رمان تارگت پارت 407

4
(4)

 

 

 

 

 

– چه ربطی داره؟ می گم هیچ حرفی نزد.. حتی نخواست بدونه تو کی هستی و چه نسبتی باهام داری که سوار ماشینت شدم.. من از این آدم چیزایی دیدم که الآن این رفتار برام فقط یه معنی داره.. این که هر حسی نسبت به من تو وجودش بود تموم شده!

– تو فقط زیادی تحت تاثیر اون قرار گرفتی و یه جورایی هر چیزی و باور می کنی که اون می خواد.. اونم فعلاً نمی خواد وانمود کنه که تو به اندازه قبل یا حتی بیشتر از قبل براش مهمی و سعی داره با رفتارش این و بهت بفهمونه.. ولی اگه ذهنت و یه کم باز کنی و دقیق تر به رفتارهاش نگاه کنی.. دستش برات رو می شه!

گیج و نفهمیده بهش زل زدم تا بهتر منظورش و توضیح بده که پرسید:

– از شرکت میران تا این جا چقدر راهه؟

– یه.. بیست دقیقه ای طول کشید تا رسیدم!

– منطقیه که میران.. تمام این بیست دقیقه رو سایه به سایه دنبالت اومده باشه تا برسی این جا؟ یعنی تو طول این مسیر.. یه بارم نشده از ماشینی که سوارش بودی جلو بزنه تا بهت اشاره کنه پیاده شی و کیف پول و بهت بده؟ بر فرض که نشده.. وقتی رسیدی این جا.. چند دقیقه طول کشید تا من نسکافه بخرم و بیام پیشت.. چرا اون موقع جلو نیومد؟ ما حتی چند دقیقه هم داشتیم تو ماشین حرف می زدیم و بعدش سر و کله اش پیدا شد.. اگه فقط نگران پیدا شدن صاحب اون کیف پول بود.. خیلی زودتر از این می اومد و ازت درباره اش می پرسید.. مگه این که اصلاً هدفش چیز دیگه ای باشه و اون کیف و بهونه کرد تا ببینه تو این جا با کی قرار داری!

– آخه اون اصلاً از کجا می دونست که من با تو…

با فکری که همون لحظه از سرم رد شد و جرقه ای که تو ذهنم روشن شد.. تازه درک کردم معنای دقیق حرف امیرعلی و.. فهمیدم که همچین بیراهم نمی گه..

 

 

 

 

 

 

با همون حالت متفکرانه.. سرم و به تایید تکون دادم و گفتم:

– صد در صد صدام و شنیده!

– صدای چی رو؟

– من.. من تو اتاق میران بودم وقتی داشتم تلفنی با تو حرف می زدم.. بعدش از سرویس اتاق اومد بیرون. مطمئنم پشت در بوده و داشته صدام و می شنیده و فهمیده با تو قرار دارم!

– بیا.. دیدی گفتم اگه ذهنت و باز کنی گول رفتاراش و نمی خوری! آقا هنوز دلش گیره.. جدا از همه این حرفا.. به حرف من.. به عنوان هم جنس اون آدم اعتماد کن.. اون نگاه خیره ای که موقع رفتنش به من انداخت.. دستش و بد جوری برام رو کرد.

با نگرانی و ترس خیره نیم رخش شدم و لب زدم:

– یعنی چی؟ فکر می کنی داشت تهدیدت می کرد؟

– انقدر بی عقله؟ بعد از اون کارایی که باعث شده ذهنیت تو رو نسبت به خودش تغییر بده.. بازم یه حرکتی بزنه که می دونه تهش فاصله اش با تو بیشتر می شه؟

– خب.. حالا من باید چی کار کنم؟

امیرعلی حین رانندگی کردنش.. نگاه متعجبی به منِ دستپاچه شده انداخت و پرسید:

– چته چرا انقدر زود وا دادی؟

– من.. من می ترسم امیرعلی.. اگه واقعاً میران دوباره برگشته که به من نزدیک شه.. حالا به هر دلیلی. من هیچ قدرتی در برابرش ندارم. می ترسم بازم یه نقشه ای کشیده باشه.. یه کاری کنه و من یه زمانی به خودم بیام که ببینم هیچ چاره ای جز تن دادن به خواسته اش نداشته باشم.. مثل دفعه قبل!

– اگه همین جوری دست رو دست بذاری و طبق برنامه ها و نقشه هاش پیش بری.. آره! ممکنه همین اتفاق بیفته!

برعکس منی که تمام تنم یخ زده بود.. خیلی خونسرد رفتار می کرد.. طوری که حسرت خوردم که کاش.. منم می تونستم انقدر آروم باشم.

– ولی اگه تو هم یه حرکتی بزنی و یه جورایی.. انگولکش کنی.. خیلی زود متوجه هدف اصلیش می شی و این جوری لازم نیست صبر کنی تا ببینی اون چه خوابی برات دیده..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان آخرین بت

دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری 4 (4)

2 دیدگاه
  خلاصه: رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
IMG ۲۰۲۴۰۳۳۰ ۰۱۳۴۳۶

دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 3.6 (16)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم…
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
۱۶۰۵۱۰

دانلود رمان تموم شهر خوابیدن 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر…
Zhest Akasi zir baran

دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.4 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیانا
دیانا
10 ماه قبل

فاطی پارت نداریم؟

اینجانب کیوی هستمم🥝
اینجانب کیوی هستمم🥝
10 ماه قبل

نکنه پارت هایی که ذخیره کردی تموم شدنننن😰

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
10 ماه قبل

چرا زمان پارت گذاری خراب شده ؟؟!😢

الهه
الهه
10 ماه قبل

ملومه دیگ ک نقشش چیه میگ بیا عروسی کنیم پسره ی کصخل😐

علوی
علوی
10 ماه قبل

خوب این بار انگار رینگ مسابقه میران و درین عادلانه‌تره. میران نیاز به مربی نداره، اما این درین خر، حتماً یه مربی می‌خواد که منفعل یا انتحاری بازی نکنه.
دختره کلاً 0 و 1 فکر می‌کنه. یا انقدر می‌خواد که بی‌عقد سر از رخت‌خواب طرف در میاره، یا انقدر نمی‌خواد که زندگی پسره رو با خودش به آتیش می‌کشه. یا یه برده‌است که هر بلایی بخوان سرش بیارن و این با پای خودش تاکسی بگیره و بره به محل سلاخی خودش. یا کلاه می‌ذاره سر مردم می‌کشوندشون وسط بیابون که سلاخی‌شون کنن!
باز خوبه که امیرعلی هست کُچ این باشه. فقط خیلی صمیمی نشه که برای خودش بده

دیانا
دیانا
10 ماه قبل

من فکرمی کنم سوری با امیرعلی نامزد کنه تا ببینه حرکت بعدی میران چیه

Sama
Sama
10 ماه قبل

مرتیکه ازگل کی اینو استاد دانشگاه کرده ؟ پسره احمق فکر کرده میتونه با میران در بیافته میران جوری زمین خورد که کلش ریخت ولی الان دوباره شد همون میران اول از پس تو که قطعا میتونه بر بیاد

مینا
مینا
10 ماه قبل

سلام
باقدرت ادامه بدید
قلمتون سبز

اینجانب کیوی هستمم🥝
اینجانب کیوی هستمم🥝
10 ماه قبل

یکی این امیرعلی بیشعور رو مچاله کنه و بده من کیویش کنمممممممم😑😑
نقشه ها میران کم بود ، حالا باید جُور نقشه ها امیرعلی هم بکشیممممم 😬

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x