رمان تارگت پارت 382 - رمان دونی

 

 

 

 

 

حتم داشتم که برخورد امروز و اون تصادفی که مثلاً قرار بود اتفاق بیفته هم ساختگی بود و براش برنامه ریخته بود که اون جا خودش و به من نشون بده!

با همه اینا هنوز هزار تا سوال تو سرم بود. مهم ترینشم این که از کجا من و پیدا کرده؟ من که دیگه نه هتل می رفتم.. نه دانشگاه.. خونه ام هم که بعد از رفتن میران عوض کردم و آدرسش و نداشت.

یعنی دوباره با یه سری هدف و برنامه و نقشه برگشته بود و می خواست این بار.. انتقام کاری که با خونه اش و بعد با خودش کردم و ازم بگیره؟

– خانوم کاشانی؟؟

با تکون خوردن شونه ام توسط صدف و شنیدن صداش.. به خودم اومدم که دیدم هم خودش.. هم باباش که تو اون یکی سالن نشسته بود.. داشتن با تعجب به منی که احتمالاً چند دقیقه تو هپروت گیر کرده بودم و صداشون و نمی شنیدم نگاه می کردن.

لبخند مسخره و دستپاچه ای به روش زدم و گفتم:

– جانم؟

– هرچی صداتون کردم جواب ندادید.. سوالا رو جواب دادم بفرمایید!

نفسی گرفتم و برگه سوالایی که تند تند برای صدف نوشته بودم تا جواب بده که منم تو اون فاصله بتونم با خیال راحت فکر و خیال کنم و ازش گرفتم.. ولی فقط چشمم به برگه بود و هیچی از نوشته هاش نمی فهمیدم!

– حالتون خوبه؟

این بار صدای آقای خاکپور که داشت بهمون نزدیک می شد به گوشم رسید و من خجالت زده جواب دادم:

– بله خوبم!

– کلاً امروز حس کردم حالتون زیاد مساعد نیست. اگه فکر می کنید نمی تونید بیشتر بمونید اصلاً اشکالی نداره.. می تونید برید.. به جاش یه روز دیگه جبرانی بذارید!

آقای خاکپور حرف می زد و ذهن مریض من باز کشیده شد سمت میران و تحلیل رفتارش.. اولین سوالی که ازم پرسید این بود که «چطور این جایی؟» اونم بعد از این که به ساعتش نگاه کرد..

یعنی.. یعنی حتی اینم می دونست که من یکشنبه ها.. تو این ساعت کلاس دارم و مسلماً.. نمی تونم تو اون خیابون باشم؟

این چیزی بود که کوروش بعد از چند ماه هنوزم یادش می رفت و هر بار من باید بهش می گفتم.. ولی میران ازش خبر داشت؟

 

 

 

 

 

 

– خانوم کاشانی؟

این بار دیگه بدون رودرواسی از جام بلند شدم و مشغول جمع کردن وسایلم شدم.. چون شک نداشتم که اگه چند دقیقه بیشتر می موندم آقای خاکپور به یقین می رسید که معلم دخترش مشکل حاد روانی داره و عذرم و می خواست.

– بله اگه اجازه بدید امروز برم ممنون می شم! قول می دم حتماً تو این هفته تماس بگیرم و یه روز دیگه رو مشخص کنم.. تو رو خدا ببخشید که این جوری شد!

– این چه حرفیه؟ اصلاً مسئله ای نیست. اگه تلفنی هم خبر می دادید حالتون خوب نیست می گفتم که لازم نیست امروز بیاید.

– خیلی ممنون.. صدف جون ببخشید! این سوالا هم نگه دار جلسه بعد نگاه می کنم خب؟

صدف با همه مهربونی و ادب و تربیتی که مطمئناً از این پدر زیادی متشخص یاد گرفته بود لبخند زد و سرش و به تایید تکون داد..

منم با یه خدافظی پر از شرمندگی دیگه خواستم برم سمت در که آقای خاکپور گفت:

– جسارته! می تونم برسونمتون؟

نفسی گرفتم و حس کردم شرم و خجالتم داره همین طور بالا می ره.. این آدم بارها به من جنتلمن و محترم بودنش و ثابت کرده بود و با این که صدف مادر نداشت و اکثراً با پدرش تو خونه تنها بود.. هیچ وقت احساس معذب بودن از حضورش نداشتم و اولین تجربه معلم خصوصی شدنم.. با متشخص بودن این آدم.. تبدیل به بهترین تجربه ام شد و این و مطمئناً بعد از تموم شدن این دوره به خودشم می گفتم.

واسه همین دلم می خواست اونم از من یه ذهنیت خوب داشته باشه.. نه یه آدم آویزون که گفتم:

– نه خیلی ممنون! خودم می تونم برم.. مرسی از محبتتون!

– حداقل بذارید یه ماشین براتون بگیرم از آژانس سر کوچه. من و می شناسن.. آدم مطمئن می فرستن. این جوری خیال منم راحت تره!

نمی دونم ظاهرم چقدر آشفته بود که این آدمم نگران کرده بود.. ولی پیشنهادش پاهام و شل کرد و چون تا این جا هم به زور اومدم و راننده اسنپ حسابی از دستم کلافه شد گفتم:

– بله ممنون می شم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

یه بدبخت
یه بدبخت
1 سال قبل

چقدر پر مفهموم

دیانا
دیانا
1 سال قبل

ای بمیری درین که اینقدر با خودت حرف میزنی 😤😤
همچی هم میخواد برای خودش تجزیه تحلیل کنه اههههههه😒😒

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

چقدر الکی حرف میزنه ای خدا

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

حالا این یه پارت بود؟😬😬

Maman arya
Maman arya
1 سال قبل

فک کنم آخر سر بابا صدف بگیرتش😂😂😂

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Maman arya
1 سال قبل

عاشق جدید درین

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
پاسخ به  Maman arya
1 سال قبل

وای نه دیگه بسه 😐😐

رهاا
رهاا
1 سال قبل

چرا انقدکم

ماه
ماه
پاسخ به  رهاا
1 سال قبل

کم نبود ک کلی اطلاعات بدست اوردیم ، اینکه بابای صدف تنهاست و خیلی باشخصیت و میران میدونه درین چ روزایی کلاس داره ولی کورش هنوزنمیدونه

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x