبود و با نهایت بدجنسی آرزو می کردم که رحیم یه آتو ازش گیر بیاره و من پیش خودم به این باور برسم که اونم مثل بقیه دختراس که تا یه کم توجه می بین یابو برشون می داره و میرن تو کانال فیس و افاده..
اینجوری خیلی راحت تر می تونستم با خودم و این حس مزخرفی که امروز مدام داشتم باهاش سر و کله می زدم کنار بیام و قانعش کنم که دختر اون زنیکه.. هیچ وقت نمی تونه تافته جدا بافته باشه و تو این مورد ضرب المثل گرگ زاده عاقبت گرگ شود بیشتر به کار میاد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230127 013504 2292

دانلود رمان سعادت آباد 3 (1)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک…
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری

دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری 3.8 (6)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت…
IMG 20240623 094802 068

دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا    
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
IMG 20240701 230458 934

دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح 4 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر…
InShot ۲۰۲۴۰۲۲۸ ۲۳۳۸۵۰۰۶۹

دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال 3.7 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۳ ۰۱۲۶۵۰۱۱۲

دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری 5 (3)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از…
رمان ژینو

دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار 4 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لمیا
لمیا
2 سال قبل

ساعت ۱۰ شد دیگه!!
چرا پارت بعدیو نذاشتن؟؟؟

اتنا
اتنا
2 سال قبل

ولی به نظرم قراره خیلی بد بشه. چون خود میران یسری گفت خط قرمزم خیانت هست. این کار درین هم از نظر پسرا بجوری خیانت به حساب میاد.

سپیده
سپیده
2 سال قبل

جذاب و زیبا

لمیا
لمیا
2 سال قبل

امروزم باید بذارید دیگه؟ کلا چه ساعتایی رمان میزارید؟؟؟؟

هدیه
هدیه
پاسخ به  لمیا
2 سال قبل

ساعت ۱۰ صبح

هدیه
هدیه
2 سال قبل

سلام رمانتون زیبا داره پیش میره ولی یه مشکل اساسی داره اونم اینه که خیلی کند پیش میره الان ما پارت ۱۰۲ هستیم ولی هنوز نمیدونیم که دلیل اصلی میران برای انتقام چیه ؟نمیدونیم تقوی چرا از درین میخواد انتقام بگیره.
لطفا رسیدگی کنین

Hadis
Hadis
پاسخ به  هدیه
2 سال قبل

حق

سارا
سارا
پاسخ به  هدیه
2 سال قبل

رسیدگی میشه
رمانش اونقدر زیباست که اگر رسیدگی هم نشه این منوال خیلی عالیه

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x