رمان تارگت پارت 383 - رمان دونی

 

 

 

 

 

تاییدم و که گرفت رفت زنگ بزنه و من تا جلوی در رفتم و مشغول پوشیدن کفشم شدم.. واقعاً این حال بد و آشفتگی به خاطر چی بود؟

چرا داشتم انقدر راحت وا می دادم؟ چرا تا میران و دیدم دوباره از این رو به رو شدم و یادم رفت که تو این یک سال و نیم یاد گرفته بودم که بدون اونم می تونم زندگی کنم؟

اون یه آدمی بود توی زندگی گذشته ام که خیلی اتفاقی دوباره هم و دیدیم.. مثل همه دوست پسر دوست دخترایی که بعد از کات کردن ممکنه بازم با هم چشم تو چشم بشن و حالا فرق ما این بود که رابطه امون.. یه کم غیر عادی تر از بقیه پیش رفت..

ولی این چیزی نبود که بخواد اصل قضیه رو تغییر بده و باعث بشه فکرای عجیب غریب و نشدنی به سرم راه بدم.. من اتفاقاً باید خودم و آماده می کردم و از همین موقعیت برای اثبات خیلی چیزا به میران استفاده می کردم و بهش می فهموندم هرچی بین ما بوده تو همون گذشته مونده و حداقل از جانب من تموم شده..

حتی اگه خودم باور داشته باشم که حرفام دروغ محضه.. ولی باید این و هرجوری که می تونستم به میران.. ثابت می کردم.. یعنی امیدوار بودم که بتونم!

*

..همه اون روزایی که بی تو گذشت..

..کنار تو بودم و..

..غصه رفتن تو یه روزی گرفت..

..تمام وجودم و..

..نمی دونم کجایی چه تلخه که من..

..یه خاطره بودم و بس..

بعد از ده تا آهنگی که از گوشیم پخش شد و من هیچ توجهی به متنش نشون ندادم.. صدای این یکی رو.. بی اهمیت به این که تو شرکت کوروش بودم و مثلاً قرار بود کارایی که بهم محول کرده رو انجام بدم.. بالا بردم و با پیشونی تکیه داده شده به شیشه میز.. غرق شدم تو متن ترانه!

..نمی تونم از عشق تو دل بکنم..

..تو این همه خاطره..

..نمی دونم به چشم کی زل بزنم..

..نگاهت و یادم بره..

..هنوزم عشق و خاطره هات تو دلِ..

..کسی که دوست داره هست..

 

 

 

 

 

دو روز بود که از اون دیدار می گذشت و من دیگه هیچ نشونه ای از حضور میران توی زندگیم ندیدم.. حتی می ترسیدم با کسی درباره اش حرف بزنم.

تو این دو روز.. هم با آفرین حرف زده بودم و هم با امیرعلی.. که حالا دیگه اونم از همه چیز خبر داشت و می دونست میران چرا رفته و چه اتفاقاتی این جا افتاد که تهش به خارج رفتنش منجر شد! ولی بازم هیچی بهشون نگفتم تا ته حرفم.. سرزنش و نصیحتی ازشون نشنوم!

..همه گوشم و پر می کنن که دیگه..

..گریه واسه تو بسه..

..دستایی که جدا بوده این همه سال..

..محاله به هم برسه..

..اونی که همه چیزت و دادی براش..

..واسه یکی دیگه دلواپسه..

نمی دونم دلیل سکوتم چی بود.. جدا از اون سرزنشی که دوست نداشتم بشنوم.. شاید می ترسیدم از برخورد بقیه.. یا شایدم.. می ترسیدم از واکنش خودم موقع به زبون آوردن این جریان..

می ترسیدم جوری این قضیه رو تعریف کنم.. که شنونده خیلی راحت بفهمه تمام این مدت بلوف می زدم که فراموشش کردم و دیگه بهش فکر نمی کنم.

..همه می دونن عمریه رفتی و من..

..همون جوری دوست دارمت..

..نمیای و می میرم و کاش خبرش..

..برسه یه روزی بهت..

..دل دیوونه راضی نمی شه تو رو..

..به یکی دیگه بسپارمت..

می ترسیدم از قلبم که هر بار با یادآوری اون برخورد چند دقیقه ای تو سینه ام بالا و پایین می پرید.. من و بازم رسوا کنه سرِ این احساسی که از نظر همه.. حتی عقل و منطق خودم ممنوع بود.. ولی دلم این چیزا رو نمی فهمید!

..می دونی دل بریدن از این همه عشق..

..درست مثل مرگمه..

..خیابونای خلوت و پرسه زدن..

..بدون تو حقمه..

..رفتی و هرچی بین من و تو گذشت..

..رسیده به گوش همه..

ولی شاید مغزمم داشت با قلبم همکاری می کرد.. وگرنه چه لزومی داشت که تو این دو روز.. انقدر اون کلمات و با همون لحن و همون صدا تو گوشم تکرار کنه..

..نمی تونم بدیت و به روت بیارم..

..غرورت و بشکنم..

..دلم می خواد صدات و یه بار دیگه..

..با دلهره بشنوم..

..با تو تموم پاییز و زیر یه چتر..

..دوباره قدم بزنم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

علوی
علوی
1 سال قبل

نویسنده محترم:
اگه قراره صبرمون رو امتحان کنی، باید بگم من عشق ممنوعه استاد رو تو این سایت خوندم!!
بقیه انقدر حوصله دارند که دلارای رو می‌خونن و براش چندصد کامنت می‌ذارن.
پس خیالت راحت، کل مثنوی معنوی رو هم تایپ کنی و لابه‌لاش یه خط از افکار اینا بگی بازم از رو نمی‌ریم.
اما خودت احترام خودت رو نگه دار و این نوشته رو جلو ببر!!
ادمین جان، بازم ممنون. پایدار باشی

الهه
الهه
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دمت گرمممم😂😂😭

زهرا
زهرا
1 سال قبل

یعنی چی با اهنگ اخه

آدم معمولی
آدم معمولی
1 سال قبل

میگما نویسنده آهنگ درخواستی هم میزاری ؟

الهه
الهه
پاسخ به  آدم معمولی
1 سال قبل

😂😂😂😂😂

آدم معمولی
آدم معمولی
پاسخ به  الهه
1 سال قبل

والا چه وضعی ساختن واسمون فقط منتظرم این رمان تارگت و دلارای تموم بشه

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

ممنون که کل پارتو با آهنگ تموم کردی

ℳℯℓ𝒾𝓈𝓈𝒶
ℳℯℓ𝒾𝓈𝓈𝒶
1 سال قبل

مثلا این پارت بود بابا دس خوش

Anya
Anya
1 سال قبل

نویسنده دستخوش بابا…..چهارکلمه از مغز مریضت تراوش میکنه همونو مینویسی میره پی کارش….بابا پارتا رو طولانی کن رمانت سه تا سور به دلارای زده

دیانا
دیانا
1 سال قبل

یعنی یک دونه مکالمه هم نداشت همش داره با خودش حرف میزنه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

خوب خوب این دفعه ک فقط اهنگ خوند خدددداااااا
من دیگه رد دارم

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط 𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
:///
:///
1 سال قبل

کل پارت اهنگ بود که:/

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x