رمان جرئت و شهامت پارت ۲۰ - رمان دونی

 

 

_کجا؟

 

و در را بست. و به چشم هایم خیره شد.از آن چشم هایش هیچ حسی نبود پوچ و خالی بود.

 

_چرا الکی هین می کشی؟مگه قراره بخورمت؟

 

دستش را محکم از ران پاهایم برداشتم و با تشر به او گفتم:

 

_بار آخرت باشه به من دست میزنی.

 

به حرفم اهمیت نداد.

 

و کمربند ماشین را بست و ماشین را روشن کرد و گاز داد.

آهنگ ملایمی همانطور داشت پخش می‌شد. و منی که علت کارش را نمی‌دانستم.یک لحطه خوب بود و یک لحظه بد میشد.

 

تا در فروشگاه نگه داشت و گفت:

 

_میتونی اون کاغذ که خرید ها رو نوشته بود و بدی؟

 

اما با یاد اینکه مادر بهم داد و من او را نگرفتم آهم گرفت .لبم را تر کردم و گفتم:

 

_یادم رفت.

 

با نفرت به من نگاه کرد و زیر لب گفت”دختر به خر بودن تو ندیدم.”عصبانی شدم و با تشر گفتم:

 

_خودت خری.به من چه خودت کاغذ رو میگرفتی.

 

پوفی کشید و تلفنش را در آورد و خم شد و از داشبورد یک کاغد و خودکار بیرون آورد و شماره را گرفت.

 

تلفن را در گوش هایش گرفت و با کمی مکث گفت:

 

_سلام مادر جون،اگه میشه بگی خرید ها رد انجام بدم ترنم یادش رفته.

 

و کمی خنده ی کوتاهی کرد .همانطور که داشتم با انگشتانم ور می رفتم سریع در کاغد چیزی نوشت و از ماشین پیاده شد.

 

یهو به سمت دختری رفت همانطور که حس کنجکاوی هم گل گرده بود با حیرت نگاه می کردم.

 

دیدم دختر را در آغوش گرفت و بعد از چند دقيقه به داخل فروشگاه رفتن‌.

 

نمیدانم چقدر گذشت که از فروشگاه بیرون آمد چشم هایم را باریک کردم بله آن دختر هم دارد به سمت فرید می آید.

 

فرید سوار شد و دخترک در را باز کرد و به سر تا پای من نگاه کرد.

 

آدامس را در دهانش جوید گفت:_میشه پیاده شی؟؟

 

به لباس هایش نگاه کردم یک شلوار بگ داشت و یک مانتو جلو باز که سبز رنگ بود.چشم هایش آبی بود و یک آرایش سنگین داشت.

 

اخمی کردم و حرصی گفتم:_صندلی عقب و واسه چی گذاشتن تا بری اونجا بشینی.

 

دوباره آدامسش را جوید صدای ملچ مولوچش اعصابم را خط خطی می کرد.و با لحن لوسی به فرید گفت:

 

_میشه به این شیربرنج بگی بره عقب بشینه فرید. لطفااا

 

فرید با لحن محکم به من نگاه کرد و گفت:ترنم،برو عقب بشین..!

 

《بچه ها متاسفانه مشکلی برام پیش اومده شاید نتونم تا شنبه پارت بزارم..اما اگه به اینترنت دسترسی پیدا کردم یه پارت طولانی میزارم》

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو بخاطر بیاره که……..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مینا
مینا
1 سال قبل

وا این پسره چه مرگشه هم ترنم و میخواد هم با یکی دیگه پلاسه؟☹☹

ساناز
ساناز
1 سال قبل

حداقل اینجا تمومش نمی‌کردی 🤕🤦 دخترووووو کییییه

بانو
بانو
1 سال قبل

ان‌شاءالله مشکلات حل بشن

ولی عجب جایی موندیم تو خماری

Haj.ali
Haj.ali
1 سال قبل

آخه این چه رمانیه😐

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  Haj.ali
1 سال قبل

مشکل داری اون دکمه ی لامصب و بزن خارج شو ما خوشمون میاد

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x