رمان تارگت پارت 384

3.8
(6)

 

 

 

 

 

یعنی واقعاً توی ناخودآگاهم دلم می خواست یه بار دیگه صداش و بشنوم؟ که عین آدم های سال ها انتظار کشیده تو این دو روز مدام با خودم مرورش کردم و.. هیچ تلاشی برای قطع کردن اون صدا از توی گوشام نمی کردم؟

خودم و که نمی تونستم گول بزنم.. دوست داشتم تا آخر اون حرف ها پیش برم.. درست تا شنیدن همون کلمه «خانوم» لعنتی.. که مثل همیشه.. خاص و منحصر به فرد اداش کرد!

– چه دل خوشی دارم من که تو رو فرستادم این جا برام کار انجام بدی!

با صدای کوروش هولزده سرم و از روی میز بالا بردم و سریع موزیک و قطع کردم و دستی به صورتم که حین گوش دادن به این ترانه خیس شده بود کشیدم..

– کی اومدی؟

خدا خدا می کردم از همون جلوی در برگرده.. ولی از شانس بدم ویرش گرفته بود حرف بزنه.. که تا کنار میزم جلو اومد و حین نشستن رو صندلی گفت:

– یه کم صدای آهنگ و کم می کردی می فهمیدی دو دیقه اس وایستادم و دارم نگاهت می کنم!

اخمام تو هم فرو رفت و ترجیح دادم جوابش و ندم.. اعصابم از دست خودم خورد بود و این رفتارهای بچگانه و مسخره ام.

دوست نداشتم کسی و حساس کنم روی واکنش هام تا اونا هم برای خودشون فکر و خیال کنن نسبت به من و احساسم..

ولی انگار کوروش دقیقاً داشت همین کار و تو ذهنش انجام می داد که گفت:

– اگه انقدر دوستش داری و دلت براش تنگ شده خب برو پیشش!

با نگاه مبهوت و ناباورم زل زدم بهش و ضربان قلبم به بالای هزار رسید. منظورش چی بود؟ داشت.. داشت درباره میران حرف می زد؟ پس یعنی اونم فهمیده بود که برگشته و چیزی به روی خودش نیاورده بود؟

کوروشی که من می شناختم.. بعید بود که بخواد از همچین مسئله ای ساده رد بشه و بابت برگشتن میران بهم هشدار نده.. حالا این حرف از کجا اومد؟

نگاه متعجب من و که دید حق به جانب تر گفت:

– چیه؟ فکر کردی کورم؟ نمی بینم؟ نمی فهمم که چند روزه داری بال بال می زنی؟

 

 

 

 

 

 

مکثی کرد تا احتمالاً جوابی از من بگیره.. ولی وقتی دید همچنان دارم گیج و مبهوت نگاهش می کنم ادامه داد:

– با این که تو خیلی وقته سعی داری خودت و گول بزنی ولی تو مواقع خاص انقدر تابلو بازی در میاری که اگه یکی تو رو زیر نظر داشته باشه می فهمه که چی داره تو دلت می گذره. ولی خودت آخرین نفری هستی که می فهمی!

هنوز گیج بودم و نمی فهمیدم کوروش چرا انقدر عادی و راحت داره از احساس من به میران حرف می زنه.. اونم وقتی مخالف صد در صدش بود و حاضر بود نصف عمرش و بده تا دیگه باهاش چشم تو چشم نشه!

– درین جان؟ عزیزدلم.. گذشته هرچی بوده تموم شده.. دیگه ولش کن! همیشه فرصت داری واسه یه شروع جدید.. با فکر و خیال بیخود.. با ترس و اعتماد نکردن.. این فرصت و از خودت نگیر! به خدا حیفه.. بعداً پشیمون می شیا! به نظر من همین الآن از این فرصت استفاده کن و برو پیشش..

دیگه طاقتم تموم شد و پرسیدم:

– پیش کی؟ کجا برم؟

نمی دونم چرا احمقانه امیدوار بودم که کوروش یه آدرس بذاره جلوم و بگه این آدرس خونه جدید میرانه و همین الآن برو سنگات و باهاش وا بکن..

ولی با حرف بعدیش.. انگار یه سطل یخ رو سرم خالی شد!

– ترکیه! پیش امیرعلی!

سکوت پر از بهت من و نمی دونم رو حساب چی گذاشت که مشتاق تر ادامه داد:

– بین خودمون بمونه.. قبل از رفتن به من گفت خیلی دلم می خواست به درین پیشنهاد بدم که با هم بریم.. ولی می دونم هم به خاطر چهلم مادرش نمی تونست بیاد هم ترسیدم بد برداشت کنه و بیخودی معذب بشه. منم اون موقع بهش گفتم خوب کاری کردی نگفتی.. ولی الآن دارم به تو می گم برو.. خودم بعد از چهل واسه ات بلیط می گیرم و به امیرعلی هم می سپرم اون جا هوات و داشته باشه. یه کم پیش هم بمونید.. بگردید.. صحبت کنید.. هم آب و هوات عوض می شه.. هم از این فاز غمی که دور و برته خلاص می شی و هم.. لازم نیست وقتی تنهایی بشینی و با این آهنگ ها به یادش گریه کنی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…
IMG ۲۰۲۱۱۰۰۹ ۲۱۱۶۴۸ scaled

دانلود رمان قصه مهتاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۳ ۱۷۳۲۵۴۰۸۹

دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش…
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…
رمان گرگها

رمان گرگها 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۹ ۲۳۲۳۱۳۸۷۱

دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی 2 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی…
رمان فرار دردسر ساز

رمان فرار دردسر ساز 5 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۴ ۲۳۱۴۳۵۵۹۹

دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی 2.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید……
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
11 ماه قبل

عه چی میگه این مردک

Eli
Eli
11 ماه قبل

چقد اسکله😂فک کرده برا امیرعلی داره گریه میکنه😂😂💔💔

Nazila
Nazila
11 ماه قبل

از اینکه درین راضی شده که اون پولای دزدی رو خرج کنن کم حرص میخوردم،کوروش کشخل هم اومد روش

یه رهگذر
یه رهگذر
11 ماه قبل

چرا فقط میران خوب بود برات ؟ چرا فقط میران لیاقتتو داشت ؟
واقعا هیچکس به اتدازه میران دوستت نداشت

Ghazal
Ghazal
11 ماه قبل

نه مثل اینکه این خانواده ذاتا بی رگ و بی غیرتن تف تو ذاتتون که چند جفت بودن تو خون همتونه آخه عمو اگه غیرت داشته باشه پیشنهاد لاس زدن با این و اونو به دختر برادرش میده؟

Mahi
Mahi
11 ماه قبل

امیرعلی کی بود؟؟؟

⁦ಥ‿ಥ⁩
⁦ಥ‿ಥ⁩
پاسخ به  Mahi
11 ماه قبل

همین استاد درین دیگه که به عنوان دو تا دوست با هم صحبت میکردن تو چند پارت قبل

black girl
black girl
11 ماه قبل

کوروش گاو متوهم

Bahareh
Bahareh
11 ماه قبل

کورش چقده اسکوله

علوی
علوی
11 ماه قبل

بزرگ‌تریم خوشبختی، و در عین حال بدبختی درین اینه که به جز میران، هیچکی واقعاً نفهمید چشه! به خصوص خانواده‌اش. نه اون دایی سیب‌زمینی صفتش، نه این عموی سرخوش و احمق و دزدش. زن عمو و زن دایی هم که یه جفت لاشخور تشریف دارند.

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x