رمان دونی

 

 

*راحله میشه مسخره بازی در نیاری؟من جدی ام*

 

حس کردم دیگر حرف زدن با راحله حوصله سر بر است .تلفن را در داخل کیف کوچکم گذاشتم .

 

و نگاهی به جاده کردم ،دیدم پدر در ماشین دیگر همراه با فرنود و دایی ابراهیم دارد صحبت می کند و می‌خندد.

 

بی بی هم انگار از آن شرایط راضی نیست. که شروع به غر زدن می کند .

 

آخه در پوست خودم نمی گنجد که چرا باید آنها در ماشین که مشخص است تنگشان هست بنشینند تا من و فرید تنها باشیم؟

 

کمی لبخند زدم دوست داشتم جای آنها بودم نه اینجا کنار فرید.

 

_خب من میگیرم میخوابم ترنم ،یک ساعت دیگه بلندم کن باشه؟

 

برگشتم و نگاهی به مادر کردم و بی حوصله جواب دادم”باشه”

 

صدای موزیک ملایمی را داشتم گوش میدادم ،حوصله ام سر رفته بود نه آنتن داشت در اینجا ،نه من هم صحبت داشتم تا حرف میزدم.

بعد از بیست دقیقه فرید آرام چیزی را گفت به طوری که خودم آن را به سختی شنیدم:

 

_دستت درد می کنه؟

 

نگاهش کردم و با تشر به او پاسخ دادم:

 

_مگه برات مهمه؟

 

کمی به جاده خیره شد انگار داشت فکر می کرد تا بعد از کمی مکث گفت:

 

_نه مهم نیست.چون تو به اندازه یه پشه هم برام اهمیت نداری کک مکی

 

با نفرت به او نگاه کردم خیر سرش ابراز علاقه کرده ..حس کردم از عصبانیت تمام انگشت هایم می لرزد.

 

_خب.پس چرا حرف میزنی؟مگه من سر صحبت و باز کردم.

 

و دوباره گوشی ام را بهانه کردم و آن را به دستم گرفتم.

 

 

نمیدانم چند ساعت گذشته بود که به خانه ی بی بی رسیدیم.

 

خسته و کوفته به خانه رسیدم.طبق معمول خانه ی بی بی اصلا تغییر نکرده بود همان فرش زرشکی رنگ و داشت و همان مبل طوسی را

 

بی بی سریع گوشت یخ زده را در یخچال در آورد و به مادر و فیروزه خانم گفت:

 

_وقتشه غذا درست کنیم..تا ناهار آماده بشه.

 

همانطور که در مبل نشسته بودم و دستم را ماساژ میدادم صدای فیروزه خانم اومد:

 

_خب..دیگه مادر جان ما بریم خونمون .مزاحم نشیم.

 

با خودم دعا کردم که زیاد بی بی اسرار به ماندن آنها نکند. اما تیرم به سنگ خورد.

 

_نه ،دخترم شما مراحمی بمونید دیگه…

 

_باشه دیگه شما اسرار می کنید باشه.

 

همانطور که داشتم فالگوش به صحبت آنها گوش میدادم مادر گفت:

 

_خب دیگه مامان، نه دوغ و نوشابه داری نه سبزی وقتش نیست به فرید بگی بگیره…

 

بی بی به مادر نگاه کرد و گفت:

 

_وقتی ابراهیم هست چرا فرید؟

 

مادر لبخند مصنوعی به لب زد و آرام گفت :

 

_خب ابراهیم خسته اس بعدم ،بزار ترنمم بیاد تا بهتر باهم دیگه آشنا شن خوب نیست؟

 

(بابت اینکه دیر پارت گذاشتم ازتون معذرت میخوام🙏)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه شبنم
دانلود رمان نقطه شبنم به صورت pdf کامل از فرزانه صفایی فرد

    خلاصه رمان نقطه شبنم :   نادرخان که از طلافروشان قدیمی و اسم‌ورسم‌دار شیراز است همچون پدرسالار تمام اعضای خانوده‌اش را تحت سلطه‌ی خود دارد و درواقع بر آن‌ها حکومت می‌کند. کار و زندگی همه‌شان وابسته به اوست تا آن‌جا که در خصوصی‌ترین مسائل‌شان دخالت می‌کند و عمدتاً هم به نتایج مطلوب می‌رسد. مگر در چند مورد خاص!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مینا
مینا
1 سال قبل

وااای خداااا من چقدرررررر از این مادرش متنفررررررممممممممممممممممممممممممممم

Haj.ali
Haj.ali
1 سال قبل

چقدر چرت😐این چرا هنوز داره پارت گذاری میشه

مینا
مینا
پاسخ به  Haj.ali
1 سال قبل

کجاش چرته؟میدونی چند تا دختر قربانی خودخواهی پدر مادرشون شدن که به خیال خودشون صلاح بچشون و بهتر میدونن و انداختنش وسط جهنم؟

ساناز
ساناز
1 سال قبل

نویسنده عزیز لطفاً رمان رو هیجانی تر کنید
همش زندگیه عادیشونه

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x