رمان تارگت پارت 401

4
(5)

 

 

 

 

برگه رو که به سمتم دراز کرد.. دست از برانداز کردنش برداشتم و ازش گرفتم. نگاهی به لیست قطعاتشون انداختم و پرسیدم:

– این کم نیست؟

– بله؟

– تعدادش و می گم.. کم نیست؟ قرارداداتون و پوشش می ده؟

لحنم کاملاً دوستانه بود و نمی خواستم هیچ کینه و متلکی پشتش باشه.. ولی بازم درین و مضطرب کرد و دیدم که دسته کیفش و محکم تو مشتش چلوند و من توضیح دادم:

– با توجه به تورم و بالا رفتن لحظه ای قیمت ها.. اگه بخواید هر دفعه انقدر کم سفارش بدید تو سفارش بعدیتون قیمت می شه دو برابر و شما ضرر می کنید. پس چرا بیشتر نمی خرید؟

می دونستم سفارش بیشترشون.. یعنی دیدار کمتر من و درین و یه جورایی به نفع من بود که دم به دقیقه برای سفارش قطعات پاش به این جا باز بشه..

ولی دست خودم نبود و حتی یه جورایی برای خودمم جای تعجب داشت که چرا داشتم بر اساس تجربیاتم راهنماییش می کردم.. اونم وقتی می دونستم اون شرکت.. با پولای من تاسیس شده!

مطمئناً دلیلی که توی دلم برای خودم داشتم.. هیچ ربطی به کوروش و نامردی کردنش نداشت و من اون شرکت و سودش و برای درین می دونستم که دلم.. ورشکسته شدنش و نمی خواست!

– فعلاً.. همین قدر کافیه!

– اگه بحث بودجه اس.. می تونید وام بگیرید.. شاید قسطاش سنگین باشه.. ولی مطمئن باش ضرر خورد خورد خرید کردن خیلی بیشتره!

حالا اونم داشت با تعجب بهم نگاه می کرد و احتمالاً تو باورش نمی گنجید این راهنمایی کردن من.. هیچ نیت شومی پشتش نباشه.

– باشه.. حالا شاید.. توی قراردادهای بعدی!

سرم و براش تکون دادم و دیگه چیزی نگفتم که پرسید:

– می تونم برم؟

فکر این که برای دیدن اون مرتیکه الدنگ عجله داره دوباره مثل خوره به جونم افتاد و با جدیت گفتم:

– کجا؟ مگه نمی خوای قرارداد ببندی؟

– الآن؟

– پس کی؟

 

 

 

 

 

– آخه.. آقای مرتضوی اول.. لیست و بر اساس موجودی و قطعات وارداتی چک می کرد.. بعد بر اساس قطعات موجود باهامون قرارداد می بست.. شما که هنوز چک نکردید..

– اون آقای مرتضوی بود.. نه دوست پسر سابق تو!

خودمم نفهمیدم چرا یهو این و به زبون آوردم و چشمای گرد شده درین هم نشون می داد که انتظار شنیدنش و نداشته..

ولی من دیگه حوصله نقش بازی کردن و تظاهر به این که هیچ گذشته ای بینمون نبوده رو نداشتم و با چشمکی که به روش زدم ادامه دادم:

– قطعاتم اگه موجود نباشه موجودش می کنم.. یه دونه درین که بیشتر نداریم!

می دونستم با این کارام لحظه به لحظه گیج تر می شه و لابد به دنبالش ازم توقع داره که منظور اصلیم و از این کارا و حرفا بهش بفهمونم..

ولی من فعلاً سعی داشتم همین جوری جلو برم تا ببینم چی پیش میاد.. الآنم از همین گیجی و سکوتش استفاده کردم و راه افتادم سمت کشوی میزم برای آوردن برگه قرارداد..

تا حد امکان سعی می کردم کارام و آروم انجام بدم.. با این که می دونستم فایده ای نداره و اون دیداری که قرارش و پای تلفن گذاشت اول و آخر انجام می شه. تو تمام مدت هم درین سکوت کرده بود و انگار دنبال حرفی می گشت تا در جواب حرف من به زبون بیاره.

آخر سر وقتی فرم کامل شده قرارداد و امضا کردم و برگه رو با خودکار روش به سمت درین هل دادم.. قبل از این که نگاهی بهش بندازه گفت:

– من.. الآن چک همراهم ندارم که بابت پیش پرداخت بدم..

– لازم نیست.. همه رو با یه جا بده!

– لطفاً همون جوری که با بقیه شرکت ها قرارداد می بندید.. عمل کنید.. لزومی نداره که به خاطر من.. یا به خاطر هر چیز دیگه ای.. خودتون و تو دردسرِ.. جور کردن این قطعات بندازید!

– دردسری نیست.. امضا کن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان فرار دردسر ساز

رمان فرار دردسر ساز 5 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۰۰۳۵۱۷۱۸۴

دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس…
رمان خواهر شوهر

رمان خواهر شوهر 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۶ ۱۲۴۶۳۴۱۷۸

دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی…
IMG 20240530 001801 346

دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری 3.1 (37)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی.…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۰ ۲۰۴۷۵۲۱۰۲

دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک 4 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر…
IMG 20230130 113231 220

دانلود رمان کلنجار 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 4 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۹ ۲۳۲۰۰۱۸۰۷

دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا 5 (1)

5 دیدگاه
  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر…
Screenshot ۲۰۲۳۰۱۲۳ ۲۲۵۴۴۵

دانلود رمان خدا نگهدارم نیست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sama
Sama
11 ماه قبل

چرا امروز پارت جدبد نیستتتت😭💔

علوی
علوی
11 ماه قبل

فکر کنم پارت‌های موجود تمام شد

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
11 ماه قبل

از صبح هر ۲۰ دقیقه چک کردم، ساعت ۲ دیگه وب کردم

Nazila
Nazila
11 ماه قبل

ایدی اون کانالی که ازش پارت می‌گیری رو میشه بدی؟؟؟لطفاااا.
من بدجور نسخ این رمانم😭😭

الهه
الهه
11 ماه قبل

رمان کوپید و ۱۴۱۱ گیسوخزانو بزارید لطفننننن😭💗

علوی
علوی
11 ماه قبل

از میران خوشم میاد، بی‌کله می‌ره تو دل هدفش، اما بی برنامه نیست.
حدس می‌زنم می‌خواد کوروش رو با خاک یکسان کنه، اما نه از راه شرکت و قراردادها و نه از طرف درین. بلکه به احتمال قوی از سمت اون پرستش نکبت،😉😉🤔

Sama
Sama
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

منم ازش خوشم میاد خیلی شخصیت مبهم و جالبی داره ولی فکر نکنم بخواد کوروش و از طرف پرستش شکست بده یعنی ممکنه هم بده چون میران غیر قابل پیش بینی

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

دلم میخواهد کوروش ورشکست بشه مردک خائن

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x