با غیض به دختره نگاه کردم و بدون توجه به حرف فرید گفتم:
_فکر کنم حرفم و باید دوبار تکرار کنم.گفتم برو عقب بشین!
پا هایش را به زمین کوبید هر لحظه اخم هایم بیشتر گره میخورد.این دیگر چه رفتار خودخواهانه ای است؟
_فرید این شیر برنج کیه اصلا؟
فرید لبش را تر کرد تا خواست جوابش را دهد گفتم:
_چیه هی شیربرنج شیربرنج میکنی؟به من چه که تو سیاهی؟حسود
فرید چشم هایش را بست دخترک شروع به غر زدن می کرد فرید بلند گفت:
_رونیکا برو عقب بشین..
دخترک در را محکم بست و آمد عقب نشست انگار که از این رفتار من به مزاجش خوش نیامده بود.
_خب..ترنم این رونیکا هست پارتنر بنده. (نگاهی به آن دخترک که رونیکا بود کرد) و اینم ترنم هست بهت تعریف کردم.
و به رونیکا چشمکی زد.هر چقدر فکر کردم چیزی از رفتار آنها متوجه نشدم.
همانطور که زبانم را دور لبم می چرخاندم گفتم:
_خب فرید نگفتی،این پارتنرتون نمیدونه که تو به خاستگاری من اومدی و من بهت جواب رد دادم؟
رونیکا با حرف من پقی زد زیر خنده و کمی جلو آمد و دستش را دور شانه ام گذاشت و گفت:
_برام مهم نیست عزیزم…بالاخره چه اشکالی داره آدم با دو نفر باشه. شما جوش نخور
و با آدامسش می جوید فرید ماشین را روشن کرد و حرکت کرد..
من هم شانه ای بالا انداختم و گفتم:_برام مهم نیس.
فرید نیشخندی زد و گفت”معلومه.”
آهنگ را پخش کرد و آن دخترک تا صدای آهنگ را شنید شروع به رقصیدن کرد.
مگه میشه مودم با یکی خیلی جور باشه هر چی میگم در گوشم میگه بیبی جون باشه
بیبی وقتی با منی هست همه چی اوکی
بدون خوبه مودش با تو اوکی
بگو می خوای چیو کجا کی همه چی اوکی
اوکی اوکی اوکی اوکی اوکی اوکی اوکی
شبم پاهات باز می شه مری …..
(کسایی که متوجه نشدن برید آهنگ و گوش بدید متوجه میشید.)
این دیگر چه آهنگ مضخرفی هست،که داره پخش میشه؟برگشتم و به دختره نگاه کردم که داشت می رقصید.
فرید هم داشت سرش را بالا پایین تکون میداد. سریع پخش خاموش کردم و گفتم:
_این دیگه چه آهنگیه که گوش میدید.؟
فرید پخش و روشن کرد و گفت:_اونش به تو مربوط نیست.
و صدا رو بلند کرد چشم هایم گشاد شده بود اینا حیا نداشتن.؟
صدا را قطع کردم.خودم هم از این نوع آهنگ خجالت میکشیدم.رونیکا آمد نزدیک و با لحن لوس گفت:
_فرید این دختره ی غربتی و واسه چی اوردی گند بزنی به تفریحمون؟
دندانم را بهم سابیدم من به تفریحاتشان گند زدم؟کل تفریحاتشان این آهنگ بود؟؟
فرید ماشین را پارک کرد و گفت:_پیاده شو ترنم. داری شورشو در میاری،انگار پیغمبری.
میخواستم دهانم را باز کنم اما رونیکا گفت:
_خانوادش این و از لپ لپ اوردن؟ایشش
برگشتم و گفتم:_فکر کنم همه رو عین خودت میبینی تو…
فرید حرفم را قطع کرد و با لحن محکم گفت:_بیــــرون
چینی به بینی ام دادم و بدون اینکه به به فرید نگاه کنم در را باز کردم و بیرون اومدم و محکم کوبیدم.
اما فرید شیشه ی ماشین را پایین داد و گفت:_فکر کنم تا حالا تو عمرت ماشین مدل بالا ندیدی که طرز بستنش و بلد باشی.
رونیکا خنده ی لوسی کرد و گفت”خیلی خودتو میگیری ترنم جوون”
پوزخندی زدم و نگاهی به ماشین کردم:آقا فرید یه طوری حرف میزنی انگار ماشینت بنزه، عقده ای …
و دیدم رونیکا از ماشین پیاده شد و تا خواست جلو بنشیند گفتم:
_تو هم زیادی ضر میزنی مراقب اون دهنت باش.منم بلدم جواب بدم
او هم اخمی کرد و من بدون هیچ اینکه نگاهی به آن دو که با نفرت به من نگاه می کردند دور شدم.
زیب کیفم را باز کردم و دنبال کیف پول گشتم با یادآوری اینکه آن را در میز آرایش گذاشتم آهم گرفت.
آخه چرا باید فراموش کنم؟ مگه آدم بدون پول هم بیرون می رود؟ به گوشی نگاه کردم دیدم دو بار تماس بی پاسخ از مامان داشتم.
زیپم را بستم و با مادر تماس گرفتم با کمی مکث مادر پاسخ داد:
_ترنم ..میمیری جواب بدی؟؟
لبم را تر کردم و همانطور که هوای گرم کل پیراهنم را خیس کرده بود لب زدم:
_چیکار کنم مامان گوشیم سایلنت بود.
_خب..دیگه چه خبر..
همانطور که داشتم با قدم های بلند حرکت می کردم گفتم:
_توقع داری چی بشه.؟فرید با دوس دخترش اومد منم پرت کرد بیرون عین یه آشغال.
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 1.3 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
به نظرم عزیزم یا کتابی بنویس یا نه
اخه جملاتت با هم جور در نمیاد
سلام عزیزم …اگه شما رمان یا داستان های دیگه ای رو خونده باشید این سبک ها هست.سخنی که شخصیت اصلی داستان توصیف می کنه عامیانه هست و موقعی که بحث صحبت باز میشه به صورت عادی گفته میشه…منم دارم این سبک دارم می نویسم توقع که ندارید همه چیز عامیانه باشه..
داره جالب میشه
ترنم چه عادی برخورد کرد
منظورت چیه؟توقع داشتی باهاشون کشتی بگیره؟😁
نه آخه تعجب نکرد 🤕😂 یا مثلا کلییییی فحش به فرید میداد😶😂
مگه میخواد زنش شه..؟که سرش غیرتی بشه..حالا به ادامش متوجه میشی صبر کن😁😅